نقد فیلم بوتیك
شوالیه دستو پا بسته
جهانگیر، همان شوالیه دستوپا بستهای است كه در كارزار این متروپلیس بیرحم، عهد كرده كه حداقل زندگی یك نفر را نجات دهد كه این را هم نمیتواند. آن قدیمها شوالیهها یك كشور را نجات میدادند.قرار نیست در «بوتیك» حرف تازهای گفته شود. همه همان چیزهایی است كه قبلاً شنیدهایم. ولی در عوض كارگردان حواسش هست كه این حرفهای قدیمی را در قالب تازهای مطرح كند. او میداند كه فیلم ساختن درباره یك متروپلیس بیدر و پیكر كه ساكنانش را میكشد یا نوعی زندگی گیاهی برای آنها می سازد، «مسأله تازهای» نیست و البته كه در این دنیای قلابی دختر معصومی مثل «اتی» زیاد دوام نمیآورد. پس عوض این كه چنین موضوعاتی را به بهانه تكراری بودن دور بریزد، در قالب تازهای عنوان میكند.
نعمت اللهقدیمیترین و قشنگترین خط داستانی دنیا، یعنی دختر و پسری كه با هم ملاقات میكنندرا انتخاب میكند، اما زیاد به آن بال و پر نمیدهد. ضربالاجلهای دراماتیك چندانی برایش نمیسازد، به پیچیدگیهای روانی شخصیتها زیاد بها نمیدهد و در عوض فرصت پیدا میكند تا جای خالی به دست آمده از حذف كردن این شاخ و برگها را با جزئیات زندگی روزمره شخصیتها پر كند. شخصیتپردازی و گسترش داستانی اگر هست، از طریق همین خردهریزهای زندگی روزمره آدمها شكل میگیرد. از شلوار جین «اتی» گرفته تا دنداندرد و زخم روی پیشانیاش.
اما از تمهیدهای روایتی كه بگذریم، یكی از اصلیترین دلایل موفقیت «بوتیك» سلیقه كارگردانش است. این كه میداند فضاهای مختلف فیلمش را چگونه بسازد. فضاهایی كه پیش از این بارها در سینمای ایران شكل گرفته است. از خانه زن و مرد ساقی گرفته تا خانه مجردی كه جهانگیر و رفقایش آن جا زندگی میكنند.
نعمتالله سوژه هایی را برای فیلم خود انتخاب می كند كه به پیچیدگی های آنها واقف است؛ ضمن اینكه صداقت و روراستی «بوتیك» نیز هر بینندهای را مجاب میكند. ریاكشنشاتهای محمدرضا گلزار بینظیرند و ابهام رابطه پسر و دختر اصلی فیلم آدم را دیوانه میكند. اینكه نمیدانیم پسر، دختر را دوست دارد یا دختر وی را! یا این كه جهانگیر، همان شوالیه دستوپا بستهای است كه در كارزار این متروپلیس بیرحم، عهد كرده كه حداقل زندگی یك نفر را نجات دهد كه این را هم نمیتواند. آن قدیمها شوالیهها یك كشور را نجات میدادند.