تبیان، دستیار زندگی
یادداشت برگزیده جشنواره کتاب و رسانه برتر به قلم :مهران بهروز فغانی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا كتاب را جهیزیه نمی‌كنیم؟

جهیزیه

یادداشت برگزیده جشنواره کتاب و رسانه برتر

مهران بهروز فغانی،روزنامه نگار و دبیر تحریریه "ایبنا "

ده ها نفر، تو بگو هزار نفر نشسته اند زندگی ای را نقاشی كنند برای دو نفر كه خانه شان پر شده از هر چه شكستنی است . از هرچه نابود شدنی است. از چمدان هایی كه پر می شوند امروز، و خالی در دورترها؛ كه نیستند آن ده نفر و غایبند آن هزار نفر.

خبرگزاری كتاب ایران(ایبنا) مهران بهروز فغانی،روزنامه نگار: چمدان ها را پر می كنند. دست هایشان پرتر از چمدان. ده نفر، تو بگو هزار نفر، توی گرما یا شاید سرما، افتاده اند به جان بازار، لباس و روپوش و كفش و كلاه. پیاده روها هم خسته می شوند از تحمل قدم هایی كه سخت سلیقه اند، بد سلیقه اند و تنها تن را می پوشانند و سر را تنها.

پای افزار می خریم برای اینكه راه را طی كنیم. تن پوشی برای اینكه جان را از سرما حفظ كنیم. دست های عروس تازه بخت نگشوده، سنگین از فلزی می شود كه زرد است یا كه سفید. همه باید ببینند او طلایی شده، او سفید شده. او عروس شده.

از هزار نفر یك نفر نگفت، بعد از هزار صلوات و دعا، بعد از شاخه نبات و كلام خدا و هزار فكر خوب و آرزوی هم‌چراغی كه بمانید غمخوار هم تا ابد، مهریه و جهیزیه عروس خانم باشد ده جلد كتاب؛ خوب و خواندنی. یك كتابخانه با صد كتاب ماندنی؛ كه شكستنی نیستند.

ده ها نفر، تو بگو هزار نفر نشسته اند زندگی ای را نقاشی كنند برای دو نفر كه خانه شان پر شده از هر چه شكستنی است . از هرچه نابود شدنی است. از چمدان هایی كه پر می شوند امروز، و خالی در دورترها؛ كه نیستند آن ده نفر و غایبند آن هزار نفر.

از هزار نفر یك نفر نگفت، بعد از هزار صلوات و دعا، بعد از شاخه نبات و كلام خدا و هزار فكر خوب و آرزوی هم‌چراغی كه بمانید غمخوار هم تا ابد، مهریه و جهیزیه عروس خانم باشد ده جلد كتاب؛ خوب و خواندنی. یك كتابخانه با صد كتاب ماندنی؛ كه شكستنی نیستند.

پدر نخواست دخترش با سرمایه ای از كتاب، كلید خانه بخت را سر بگیرد. نشانی كوچه بخت را مادر به دختر نشان نداد با نوشته هایی كه می توانند آدم سازی كنند. آنها نخواستند بدانند یا كه ندانستند كتاب خواندنی است، كتاب ماندنی است و باقی هر چه هست، قراردادی است سیاه شده روی كاغذی و سندی.

آن ده نفر، تو بگو هزار نفر چرا نگفتند علم كردن كتابخانه به همان می‌ارزد كه دقت در رنگ ظرف و ظروف كه همه چیز شكستنی است.

این دو نفر اما كه كلید زندگی در دست گرفتند چرا كتابی و كتابخانه ای علم نكردند در خانه ای كه همه چیزش شكستنی است. همه چیزش قراردادی .

تنظیم برای تبیان: نرگس امیرسرداری