تبیان، دستیار زندگی
اجل درباره انسان به‌معناى مدّت عمر یا زمان پایان عمر آمده است و قرآن كریم از دو نوع اجل براى انسان یاد مى‌كند: یكى با قید «مسمّى» و دیگرى بدون هیچ قیدى: «هُو الَّذى خَلَقكُم مِن طین ثُمَّ قَضى اَجَلاً و اَجَلٌ مُسمًّى عِندَه‌...» (انعام/6،2). براساس ظاهر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اجل معلق

اجل

اجل درباره انسان به‌معناى مدّت عمر یا زمان پایان عمر آمده است و قرآن كریم از دو نوع اجل براى انسان یاد مى‌كند: یكى با قید «مسمّى» و دیگرى بدون هیچ قیدى: «هُو الَّذى خَلَقكُم مِن طین ثُمَّ قَضى اَجَلاً و اَجَلٌ مُسمًّى عِندَه‌...» (انعام/6،2). براساس ظاهر آیه، مقصود از هر دو، زمان پایان عمر* آدمى است، نه‌مدّت عمر او.[1]

در جوامع روایى شیعه، «اجل مسمّى» را به «اجل حتمى» كه غیر قابل تغییر بوده و در شب‌قدر معیّن مى‌شود، تفسیر و آیه شریفه «اِذا‌جاءَ اَجَلُهُم فَلایَستَـخرونَ ساعَةً و‌لا‌یَستَقدِمون» (یونس/10،‌49) را به آن ناظر دانسته‌اند و نیز «اجل غیر مسمّى» را به اجل موقوف و مشروط كه قابل تغییر است، تفسیر كرده‌اند.[2]

در منابع اسلامى از «اجل مسمّى» با تعابیرى چون اجل «محتوم»،[3] «قطعى»،[4] «مقضى»[5] و «طبیعى»[6]و از «اجل غیر مسمّى» نیز با واژگانى مانند «معلّق»،[7] «موقوف»،[8] «اخترامى»،[9] و «مشروط»،[10] یاد‌شده است.

علامه طباطبایى با ضمیمه كردن آیه «لِكُلِّ اَجَل كِتابٌ یَمحوا اللّهُ ما یَشاءُ و یُثبِتُ و عِندَهُ اُمُّ الكِتـب» (رعد/13، 38‌ـ‌39) به آیات اجل، نتیجه مى‌گیرد كه اجل مسمّى و حتمى همان است كه در «امّ‌الكتاب» ثبت شده و به هیچ وجه تغییر نمى‌یابد و اجل غیر مسمّى اجلى است كه در «لوح محو و اثبات» نوشته شده و قابل تغییر است.

«امّ‌الكتاب» قابل انطباق بر حوادثى است كه با تمام علل و اسباب مؤثّر در آن لحاظ مى‌شوند; به‌گونه‌اى كه قابل تخلّف نباشند; ولى «لوح محو و اثبات» قابل انطباق بر همان حوادث است; امّا از جهت انتساب به برخى از اسباب و علل، نه تمام آن‌ها; چرا كه ممكن است در اثر برخورد با موانعى از تأثیر بازمانند یا بدون برخورد با موانع، این اسباب مؤثّر واقع شوند; بنابراین، هر انسانى اقتضا‌دارد به‌طور طبیعى مثلاً صد سال عمر كند.

این اجلى است كه در لوح محو و اثبات ثبت شده; امّا بر اثر اسباب و موانعى ممكن است پیش از انقضاى این مدّت، مرگ انسان فرا رسد كه این همان اجل اخترامى یا مرگ ناگهانى است و روشن‌است كه آن‌چه وقوع آن در خارج حتمى است، همان اجل مسمّى است كه ممكن است با عمر طبیعى موافق باشد یا نباشد. بدیهى است در‌صورت دوم، اجل مسمّى و اجل اخترامى داراى یك مصداق خواهند بود.[11]

برخى از قرآن‌پژوهان، این دو نوع اجل را از مصادیق قضا و قدر دانسته و نتیجه گرفته‌اند: اجلى‌كه قابل تغییر است، از مصادیق «تقدیر» بوده كه به آن اجل معلّق (معلّق بر شرایط) مى‌گویند و اجلى كه حتمى و غیر قابل تغییر است، از مصادیق «قضا» است كه همان مرحله حتمیّت و غیر قابل برگشت است.[12]

به گزارش فخر رازى،[13] مفسّران در تفسیر دو‌اجل در آیه شریفه «هُو الَّذى خَلَقَكُم مِن طین ثُمَّ قَضى اَجَلاً و اَجَلٌ مُسَمًّى عِندَه» (انعام/6، 2) اقوال دیگرى را نیز ذكر كرده‌اند:

اجل گذشتگان و اجل افراد باقى‌مانده بشر، مرگ انسان و زمان برپایى قیامت، مدّت زندگى دنیایى و مدّت زندگى برزخى، خواب و مرگ، مقدار طى شده از عمر آدمى و مقدار باقیمانده از عمر او، اجل اخترامى كه مرگ انسان در اثر حوادث و اسباب خارجى فرا مى‌رسد و اجل طبیعى، (قول منسوب به حكیمان); امّا علامه‌طباطبایى اقوال پیشین را اقوالى ضعیف برشمرده است.[14]

نویسنده: محمد ابوطالبى

___________________

[3]. المیزان، ج‌7، ص‌9.

[4]. الفصول المهمه، ج‌1، ص‌221; بحارالانوار، ج‌5، ص‌139.

[5]. تفسیر عیاشى، ج‌1، ص‌354‌ـ‌355.

[4]. ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، ج‌13، ص‌21.

[5]. الصافى، ج‌2، ص‌107.

[6]‌. بحارالانوار، ج‌4، ص‌117.

[7]. المیزان، ج‌7، ص‌9.

[8]. الفصول المهمه، ج‌1، ص‌221; البرهان، ج‌2، ص‌401.

[9]. بحارالانوار، ج‌4، ص‌117; التفسیر الكبیر، ج‌12، ص‌153.

[10]. المیزان، ج‌7، ص‌9.

[11]. المیزان، ج‌7، ص‌8‌ـ‌10.

[12]. معارف قرآن، ص‌213‌ـ‌214.

[13]‌. التفسیرالكبیر، ج‌12، ص‌153‌ـ‌154.

[14]. المیزان، ج‌7، ص‌10.


تنظیم برای تبیان: الف_شکوری