ولايت نظارتى و حكومتى
(بخش اول)
با نگاهى گذرا به انديشهها و فعاليتهاى چهل ساله امام خمينى (ره)، به نظر مىرسد كه معظمله در آغاز راه، يعنى اوايل دهه 1320 ش. به نظارت فقيه معتقد بودند، و سپس به ولايت فقيه و پس از پيروزى انقلاب اسلامى به ولايت مطلقه فقيه تغيير راى دادهاند.
اما آيا چنين رويكردى با واقعيتهاى زندگى و انديشه سياسى امام مطابقت دارد ؟ و آيا آنچه بعد از انقلاب اسلامى به عنوان نظام سياسى جديد (جهمورى اسلامى) از سوى ملت ايران پذيرفته شد، مىتواند مؤيد نظريه فوق باشد ؟ اين مقاله در صدد پاسخگويى به اين سؤالات در موضوعات و محورهاى زير است:
ولايتيا نظارت فقيه در كتاب كشف الاسرار
به ظاهر، امام خمينى (ره) نخستبر اين عقيده نبود كه بايد فقيه در راس حكومت و در صدر امور قرار گيرد، بلكه به اجراى احكام خدا، بيش از شكل حكومت و به نظارت فقيه، بيش از ولايت مىانديشيد. به فرازى از سخن ايشان در اين باره توجه كنيد:
هيچ فقيهى تا كنون نگفته و در كتابى ننوشته كه ما شاه هستيم يا سلطنتحق ما است. آرى، آن طورى كه ما بيان كرديم، اگر سلطنتى و حكومتى تشكيل شود، هر خردمندى تصديق مىكند كه آن خواست و مطابق مصالح كشور است... اينها علما هم با اين تشكيلات مخالفت نكرده... و اگر گاهى هم با شخص سلطانى مخالفت كردهاند، مخالفتبا همان شخص بوده، از باب آن كه بودن او را مخالف صلاح كشور تشخيص دادهاند، و گرنه با اصل سلطنت تاكنون از اين طبقه مخالفتى ابراز نشده، بلكه بسيارى از علماى بزرگ عالىمقام، در تشكيلات مملكتى با سلاطين همراهىها كردهاند، مانند: خواجه نصيرالدين و علامه حلى... در تواريخ مذكور است.
ما چنان كه پيشتر گفتيم، نمىگوييم حكومتبايد با فقيه باشد، بلكه مىگوييم حكومتبايد با قانون خدايى كه صلاح كشور و مردم است، اداره شود.
اين كه مىگويند حكومتبايد به دست فقيه باشد نه آن است كه فقيه بايد شاه و وزير و سرلشكر و سپاهى... باشد، بلكه فقيه بايد نظارت در قوه مقننه و در قوه مجريه مملكت اسلامى داشته باشد.
اما در حقيقت، امام خمينى (ره) در همان زمان، به ولايت فقيه و نه نظارت فقيه عقيده داشت، ولى شايد آن را به علت نامساعد بودن فضاى اجتماعى و سياسى حاكم و يا فقدان زمينه پذيرش عمومى، به صراحت مطرح نكرد.
در تاييد اين سخن مىتوان به برخى ديگر از مطالب كتاب كشف اسرار اشاره كرد; از جمله:
خداوندى كه با بعثت پيامبر (ص) پايه عدل را در جهان با فداكارىهاى مسلمانان استوار نمود و از ستمكارىها و بى عفتىها، آن طور جلوگيرى كرده، به مردم امر كند كه بايد هم اطاعت كنيد از آتاترك كه مىگويد دين در مملكت رسميت ندارد... بايد از پهلوى اطاعت كنيد كه همه ديديد چه كرد و براى ريشهكن نمودن دين اسلام چه كوششها كرد.
تشكيل حكومتهاى امروزى در جهان از روى سر نيزه و زور است... سلطنتها و دولتهايى كه امروز در كشورهاى عالم سراغ داريم، هيچ يك از روى يك اساس عدالت و پايه صميمى كه فرد آن را بپذيرد، نيست. اين اساسها همه پوشالى و در عين حال، اجبارى و از روى فشار و سرنيزه است، و فرد هيچ گاه با اين همراه نيست.
در جايى ديگر از همين كتاب مىنويسد:
اولوالامر بايد كسى باشد كه در تمام احكام، از اول امارتش تا آخر كارهايش، يك كلمه بر خلاف دستورات خدا و پيغمبر نگويد و عمل نكند و حكومت او همان حكومت الهى كه پيغمبر داشت، باشد.
البته تشكيلاتى كه بر اساس احكام خدا و عدل الهى تاسيس شود، بهترين تشكيلات است; ليكن اكنون كه آن را از آنها يعنى علما نمىپذيرند، اينها هم با اين تشكيلات هيچگاه مخالفت نكرده و اساس حكومت را نخواستند به هم بزنند.
فقط كسى مىتواند اولوالامر باشد كه در تمام دوره ماموريت، هيچ حكمى بر خلاف گفته خدا و پيغمبر نكند.
حضرت امام (ره) همچنين در اين باره فرمود:
پس، اول اولوالامر را بايد با نام و نشان بشناسد، سپس اطاعت او كند... همه مسلمانان بيايند آنچه پيغمبر گفته درباره اولوالامر از ما بپذيرند. جز سلطنتخدايى، همه سلطنتها بر خلاف مصلحت مردم و جور است، و جز قانون خدايى، همه قوانين باطل و بيهوده است.
تنها حكومتى كه فرد حق مىداند و با آغوش گشاده و چهره باز آن را مىپذيرد، حكومتخدا است. "
نيز امام (ره) در اين كتاب، چهار حديث از كتب عوائد عراقى، معانى الاخبار شيخ صدوق، مقبوله عمربنحنظله و تحفالعقول در تاييد دليل حكومت فقيه در زمان غيبت اقامه مىكند.
(ادامه دارد)
مرتضى شيرودى
هفته نامه پگاه حوزه - شماره 87 - بهمن 81
تنظیم:امید واضحی آشتیانی.حوزه علمیه تبیان