تبیان، دستیار زندگی
یکی از افتهای طلاب جوان به انتظار دیگران نشستن است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گفتگویی درباره تحول در حوزه
راهبردها و راه كارهای تحول از نگاه مقام معظم رهبری(2)

یکی از افتهای طلاب جوان به انتظار دیگران نشستن است

گفتگویی درباره تحول حوزه با حجت‌السلام و المسلمین محمد تقی هادی‌زاده

خشت اول: قبل از شروع بحث اصلی،‌بفرمایید که چه مسائلی حوزه‌های علمیه شیعه را در این برهه از زمان، با مسئله تحول و ضرورت آن مواجه کرده است؟

ما اولاً با شرایطی روبرویم که با شرایط گذشته، تفاوتهایی بسیاری دارد؛ و ثانیاً با مسائلی مواجه‌ایم که با مسائل گذشته متفاوت است؛ علت اصلی روآوردن به تحول، همین تحول در شرایط و تحول در مسائل پیش روی ماست.

تحول در شرایط، به این معناست که امروزه، علم و فن‌آوری، تحول چشم‌گیری پیدا کرده و ارتباطات سریع و گسترده‌ای را در جوامع بشری به دنبال آورده که نتیجة آن، پیوستگی بسیار نزدیک جوامع است. در چنین فضایی تحولات و دگرگونی‌ها، مثل گذشته بطیء و کند نیست و با سرعت و شتاب زیادی اتفاق می‌افتد.

علت دوم روآوردن به تحول،‌ مسائل جدید است. روز به روز مکتبها و اندیشه‌های جدیدی مطرح می‌شوند که هر کدام مسائل جدیدی را مطرح می‌کنند. در گذشته، عمدتاًً مباحث کلامی ما، عهده‌دار پاسخگویی به موضوعات خاصی بودند که غالباً شبهه‌های تاریخی و کهن بودند که در هر روزگاری، در شکل و شمایل جدیدی مطرح می شدند؛  اما در شرایط فعلی، ما با مکاتب بشری نویی مواجه‌ایم که در گوشه و کنار عالم مطرح می‌شوند و مسائل نویی را به دنبال خود دارند.

علاوه بر این، با مسائلی نیز مواجه‌ایم که برخاسته از مطرح شدن حکومت دینی است؛ وقتی حکومت دینی مطرح می‌شود، فقه ما که در گذشته تنها به مسائل فردی می‌پرداخت و به مسائل اجتماعی توجه کمتری داشت، ناچار بایستی به مسائل اجتماعی توجه کمتری داشت، ناچار باید به مسائل اجتماعی بپردازدو مسئله مهمی که سابقة بحث از آنها، نزدیک به صفر است را پاسخگو باشد. امروز با تحقق حکومت دینی، ما نظام سیاسی، نظام اقتصادی، نظام قضایی و ... می‌خواهیم و این مسائل باعث می‌شود که ما به این نکته پی ببریم که حوزه، گوچه در گذشته پاسخ‌گو باشد و ناچار باید به تحول اندیشید.

بخش دیگری از مسائل، برخاسته از نگاه‌های تازه‌ به دین است؛ اگر در گذشته، فقط بحث از تمایز و تفاوت دینها و مسائل درون دینی مطرح بود، امروز در جامعة ما، متأثر از آنچه که در تاریخ گذشته غرب اتفاق افتاده،‌ نگاه‌های دیگری به دین می‌شود و از زاویة دیگری، خود دین مورد کنکاش و از سوی برخی جریانها، مورد هجوم قرار می‌گیرند؛ امروز، مسئله زبان دین، زبان قرآن و تجربة نبوی و این گونه مسائل را مطرح می‌کنند که همه برخاسته از یک نوع نگاه‌های تازه به دین است که در غرب مطرح شده و روشن فکران، آنها را به عرصة دین و فرهنگ کشور ما کشانده‌اند.

این دو عامل باعث تحول در نیازها می شوند. با تغییر شرایط و مسائل، نیازهایی که باید حوزه پاسخگو باشد هم تغییر می‌کند؛ نیازهای پژوهشی، آموزشی، فرهنگی و حتی نیازهای اجرایی که برای حوزه مطرح شده و پست‌هایی که باید امروز متولی آن،‌ دانش‌آموختگان حوزه باشند، با نیازهای گذشته فرق می‌کند.

