تبیان، دستیار زندگی
مردم همچنان به خانه مسلم رفت و آمد می‏کردند تا آنجا که محل اقامت او آشکار گردید.نعمان بن بشیر که از طرف معاویه فرماندار کوفه بود، و یزید نیز او را بر همان منصب به جای نهاده بود از این امر آگاه شد. (نعمان که از اصحاب رسول الله (صل الله علیه وآله) بود در نب
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آنان باحضور مسلم بر خود لرزیدند

درقسمت قبل خواندید که مردم برای بیعت با امام (علیه السلام) نزد مسلم رفتند تا جایی که مسلم نامه ای به امام(علیه السلام) نوشت و کوفه را تایید کرد.

اکنون ادامه ماجرا:

آنان باحضور مسلم بر خودلرزیدند

مردم همچنان به خانه مسلم رفت و آمد می‏کردند تا آنجا که محل اقامت او آشکار گردید.نعمان بن بشیر که از طرف معاویه فرماندار کوفه بود، و یزید نیز او را بر همان منصب به جای نهاده بود از این امر آگاه شد. (نعمان که از اصحاب رسول الله (صل الله علیه وآله) بود در نبرد صفین با معاویه همراه شده و در ردیف پیروان او درآمد.اما سرانجام در فتنه اهالی حمص وی را به قتل رساندند.در حالی که خود والی این شهر بود).

پس نعمان بر منبر رفت و خطاب به مردم گفت: از فتنه و آشوب بر حذر باشید. در این اثنا عبد الله بن مسلم بن سعید حضرمی هم پیمان بنی امیه از جای برخاست و با تندی به نعمان گفت: کار ناروایی مرتکب شده‏ای و آنچه تو در این مورد می‏پنداری سخن کسانی است که از روی ضعف و ناتوانی می‏گویند. نعمان به او گفت: چنانچه من در اطاعت و پیروی از خدا ناتوان باشم بهتر از آن است که در موضع قدرت باشم، اما در برابر خداوند به گناه و معصیت آلوده گردم.این را بگفت و از منبر به زیر آمد. آنگاه عبد الله بن مسلم ضمن نامه‏ای، ورود مسلم به شهر کوفه و بیعت مردم را با او برای یزید گزارش کرد.و در نامه خود به وی اطلاع داد و گفت: چنانچه بخواهی کوفه در فرمان تو باشد، مرد نیرومندی را به طرف کوفه روانه ساز تا فرمان تو را به انجام رساند، و مانند خودت درباره دشمنت رفتار کند.زیرا که نعمان بن بشیر مردی ضعیف و ناتوان است و یا خود را به ناتوانی می‏زند.

پس از او عمارة بن ولید بن عقبه و عمر بن سعد نیز شبیه به نامه عبد الله بن مسلم برای یزید ارسال داشتند.همین که نامه‏ها به یزید رسید، وی سرجون رومی غلام معاویه را خواست . (هر چند که این فرد از خدمتگذاران معاویه بود، اما در زمان حیات معاویه بر او چیرگی داشت) پس یزید به وی گفت: درباره والی کوفه رأی تو چیست؟ یزید در آن هنگام بر عبید الله بن زیاد که حاکم بصره بود خشمناک شد.معاویه پیش از مرگ خود با صدور حکمی فرمانداری کوفه را نیز به وی سپرده بود اما پیش از آن که این حکم به دست وی برسد، معاویه خود به هلاکت رسیده بود.در اینجا سرجون به یزید گفت:

چنانچه معاویه زنده بود و در این مورد رأی می‏داد آن را می‏پذیرفتی؟ یزید گفت: آری، سرجون حکم فرمانداری عبید الله بن زیاد را برای کوفه به یزید نشان داد.بدین ترتیب یزید حکومت بصره و کوفه را به عبید الله واگذار کرد، و ضمن نامه‏ای که به وسیله مسلم بن عمر و باهلی برای عبید الله فرستاد به وی گوشزد کرد و گفت: پیروان من از کوفه به من اطلاع داده‏اند که مسلم بن عقیل در کوفه مردم را گرد آورده تا در میان مسلمانان ایجاد اختلاف کند.از این رو با خواندن این نامه به طرف کوفه حرکت کن، و به هر طریق که می‏دانی در جستجوی او باش تا بر او دست یابی.پس او را در بند کن، یا به قتل رسان و یا از شهر بیرونش کن.و السلام.

مسلم بن عمرو به راه افتاده تا در بصره به عبید الله رسید.عبید الله بی درنگ دستور داد توشه سفر بردارند و آماده حرکت شوند فردای آن روز به جانب کوفه روان شدند.

مینو خرازی

تنظیم : بخش کودک ونوجوان

*****************************************

مطالب مرتبط

دعوت اهالی کوفه از امام حسین (ع)

نوجوان کربلا 

امان نامه علمدار کربلا

دعوت اهل کوفه از امام حسین(علیه السلام)

چرا امام حسین علیه السلام از یاد نمی رود ؟

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.