تبیان، دستیار زندگی
عمادالدین ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن كثیر قرشی دمشقی در سال 701 هجری در بُصری (جنوب سوریه كنونی) متولد شد و در سال 774 هجری در دمشق از دنیا رفت.(1) ابن كثیر در علوم مختلف اسلامی سرآمد دوران خود شد و شاگردان زیادی تربیت كرد و از استادان فراوانی بهره جست
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دیدگاه ابن كثیر درباره قیام امام حسین(علیه‏السلام)

حرم امام حسین علیه السلام

عمادالدین ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن كثیر قرشی دمشقی در سال 701 هجری در بُصری (جنوب سوریه كنونی) متولد شد و در سال 774 هجری در دمشق از دنیا رفت.(1) ابن كثیر در علوم مختلف اسلامی سرآمد دوران خود شد و شاگردان زیادی تربیت كرد و از استادان فراوانی بهره جست؛ یكی از این استادان كه از او بهره فراوانی برد و در حقیقت خط فكری، مذهبی و سیاسی وی را ترسیم كرد، ابن تیمیه مشهور بود. به گونه‏ای كه می‏دانیم ابن تیمیه بنیانگذار مكتبی شد كه با مذاهب چهارگانه اهل سنت نیز تضاد داشت.

عناد ویژه او با باطنیان و شیعه و ائمه اطهار بر همگان روشن است. مكتب سیاسی مذهبی ابن تیمیه شكافی عمیق در اسلام پدید آورد و نهایتا با پیروی محمّد بن عبدالوهاب از عقاید وی، مكتب وهابیت پایه‏گذاری شد، ابن كثیر خود از مقام استاد خویش ابن تیمیه ستایش فراوانی كرده است.(2) به علت همین تأثیرات، در امر دین بسیار سرسخت و متعصب بود و به رغم مخالفت‎های فراوانی كه در آن عصر نسبت به آرای ابن تیمیه وجود داشت، وی نیز خود را سپر بلای او كرده و بویژه در مقابل شیعه مواضع تند و خصومت‏آمیز می‏گرفت.

دشمنی و عناد او با شیعه در جای جای اثر او یعنی «البدایة و النهایة» بوضوح آشكار است.(3) به رغم این خصومت، وی از ائمه شیعه به احترام یاد كرده و از مقام آنان بویژه امام حسین علیه‏السلام بسیار تجلیل نموده، حتی قاتلان او را مورد لعنت و ناسزا قرار می‏دهد. بسیاری از روایات او، كه عمدتا گزارش‎هایی طولانی است، از ابی مخنف است و شاید در میان مورخان شامی وی مفصل‏ترین اطلاعات تاریخی را در مورد قیام امام حسین علیه‏السلام ارائه می‏دهد.

موارد تحریف قیام حسینی در البدایة و النهایة

ابن كثیر در «البدایة و النهایة» كه در چهارده مجلد به‏ وسیله دارالفكر در بیروت به چاپ رسیده است در باره شخصیت امام حسین علیه‏السلام و مقتل او در مجلد هشتم یك مبحث مستقل آورده است. این فصل كه با عنوان «قصة الحسین بن علی رضی‏الله‏ عنهما و سبب خروجه باهله من مكة الی العراق و طلب الامارة و كیفیة مقتله رضی‏الله‏ عنه است، در بیش از پنجاه صفحه نوشته شده كه در میان مورخان شامی، طولانی‏ترین گزارش به شمار می‏آید. وی در عنوان یاد شده هدف قیام امام حسین علیه‏السلام را طلب حكومت و دستیابی به قدرت (و طلب الاماره) ذكر می‏كند و با این سخن به این قیام، ماهیتی سیاسی ـ دنیوی می‏بخشد.

