تبیان، دستیار زندگی
ماجرای یکی از فدائیان امام حسین علیه السلام
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فدایی حسین (ع)

امام حسین علیه السلام

ابن عباس می گوید: محضر رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بودم فرزند عزیزش ابراهیم بر زانوی راست  او  و حسین علیه السلام بر زانوی چپش نشسته بود و هر باری یکی از این دو نور دیده را بوسه می زد، در این هنگام جبرئیل حامل وحی از جانب پروردگار متعال برای رسول گرامی بود وقتی که جبرئیل رفت، حضرت فرمود: جبرئیل به من از جانب خدایم فرمود: ای محمد! خدایت بتو سلام می رساند یکی از این دو کودک از دنیا می روند. حضرت نگاه به ابراهیم و حسین می کرد و گریه می نمود. سپس فرمود: مادر ابراهیم کنیز است وقتی که ابراهیم بمیرد فقط من برای او محزون می شوم ولی مادر حسین فاطمه است و پدر او علی، پسر عموی من، هر دو خون من و پاره تن من هستند اگر حسین بمیرد من و مادرش و پدرش محزون می شویم ای جبرئیل! ابراهیم فدای حسین باد. بعد از سه روز ابراهیم از دنیا رفت و پیامبر هر وقت حسین علیه السلام را می دید او را می بوسید و به سینه خود می چسبانید و می فرمود: فدای تو شوم که ابراهیم فدایت شد.

از کتاب هزار روضه از عاشورا / مهدی احدی

برای خرید کتاب هزار روضه از عاشورا کلیک کنید.

تنظیم: حاجی محمد علی


برای خرید کتب اسلامی کلیک کنید.

برای خرید کتب حکمت و عرفان کلیک کنید.

برای خرید از فروشگاه اینترنتی کلیک کنید.