جن سلیمان نما

گروهى از مفسّران مانند طبرى، ابنكثیر و میبدى در ذیل آیه «ولَقَد فَتَنّا سُلیمنَ و أَلقَینا عَلى كُرسِیِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ = و به طور قطع سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدى بیفكندیم؛ پس به توبه باز آمد» (ص/38،34) داستانهایى را نقل كردهاند كه در ضمن آنها، بارها به نام آصفبنبرخیا اشاره شده است.[1]
در یكى از این داستانها آمده است كه همسرى از همسران سلیمان به نام جراده (دختر پادشاه جزیره صیدون) تندیس پدر خویش را عبادت مىكرد.[2] آصف از این موضوع آگاه شده، به اعتراض نزد سلیمان رفت كه چهل روز است در خانه تو بت پرستیده مىشود! سلیمان كه از موضوع آگاه شد، به خانه رفت. بت را شكست و آتش زد، و زن را عقوبت كرد؛ پس از آن، یكى از جنّیان به نام صخر یا آصف یا خنفیق در صورت سلیمان پدیدار گشت و انگشتر سلیمان را به دست آورد و بر تخت وى نشست و به حكومت و قضاوتپرداخت. پسازچهل روز آصفبنبرخیا بر نیرنگ آن جنّ سلیماننما آگاه و جنّى مجبور به فرار شد و انگشتر را در دریا افكند. سلیمان كه در این مدّت از قصر رانده شده بود و براى صیّادان كار مىكرد، انگشتر خویش را در شكم ماهى یافت. آن را به دست كرد؛ پس جنّ و انس به گردش جمع شدند و به حكومتش برگشت؛ البتّه بسیارى از مفسّران، مانند طبرسى،[3] شیخ طوسى[4] و علاّمهطباطبایى،[5] اینگونه داستانها را با حكمت خداوند و مقام و منزلت انبیا(علیهم السلام)سازگار ندانسته و نپذیرفتهاند.
در تفسیر تبیان آمده است: سخن مفسّران شیعه و هركسى كه پیامبران را منزّه از گناه و زشتى مىداند، این است كه ممكن نیست خداوند به یك جنّى این توان را بدهد كه به صورت پیامبرى درآید و امكان ندارد كه نبوّت در انگشترى باشد یا اینكه خداوند نبوّت پیامبرى را سلب كند.[6] به نظر مىرسد كه اینگونه داستانها، افسانههاى دروغین و خرافههاى اسرائیلى است كه با عقل و منطق سازگارى ندارد.[7]
2. در برخى روایات، ذیل آیه 34 ص/38 از آصف چنین یاد شده است: چون خطاى كشتن چهارده اسب از سلیمان سرزد، انگشتر از انگشت او بیفتاد. آصفبنبرخیا گفت: چهارده روز انگشتر در دست تو قرار نخواهد گرفت؛ پس انگشترت را به من بده تا در این مدّت جانشین تو باشم و تو به خلوتى برو و به توبه و استغفار پرداز. من در میان مردم به سیره و روش تو رفتار مىكنم. سلیمان انگشتر را به آصف سپرد و در دست او ثابت ماند و آصف كه شبیه سلیمان شده بود، بر تخت نشست و حكومت كرد و پس از چهارده روز، انگشتر و تخت را به سلیمان سپرد.[7] المیزان روایاتى را كه نشاندهنده قتل اسبان به دست سلیمان است، منتهى به كعبالاحبار دانسته[8] و على(علیه السلام)نیز براساس روایتى از ابنعبّاس در مجمعالبیان، كشتناسبان به دست سلیمان را نادرست شمرده، كعب را در این انتساب، دروغگو معرّفى مىكند.[9]
3. در تفاسیر شیعه و سنّى آمده كه چون سلیمان از دنیا رفت، شیطان كلّیّات و اقسام سحر* را در نامهاى نوشت. آن را پیچید و در پشت آن نوشت: این مكتوب، دربردارنده ذخایر گنجینههاى علم* است كه آصفبنبرخیا براى سلیمانبنداود قرار داد و آن نامه را زیر تخت سلیمان دفن كرد. وقتى مردم آن نامه را یافتند، عدّهاى گفتند: حكومت و غلبه سلیمان بر ما با همین سحر بوده و خود به فراگیرى و تعلیم سحر مشغول شدند[11] كه قرآن در سرزنش آنان مىفرماید: «وَاتَّبَعوا ما تَتلُوا الشَّیـطینُ عَلى مُلكِ سلیمن= آنچه را كه شیطانها در سلطنت سلیمان خوانده بودند، پیروى كردند». (بقره/2، 102)
نویسنده: على خراسانى
_____________________
[1] جامعالبیان، مج12، ج23، ص186؛ كشفالاسرار، ج8، ص349؛ ابنكثیر، ج4، ص38.
[2] كشفالأسرار، ج 8، ص 349 و 350.
[3] مجمعالبیان، ج8، ص743.
[4] التبیان، ج8، ص562.
[5] المیزان، ج 17، ص 207.
[6] التبیان، ج8، ص562.
[7] نمونه، ج19، ص281.
[8] اثبات الوصیه، ص76.
[9] المیزان، ج17، ص207.
[10] مجمعالبیان، ج8، ص741.
[11] جامعالبیان، مج1، ج1، ص625؛ عیّاشى، ج1، ص52.
تنظیم برای تبیان: الف_شکوری