وی در این فصل پس از آنكه شمه‏ای كوتاه از زندگی امام حسین علیه‏السلام ذكر می‏كند، گزارش قیام را ابتدا از حركت آن حضرت به مكه و سپس بیان انبوه نامه‏های رسیده به ایشان از كوفه و نیز اعزام مسلم به این شهر آغاز می‏كند. گزارش او درباره مأموریت مسلم و مقتل او طولانی‏ترین گزارش‎هاست كه با سایر منابع معتبر سازگاری دارد و اما مواردی را كه آشكارا در آن تحریف صورت گرفته و یا نشان‏دهنده تفكر و پردازش سیاسی، مذهبی اهل سنت و مورخان شامی به قیام كربلاست، می‏توان چنین بیان كرد:

الف ـ گزارش نامأنوسی هنگام شرح زندگی امام حسین علیه‏السلام در دوران معاویه می‏دهد كه در منابع معتبر فتوحات جز ابن عساكر نیامده است و آن اینكه از هنگام وفات امام حسن علیه‏السلام، حسین بن علی علیهما‏السلام همه ساله به سوی معاویه رفته و او ایشان را گرامی می‏داشت و به وی صله می‏بخشید؛ این در حالی بود كه در لشكری به فرماندهی یزید بن معاویه به نبرد در قسطنطنیه اعزام شده مشغول جهاد علیه كفار بود!(4) این روایت در مبحث ابن عساكر مورد نقد و بررسی قرار گرفت.

عمادالدین ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن كثیر قرشی دمشقی در سال 701 هجری در بُصری (جنوب سوریه كنونی) متولد شد و در سال 774 هجری در دمشق از دنیا رفت. ابن كثیر در علوم مختلف اسلامی سرآمد دوران خود شد و شاگردان زیادی تربیت كرد و از استادان فراوانی بهره جست.

ب ـ در جای دیگر از قول ابی مخنف و او از دو نفر دیگر نقل می‏كند كه برای حج از كوفه خارج شدیم و در كنار كعبه، امام حسین علیه‏السلام و عبدالله‏ بن زبیر را با یكدیگر در گفتگو دیدیم، شنیدیم كه ابن زبیر به حسین علیه‏السلام می‏گفت اگر می‏خواهی در این شهر اقامت كنی ما امر حكومت و خلافت را به تو می‏دهیم و تو را یاری كرده و با تو بیعت می‏كنیم؛ امام حسین علیه‏السلام به او پاسخ می‏دهد پدرم به من گفت كه در خواب دیدم در كنار كعبه قوچی را ذبح می‏كنند و من نمی‏خواهم آن قوچ باشم.

آنچه مسلم است عبدالله‏ بن زبیر خود مدعی قدرت و خلافت بوده و برای او بسیار بهتر بود كه حسین علیه‏السلام از مكه خارج شود تا وی بتواند بدون رقیب برجسته‏ای دست به تثبیت قدرت سیاسی و جاه‏طلبی‎های خویش بزند. در واقع او به سبب مسائلی كه پدرش با امام حسین علیه‏السلام در جنگ جمل داشت نسبت به او نه تنها خوشبین و موافق نبود بلكه كینه‏هایی نیز از او در دل می‏پروراند و عاقلانه به نظر نمی‏رسد كه وی از حسین خواسته باشد تا قدرت و خلافت را در دست گیرد. در ثانی ابن عساكر چند روایت در این مورد ذكر كرده كه حاكی از تشویق حسین علیه‏السلام توسط ابن زبیر برای رفتن به عراق بوده و حتی ابن عبّاس به زبیر می‏گوید حسین علیه‏السلام می‏رود و حجاز را برای تو خالی می‏گذارد.

(5) ابن كثیر سپس وارد مبحث اصلی یعنی مقتل الحسین علیه‏السلام شده و در عنوانی كه ارائه می‏دهد عقاید و موضع خود را علیه شیعه آشكار می‏سازد: «و هذه صِفة مقتلهِ رضی‏الله‏ عنه مأخوذةٌ من كلام ائمةِ هذا الشأن لا كما یزعمه اهل التشیع من الكذب الصریح و البهتان» (این توصیفی از مقتل حسین رضی‏الله‏ عنه است كه از سخنان پیشوایان این كار و صاحبنظران برگرفته شده نه بر اساس آنچه اهل تشیع با دروغ صریح و بهتان در باره آن می‏اندیشند).

