تبیان، دستیار زندگی
در یک خانواده روحانی به‌دنیا آمده بود و پدرش مرحوم حاج شیخ محمود مفتح از طلاب دوره‌های نخستین حوزه علمیه قم در زمان مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی به‌شمار می‌رفت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از هر فرصتی برای خدمت بهره می‌جست
مفتح

در یک خانواده روحانی به‌دنیا آمده بود و پدرش مرحوم حاج شیخ محمود مفتح از طلاب دوره‌های نخستین حوزه علمیه قم در زمان مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی به‌شمار می‌رفت.

از سابقه آشنایی خود به شهید دکتر محمد مفتح نکاتی را بیان کنید؟

بنده وقتی در سال 1332 به قم آمدم، پانزده سال داشتم و از لحاظ سنی دقیقاً ده سال کوچک‌تر از مرحوم مفتح بودم که متولد 1307 بود پس به‌طور طبیعی در این مرحله نمی‌توانستم روابطی دوستانه با اساتیدی چون شهید بهشتی، شهید مفتح و امام موسی صدر داشته باشم، ولی چون فردی کنجکاو و بسیار اجتماعی بودم و به اغلب جلسات و منازل اساتید سر می زدم، عملاً آشنائی من با اساتیدی چون مرحوم مفتح و شهید بهشتی و دیگران، به‌رغم تفاوت سنی و تحصیلی، زود آغاز شد. مرحوم مفتح متولد همدان بود او در یک خانواده روحانی به‌دنیا آمده بود و پدرش مرحوم حاج شیخ محمود مفتح از طلاب دوره‌های نخستین حوزه علمیه قم در زمان مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی به‌شمار می‌رفت. اخوی من، مرحوم آیت‌الله آقا سیداحمد خسروشاهی که از شاگردان برجسته و معروف مرحوم حاج شیخ بود، با اغلب یا همه طلاب آن دوران آشنائی داشت، چون تعداد کل طلاب حوزه در آن زمان بیش از چند صد نفر نبود و آشنائی با آنان در محیطی کوچک و فضای حوزوی‌- درسی امری طبیعی بود و همین آشنائی طلاب آن دوران با اخوی، باعث آشنائی زود هنگام من با خود آن آقایان یا فرزندانشان می‌شد... مثلاً وقتی در همان سال‌های نخست ورود من به قم‌- شاید سال 32 یا 33 - مرحوم حاج شیخ محمود مفتح، پدر دکتر مفتح به قم آمده بودند و من به‌دیدار ایشان رفتم، وقتی فهمیدند که من برادر «آقا سیداحمد آقا» هستم، خیلی احترام کردند و از اخوی به‌عنوان یک شخصیت علمی برجسته و عارفی وارسته در حوزه در دوران حاج شیخ نام بردند... و همین دیدار با ایشان در منزل مرحوم دکتر مفتح، سرآغاز آشنائی من با دکتر مفتح شد.

شهید مفتح خود در آن دوران چه شخصیت و یا معروفیتی در حوزه علمیه قم داشتند؟

مرحوم مفتح یکی از مدرسین حوزه علمیه و یکی از دبیران مدارس جدید قم، به‌شمار می‌رفت و در اواسط حوزوی به فضل و دانش معروف بود... ولی البته باید اشاره کنم که اشتغال ایشان و شهید دکتر بهشتی در مدارس جدید، در آن دوران، خیلی مورد استقبال حوزویان کهنه‌اندیش نبود و آنها فکر می‌کردند که اینها به‌خاطر مسائل مادی به تدریس در مدارس دولتی یا ملی قم‌-‌ مانند دبیرستان حکیم نظامی یا دین و دانش‌- پرداخته‌اند... درحالی که هدف اصلی این بزرگواران با توجه به روشن‌بینی و آینده‌نگری که داشتند، رخنه در درون فرهنگ و حضور در مدارس، برای تربیت نسل جدید بود، البته بخش مادی امر، در عین اینکه هدف اصلی آقایان نبود، ولی بی‌تردید تأمین هزینه زندگی از راه تلاش و کوشش خاص، در استقلال فکری آنها نقش داشت، چون خود را وابسته به «وجوهات شرعیه» و دریافت «شهریه»! نمی‌دانستند و ضمن اداره معاش و زندگی خود، به پرورش جوان‌ها همت گماشته بودند که به نظر من، هر دو بخش قابل تقدیر و تقدیس است و اصولاً چرا یک عالم دینی یا «روحانی» حتماً باید وابسته به «وجوهات شرعیه» باشد و ممر معاش او از این مسیر تأمین گردد؟ که در بعضی اوقات ملاحظات خاص! موجب نوعی «عوام‌زدگی» و صدور نظریاتی موافق تمایل «عوام‌الناس» می‌گردد که در این زمینه در کتاب «مرجعیت و روحانیت» اساتیدی چون علامه طباطبائی و شهید مطهری و دیگران به بحث و بررسی پرداخته‌اند.

