تبیان، دستیار زندگی
من نه کودک بیماری دارم که شفایش را از شما بخواهم، نه بدخواه کینه توزی که هدایتش را؛ ‌نه طلبکاران پشت در خانه‌ام صف کشیده‌اند که گشایشی طلب کنم و نه نان شب را درمانده‌ام که بخشایشی بخواهم؛ نه غریبی در سفر دارم که سلامتش را خواستار باشم و نه اسیری در
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حضرت کریم

قسمت اول

حرم امام رضا علیه السلام

ارباب حاجتیـــم و زبان سـوال نـیـست               در حضرت کـریم تمنـا چه حاجـت است

جام جهان نماست ضمیر منیر دوست                اظهار احتیاج خود آنجا چه حاجت است

چهارشنبه‌ها روز زیارتی حضرت کریم، رضای رئوف است. و چه بهانه‌ای از این بهتر که دل رمیده خویش را به آستانش قربان کنیم. با همین حجت، هر چهار شنبه با قسمتی از مجموعه "حضرت کریم" خدمت شما خواهیم رسید تا دست در دست دلهای شما به سوی حرمش پرکشیم.

آقای من!

من نه کودک بیماری دارم که شفایش را از شما بخواهم، نه بدخواه کینه توزی که هدایتش را؛

‌نه طلبکاران پشت در خانه‌ام صف کشیده‌اند که گشایشی طلب کنم و نه نان شب را درمانده‌ام که بخشایشی بخواهم؛

نه غریبی در سفر دارم که سلامتش را خواستار باشم و نه اسیری در زندان که آزادیش را بطلبم؛

می‌بینی آقا چقدر دستم خالیست از بهانه!

می‌خواهی در بزرگی را بکوبی، آن هم در بزرگی که دلهای گرفتار بسیاری آن طرفش سالها به انتظارش می‌نشینند، باید بهانه‌ای داشته باشی.

بی‌بهانه بروی میان آن همه فریاد و اشک بگویی  برای چه آمده‌ام؟ آمده‌ام تا بیماران دم مرگ را، جگرهای سوخته را و  چشمهای به در دوخته را رها کنی و یک لحظه مرا نگاه کنی تا خورشید شوم؟

می‌دانم آغوشت بزرگ است آقا، می‌دانم برای همه وقت داری، می‌دانم پای حرف همه می‌نشینی؛

از تو شرم نمی‌کنم، از خشکی چشمانم در مقابل این همه اشک شرم دارم،‌ از دل بی‌دردم شرم دارم که بین این دلهای شکسته، گوشه‌ای خودش را قایم می‌کند.

مولای من می‌دانم درد بی دردی علاجش آتش است و می‌دانم شما دریای رحمتی.

مولای من می‌دانم ناامیدم نمی‌کنی.

از درگاهتان روشنایی توبه و هدایت می‌طلبم.

می‌خواهم آفتابی شوم.

شمس الشموس! مگر می‌شود کسی پا به خانه‌ات بگذارد و خورشید نشود؟

دلنوشته‌ای از : لیلا آذری

تنظیم: گروه دین و اندیشه – حسین عسگری

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.