امام حسین

ج ـ نكته دیگر اینكه ابن كثیر و سایر مورخان و حتی نویسندگان شیعی با ذكر روایاتی، عمر بن سعد را فردی مصلح، سازشكار، دوستدار حسین علیه‏السلام و ... ترسیم كرده‏اند. او در این منابع كسی معرفی شده است كه همواره می‏كوشد تا كار امام حسین علیه‏السلام را بر دوش نگیرد، هنگامی كه با او روبرو می‏شود تلاش می‏كند تا مسأله را به صلح و مدارا پایان دهد و در نامه‏هایی كه به عبیدالله‏ می‏نویسد سعی می‏كند مسأله را بدون درگیری پایان دهد.(6)

وی كسی است كه امام سجاد علیه‏السلام وقتی عمر بن سعد مانع كشتن او می‏شود در حق او دعا می‏كند كه خداوند تو را جزای خیر دهد كه مرا از شر آنان رها كردی!(7) عبیدالله‏ بن زیاد به او نامه می‏نویسد كه من تو را نفرستادم كه با امام حسین علیه‏السلام مدارا و نجوا كنی، كار آنان را یكسره كن، یا فرماندهی را به شمر واگذار و ... .(8)

حال در كنار این تصویر، روایات دیگری است كه دقیقا نقطه مقابل این تصویرپردازی است؛ از جمله:

1ـ وقتی عبیدالله‏، شمر را نزد او اعزام داشت كه یا كار را یكسره كن و یا این امر را به شمر بسپار، می‏گوید هرگز چنین نمی‏كنم و كار حسین را خود یكسره می‏سازم.(9) اگر او فردی مردد بود چرا در این اوضاع از این ننگ خود را رهایی نبخشید؟

2ـ عمر بن سعد بر اساس دستور عبیدالله‏ با قساوت هر چه تمام‏تر دستور می‏دهد تا لشكریان آب را بر حسین علیه‏السلام ببندند و قسم می‏خورد كه هرگز نخواهد گذاشت آنان قطره‏ای آب بنوشند همانگونه كه عبیدالله‏ گفته بود.

3ـ برای شروع جنگ، او اولین كسی است كه به طرف اردوگاه حسین علیه‏السلام تیر می‏اندازد و می‏گوید شاهد باشید كه من اولین تیر را به سوی آنان پرتاب كردم، گویی می‏خواهد این افتخار را برای خود ثبت كند.

4ـ عمر بن سعد تنها به كار فرماندهی مشغول نبود بلكه خود می‏جنگید و بسیاری از یاران حسین علیه‏السلام را به شهادت می‏رسانید.

5 ـ وقتی امام حسین علیه‏السلام فرزند خویش، علی اصغر، را در سینه خود گرفته بود عمر بن سعد به حرمله دستور داد گلوی او را نشانه بگیرد.

6ـ هنگامی كه امام حسین علیه‏السلام تنها مانده و به جنگ مشغول بود، عمر بن سعد خود مستقیما برای زودتر از پا درآوردن امام دستور می‏داد و می‏گفت همگی با هم بر او از هر طرف حمله برید كه او فرزند شجاعترین فرد عرب است.

7 ـ قطع سر مبارك حسین علیه‏السلام با اجازه او بود.

8 ـ پس از قتل حسین علیه‏السلام گفت چه كسی در میان لشكریان است كه بر بدن حسین اسب بتازد و بدن او را پایكوب سم اسبها كند.