نوع فعالیت‌های شهید مفتح در قم، علاوه بر تدریس چگونه بود؟

شهید مفتح و هم‌فکران ایشان، از هر فرصت و وسیله مشروعی برای خدمت به جامعه و نسل جوان بهره می‌جستند و علاوه بر تدریس در حوزه و مدارس، در«ایام تبلیغ » هم -بیشتر در ماه مبارک رمضان و محرم‌- برای سفرهای تبلیغی به شهرهای مختلف ایران می‌رفتند که بی‌تردید این امر، در کل در روشنگری جامعه نقش عمده و اساسی داشت. علاوه بر این نوع فعالیت‌های علمی‌- فرهنگی‌- تبلیغی در قم و دیگر شهرهای ایران، شهید مفتح با همکاری شهید دکتر بهشتی و مرحوم شیخ حسن نوری همدانی، مؤسسه‌ای را تحت عنوان «کانون اسلامی دانش‌آموزان قم» تأسیس نموده بودند که مرکز اصلی آن پس از تثبیت، در منزلی در خیابان ارم‌- کوچه ارک، جنب منزل مرحوم آیت‌الله آقا سید احمد زنجانی (پدر آیت‌الله حاج آقا موسی شبیری زنجانی) قرار داشت و هر هفته - و یا به مناسبت‌های مختلف‌ جلساتی، به‌و یژه برای دانش‌آموزان و فرهنگیان قم تشکیل می‌دادند که البته شرکت در آن برای عموم آزاد بود و اینجانب نیز چند بار در آن جلسات حضور یافتم که با توجه به نوع برنامه های اخلاقی‌- فرهنگی، در واقع برای جوانان بسیار مفید و آموزنده بود. متأسفانه بعدها «ساواک» با پی بردن به نقش سازنده مدارس و این قبیل نهادها، ایشان را هم مانند شهید دکتر بهشتی از آموزش و پرورش «اخراج» و یا «دور» نمود و حتی ایشان را برای مدتی تبعید کرد. البته می‌دانیم که شهید بهشتی، نخست مجبور شد به تهران برود و سپس برای چند سال، به پیشنهاد مراجع تقلید، عازم آلمان شد و اداره مسجد هامبورگ را به‌عهده داشت، ولی شهید مفتح پس از برگشت به قم، در حوزه علمیه، در مرحله‌ای از این دوران فعالیت خود، به تشکیل «مجمع علمی اسلام‌شناسی» اقدام نمود که گروهی از فضلای جوان حوزه علمیه در این جلسات با نظارت ایشان شرکت داشتند و با طرح و اندیشه و برنامه‌ریزی شهید مفتح، به تألیف یا ترجمه آثار مفیدی در زمینه‌های گوناگون اسلام‌شناسی می‌پرداختند که پس از بازبینی و ویرایش مورد لزوم در جلسات،

همه آن آثار، با مقدمه مرحوم شهید دکتر مفتح به‌چاپ می‌رسیدند که باز این امر، در تغذیه فکری نسل جوان به‌ویژه دانشجویان و یا طلاب جوان حوزه علمیه قم نقش داشت و در واقع، آنان را با دنیای فکر و اندیشه و نویسندگی و تألیف و ترجمه آشنا می‌نمود

و به نظرم بیش از ده پانزده کتاب مفید در این دوره از سوی مجمع علمی اسلام‌شناسی منتشر گردید ... ولی این بار نیز «ساواک» حساسیت پیدا کرد و مؤسسه را تعطیل نمود.

شهید دکتر مفتح با نشریات آن دوران حوزه علمیه قم هم همکاری می‌کردند یا فقط به تربیت جوانان و تدریس می‌پرداختند؟

