تبیان، دستیار زندگی
هركه پیمان با هوالموجود بست گردنش از بند هر معبود رست مؤمن از عشق است و عشق از مؤمنست عشق را ناممكن ما ممکن است ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خون او، تفسیر این اسرار كرد

در معنی حریت اسلامیه و سر حادثه ی کربلا

خون او، تفسیر این اسرار كرد

هركه پیمان با هوالموجود بست

گردنش از بند هر معبود رست

مؤمن از عشق است و عشق از مؤمنست

عشق را ناممكن ما ممکن است

عقل سفاک است و او سفاک تر

پاک تر ، چالاک تر ، بی باک تر

عشق صید از زور بازو افکند

عقل مکار است و دامی می زند

عقل را سرمایه از بیم و شک است

عشق را عزم و یقین لاینفک است

آن کند تعمیر تا ویران کند

این کند ویران که آبادان کند

عقل چون باد است، ارزان در جهان

عشق کمیاب و بهای او گران

عقل محکم از اساس چون و چند

عشق عریان از لباس چون و چند

عقل می گوید که خود را پیش کن

عشق گوید امتحان خویش کن

عقل با غیر آشنا از اکتساب

عشق از فضل است و با خود در حساب

عقل گوید شاد شو ، آباد شو

عشق گوید بنده شو ، آزاد شو

عشق را آرام جان حریت است

ناقه‏اش را ساربان حریت است

آن شنیدستى كه هنگام نبرد

عشق با عقل هوس پرور، چه كرد؟

آن، امام عاشقان پور بتول

سرو آزادى ز بستان رسول

الله، الله باى بسم‏الله پدر

معنى ذبح عظیم آمد پسر

خون او، تفسیر این اسرار كرد

بهر آن شهزاده خیرالملل

دوش ختم المرسلین نعم المحل

سرخ‏رو، عشق غیور از خون او

شوخى این مصرع از مضمون او

در میان امت كیوان جناب

همچو حرف قل هو الله در كتاب

چون خلافت رشته از قرآن گسیخت

حریت را زهر اندر كام ریخت

خاست آن سر جلوه خیر الامم

چون سحاب قبله باران در قدم

بر زمین كربلا بارید و رفت

لاله در ویرانه‏ها كارید و رفت

تا قیامت قطع استبداد كرد

موج خون او چمن ایجاد کرد

بهر حق در خاك و خون گردیده است

پس بناى لا اله  گردیده است

مدعایش سلطنت‏بودى اگر

خود نكردى با حسین سامان سفر

دشمنان چون ریگ صحرا لاتعد

دوستان او به یزدان هم عدد

سر ابراهیم و اسماعیل بود

یعنى آن اجمال را تفصیل بود

عزم او چون كوهساران استوار

پایدار و تند سیر و كامكار

تیغ بهر عزت دین است و بس

مقصد او، حفظ آئین است و بس

خون او، تفسیر این اسرار كرد

ماسوى‏الله را مسلمان بنده نیست

پیش فرعونى سرش افكنده نیست

خون او، تفسیر این اسرار كرد

ملت‏خوابیده را بیدار كرد

تیغ لا چون از میان بیرون كشید

از رگ ارباب باطل خون كشید

نقش "الا الله" بر صحرا نوشت

سطر عنوان نجات ما، نوشت

رمز قرآن از حسین آموختیم

ز آتش او، شعله‏ها اندوختیم

شوكت‏شام و فر بغداد رفت

سطوت غرناطه هم از یاد رفت

تار ما از زخمه‏اش لرزان هنوز

تازه از تكبیر او، ایمان هنوز

اى صبا اى پیك دور افتادگان

اشک ما، بر خاك پاك او رسان

اقبال لاهوری

مطالب مرتبط:

ویژه نامه هنر عاشورایی سال 86 : شعر نثر 

ویژه نامه هنر عاشورایی سال 86 : ادبیات عاشورایی

هنر عاشورایی 

تنظیم : بخش ادبیات تبیان