9ـ وقتی غائله تمام شد او دستور داد تا سر همه شهدا را قطع كرده و آن را میان قبایل تقسیم كنند تا نزد عبیدالله‏ برده و با این عمل نسبت به او تقرب جویند.(10)

عمر بن سعد بر اساس دستور عبیدالله‏ با قساوت هر چه تمام‏تر دستور می‏دهد تا لشكریان آب را بر حسین علیه‏السلام ببندند و قسم می‏خورد كه هرگز نخواهد گذاشت آنان قطره‏ای آب بنوشند همانگونه كه عبیدالله‏ گفته بود.

حال چرا از او با این همه جنایت و قساوت كه بدون هیچگونه تردید و ترحمی انجام داد، چهره‏ای مردد، سازشكار با امام حسین علیه‏السلام، متمایل به صلح و ... ترسیم می‏شود؟

جواب این سؤال در یك سخن نهفته است و آن اینكه اولین راویان حادثه كربلا تقریبا از میان اهل سنت بوده‏اند و حتی ابی مخنف كه شیعه بوده روایات او مورد استفاده مورخان سنی قرار گرفته و چه بسا حذف و تبدیل و تغییر فراوانی یافته باشد و در حقیقت ابتدا آنان او را این‏گونه معرفی كرده و منابع شیعی نیز روایات مذكور را ارائه كرده‏اند. در مقابل نیز روایاتی كه از قساوت‎های عمر بن سعد ذكر شده عمدتا در منابع شیعی است. نكته‏ای كه در اینجا باید بدان توجه داشت این است كه عمر بن سعد فرزند سعد بن ابی وقاص یكی از صحابه مشهور رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و عضو شورای شش نفره خلافت است كه عمر بن خطاب آنان را انتخاب كرده بود.

همان‏گونه كه می‏دانیم اهل سنت نسبت به صحابه رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله عقیده خاصی دارند و در حقیقت همان‏گونه كه ما به سیره ائمه خود اقتدا می‏كنیم آنان نیز به سیره صحابه اقتدا می‏كنند و حدیثی نیز از پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ارائه می‏دهند: «اصحابی كالنجوم بایهم اقتدیتم اهدیتم» (اصحاب من چون ستارگانند، به هر كدام اقتدا كنید هدایت می‏یابید). حال، عمر بن سعد فرزند یكی از صحابه بزرگ است كه جایگاه خاصی در میان آنان دارد. لذا آیا نمی‏توان اینگونه به نتیجه رسید كه آنان می‏خواستند تا حدودی چهره ننگ و رسوایی را از دامان این صحابه بزدایند و عمر بن سعد را فرد مصلحی نشان دهند كه عبیدالله‏ با اجبار او را به این كار گسیل داشت و حتی جان او را در معرض تهدید قرار داد.

ابن سعد گوید هنگام اعزام عمر بن سعد، عبیدالله‏ گفت اگر او را سركوب نكنی خانه‏ات را آتش می‏زنم و گردنت را قطع می‏كنم.(11)

عزاداری، امام حسین

در پایان اینكه عمر بن سعد به طمع حكومت ری دست به چنین جنایتی زد و عبیدالله‏ این حكومت را با شرط سركوبی حسین علیه‏السلام به او واگذار كرده بود. در این مورد دو بیت شعر به عمر بن سعد منسوب است:

اأترُك ملك الری و الری منــیتی
ام ارجع مذموما بقتل الحسین(علیه‏السلام)
و فی قتله النار التی لیس دونها
حــجــابٌ و مــلـــك الـــــری قـــرة عـیـنـــی

آیا حكومت ری را در حالی كه آرزوی من است رها كنم یا نكوهش و سرزنش در قتل حسین (علیه‏السلام) را پذیرا شوم كه در قتل او آتشی است و در ورای آن حجابی نیست در حالی كه حكومت ری نور چشم من است.

البته نمی‏توان این مطالب را تنها به مسأله حكومت ری محدود كرد بلكه كینه‏ها و اختلافاتی كه پدر او با علی علیه‏السلام داشت و مسائل قبیله‏ای و ارزشهای جاهلی را هم باید بر آن افزود.