بله. مرحوم مفتح علاوه بر تألیف و ترجمه، در مجله «مکتب اسلام» که در اوائل و قبل از پیدایش و انتشار «مکتب تشیع» تنها نشریه حوزه علمیه قم به‌شمار می رفت، درباره نقش علمای اسلامی در پیشرفت علوم، مقالاتی می‌نوشت که به نظرم در سال چهارم مجله مکتب اسلام بود و یکی دو مقاله هم در سال پنجم مجله از ایشان منتشر گردید. من هم در این دوران با مجله مکتب اسلام همکاری داشتم و مقالاتی با امضای مستعار-‌س.هدی. تبریزی‌- یا بعدها با اسم اصلی، می‌نوشتم... پس از مکتب اسلام، وقتی سالنامه و فصلنامه «مکتب تشیع» توسط آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و شهید دکتر باهنر منتشر گردید، هم ایشان و هم اینجانب از نویسندگان آن بودیم... پس از مدتی که دائره نشر در حوزه علمیه قم گسترش یافت و سالنامه‌هائی مانند «معارف جعفری» زیر نظر آقای محصل یزدی منتشر شدند، باز ایشان و اینجانب با آن همکاری قلمی داشتیم که البته همکاری ایشان، بعدها، به‌علت مسافرت به تهران و اقامت در آن قطع شد، ولی من ظاهراً تا آخرین سال انتشار «معارف جعفری» با آن همکاری داشتم... البته به‌طور طبیعی در آن دوران همکاری قلمی با مطبوعات قم، دوستی و رفاقت ما با شهید مفتح بیشتر شد و روابط صمیمانه‌تری داشتیم. اشاره به این نکته هم در اینجا بی‌مناسبت نیست که شهید مفتح مانند شهید مطهری، استاد صدر بلاغی و بعضی دیگر از اعاظم فعلی حوزه علمیه قم، مدتی هم در مؤسسه جدید «دارالتبلیغ» تدریس می‌کرد و آن را برای بیداری و آگاهی طلاب جوان مفید می‌دانست... ولی بعدها که مسائل اختلافی پیش آمد، مرحوم مفتح دیگر به آن مؤسسه نرفت، ولی شهید مطهری به تدریس خود ادامه داد و روزی به اینجانب گفت، «من که در دانشکده دولتی تدریس می کنم، چرا در «دارالتبلیغ» تدریس نکنم؟!» و نخستین ثمره تدریس هم کتاب «سیری در نهج‌البلاغه» است که در واقع سرآغاز نهج‌البلاغه‌شناسی در حوزه علمیه قم بود.

آیا استاد مفتح آثار و تألیفات خاصی هم داشتند یا آثار ایشان فقط همین مقالاتی هستند که در مطبوعات قم چاپ می‌شدند؟

ایشان در دوران اقامت در قم، علاوه بر اشراف و نظارت بر کتاب‌های مجمع علمی، آثاری اعم از تألیف و ترجمه از خود به‌یادگار گذاشت که مهم‌ترین آنها عبارتند از «روش اندیشه» در شرح منطق منظومه حاج ملاهادی سبزواری (که با تقریظی از مرحوم استاد علامه طباطبائی منتشر گردید) «حکمت الهی و نهج‌البلاغه» که رساله پایان‌نامه دوره دکترای ایشان است و «آیات اصول اعتقادی قرآن» و ترجمه سه جلد نخستین تفسیر «مجمع‌البیان» و یا همکاری در ترجمه مجلدات بعدی است... البته مجموعه مقالات ایشان در «مکتب اسلام»، «مکتب تشیع» و «معارف جعفری» و «مقدمه‌ها» بر کتاب‌های مجمع علمی، در صورت چاپ مستقل، خود کتاب ارزشمندی درباره مسائل گوناگون اسلامی‌- اجتماعی خواهد بود... علاوه بر اینها، مجموعه‌ای از سخنرانی‌های ایشان هم که عمدتاً درباره نهضت و حرکت اسلامی ایران و مسائل حکومت و غیره است، خوشبختانه چاپ شده و در اختیار علاقمندان است و ای کاش همه این آثار، تحت عنوان «مجموعه آثار استاد شهید» جمع‌آوری و در این چند مجلد آبرومند به چاپ می رسید.

درباره فعالیت‌های سیاسی ایشان توضیحی ارائه نمی‌کنید؟

من اشاره کردم که مرحوم شهید مفتح از همان آغاز در قم و سپس در تهران، در همه فعالیت‌های علمی- فرهنگی خود، جنبه سیاسی امور را هم در نظر داشت و به همین دلیل بارها بازداشت و زندانی و تبعید شد... و این فعالیت‌ها، در سال‌های پیش از انقلاب و اوائل پیروزی انقلاب اسلامی، به اوج خود رسید که اغلب دوستان از چگونگی آن آگاه هستند و نیازی به تکرار و شرح و بسط اینجانب نیست... و همین فعالیت‌ها بود که دشمن خارجی، توسط مزدوران داخلی، این شخصیت ارجمند و برجسته را هدف قرارداد و او را از انقلاب اسلامی گرفت و کوردلان و کج‌اندیشان، وی را در محل دانشکده الهیات به شهادت رساندند طوبی له و حسن مآب.


سايت استاد خسروشاهي

تنظیم:نقدی گروه حوزه علمیه