د ـ مسأله دیگری كه در ارتباط با گزارشهای ابن كثیر قابل طرح است اینكه وی پس از پایان روایات خود در مورد حادثه كربلا، شیعه و در اصطلاح خود، روافض را مورد هجوم خود قرار می‏دهد و می‏گوید بسیاری از روایاتی كه شیعه در این مورد ذكر می‏كند صحیح نیست. وی راوی آنها را ابو مخنف دانسته و پس از آنكه وی را ضعیف و نیز شیعه می‏خواند، علت استفاده از روایات او را عدم گرایش و اطلاع دیگران از این واقعه بیان می‏كند.

ابن كثیر آنگاه آداب و رسومی را كه شیعه در دوران آل بویه همانند بدعت‎هایی زشت مرسوم كرده‏اند، برمی‏شمرد و از جمله می‏گوید آنان همه جا را سیاه پوشانیده، عزاداری می‏كنند، به یاد تشنه بودن حسین آب نمی‏خورند، زنان روسری‎ها را از سر خود برداشته و بر سر و صورت می‏زنند و هتك حرمت كرده و آداب شنیعی را رواج می‏دهند. آنگاه وی آداب و رسوم ناصبیان را ذكر می‏كند كه برعكس شیعیان در روز عاشورا غذاهای مطبوع پخته، خود را می‏شویند و می‏آرایند و لباسهای نو و فاخر می‏پوشند و در حقیقت آن روز را عید می‏گیرند و سرور و شادی می‏كنند. آنان این كار را برای عناد با روافض انجام می‏دهند.

نتیجه

از آنجا كه مورخان مكتب تاریخ‏نگاری شام، تحت تأثیر سلایق فكری و مذهبی خود و نیز اوضاع سیاسی اعصار خویش و تمایلات حكومت‎های موجود به گزارش حادثه كربلا پرداخته‏اند لذا استفاده از روایات آنان بدون بررسی و مطابقت با سایر منابع مورخان مكاتب تاریخی دیگر از جمله عراق، حجاز، ایران و بویژه منابع شیعی به هیچ رو نمی‏تواند تصویری واقعی و حقیقی از قیام امام حسین علیه‏السلام به دست دهد چرا كه تنها زمانی می‏توان به حقیقت یك رخداد تاریخی دست یافت كه تمامی منابع را با یكدیگر مطابقت كرد و بر اساس جرح و تعدیل و نیز توجه به وابستگی‏های فكری و سیاسی آن مورخان و اوضاع سیاسی عصری كه در آن می‏زیسته‏اند مورد مطالعه قرار داد. بدیهی است بدون این امر، نگرش به یك واقعه چیزی جز یك‏سونگری و دیدی ناقص نخواهد بود و ما را به حقایق رهنمون نخواهد ساخت.

«اصغر قائدان»

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی


1ـ ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب 6/231.

2ـ البدایة و النهایة 14/137.

3ـ همان كتاب 9/309 و 12/4.

4ـ همان كتاب 8/151.

5ـ همان كتاب، ص 201-204.

6ـ بنگرید به تمامی منابعی كه تاكنون ارائه شده و از مقتل الحسین(علیه‎السلام) سخن گفته‏اند.

7ـ ابن كثیر، همان كتاب 8/189.

8ـ ابن سعد، طبقات الكبری، جلد هشتم، مقتل حسین بن علی(علیه‎السلام).

9ـ منابع قبل، همانجا.

10 ـ بنگرید به طبری 7/3064 (ترجمه پاینده)؛ شیخ مفید، الارشاد 2/118؛ ابن كثیر، البدایة و النهایة 8/189 و نیز ابن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف؛ عبدالرزاق مقرم، مقتل الحسین او حدیث كربلا؛ خوارزمی، مقتل الحسین.

11ـ همانجا.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.