خشت اول: به نظر شما، نظام تعلیم و تربیت کنونی حوزه تا چه حد در جهت برآوردن این نیازها شکل گرفته است؟

اگر وضعیت فعلی حوزه برای تربیت طلاب مطلوب را جهت پاسخگویی به نیازهای جدید بررسی کنیم، نارسایی‌های زیادی در وضعیت موجود می‌بینیم و همین مسئله ما را به ضرورت تحول در حوزه می‌رساند.

این نارسانی در وضعیت شرایط موجود، حتی اموری مانند گزینش و هدایت فکری طلاب را هم شامل می‌شود؛ اگر در گذشته، احتیاج نبود که انگیزة‌ متقاضیان ورود به حوزه،‌ دقیقاً مورد بررسی قرار بگیردو کار معرفتی و فکری زیادی در ابتدا به آنها انجام شود؛ ولی امروزه این‌طور نیست؛

امروز، انگیزه‌هایی که افراد را به سمت حوزه می آورد، متفاوت و متنوع است و در نتیجه، معرفت و انگیزه بعضی افراد که به سمت حوزه می‌آیند، معرفت و انگیزه‌ای نیست که بتواند بار سنگین مسئولیت و رسالت این تلاش فکری را به دوش بکشد؛ از این رو،‌ امروزه مانند گذشته نمی‌شود در همان مرحلة اول، طلاب را به کلاس‌های ادبیات، منطق، فقه و اصول فرستاد و مطمئن بود که اینها هیچ مسئله‌ای ندارد.

باید از همان ابتدا، نه به قصد مردود کردن آنها که با انگیزه‌های نامناسب آمده‌اند، بلکه به قصد هدایت و ارتقاء انگیزه‌ها، باید با آنها کار شود.

آموزش ما نیز، از جهت فراهم آوردن فرصت‌های متناسب برای رساندن طلبه به وضعیت مطلوب، وضعیت مناسبی ندارد. آموزش امروز حوزه، آموزشی نیست که بتواند در حداقل زمان، توانایی‌ها، مهارت‌ها و آگاهی‌های لازم را برای یک طلبه فراهم کند. امروز اگر طلبه خیلی کوشا هم باشد و درسهای حوزه را هم خوب بخواند، اگر خودش کار مطالعاتی و جنبی انجام ندهد و انگیزه‌هایش او را به سمت دیگری نبرد، آنچه که در حوزه می‌خواند، با آنچه که در جامعه از او انتظار می‌رود، چندان تناسبی ندارد! این نشان می دهد که آموزش و برنامه‌های دیگر ما، با شرایط فعلی هماهنگ نیست و طلبه را به سطح مطلوبی از آگاهی و مهارت نمی‌رساند.

در مسئلة‌ هدایت و تقویت و ایجاد فرصت برای سیر اخلاقی طلاب هم، این مشکل را داریم؛ یعنی الان گرچه بر وضعیت دروس و اموزشهای علمی ما از حیث استاد و برنامه و.... نظارتی هست، ولی بر سیر تربیتی و اخلاقی طلاب، چندان نظارتی نیست و نه تنها نظارتی نیست، بلکه اصلاً یک روند آموزشی خاصی وجود ندارد که بتواند طلبه را در مسیری قرار دهد که از جهت اخلاقی، سیر مناسبی کند. متأسفانه ما عمدتاً در مباحث اخلاقی، به یک سری مواعظ اکتفا کرده‌ایم.

با توجه به نکاتی که عرض شد، قلمرو تحول و محدوده و گستره‌ای که تحول باید در آن اتفاق بیفتد، روشن می‌شود؛ یعنی آموزش و پرورش و ارشاد و تربیت طلاب و مدیریت سازمان حوزه، همه باید متحول شود. اگر این طور به تحول نگاه کردیم، نمی‌توانیم فقط سازمان مدیریت حوزه یا فقط بخشی مانند کتابها یا روشهای آموزشی را متحول کنیم؛ بلکه مجموعه آنچه که به حوزه منسوب است، از سازمان مدیریت حوزه تا آموزش و پرورش و تربیت و تبلیغ، نیاز به تغییر و تحول اساسی دارد.

خشت اول: طلابی که می‌توانند در این برهه از تاریخ حوزه، نقش خود را به خوبی ایفا نمایند، چه شاخصه‌هایی دارند؟

کسی که طلبه‌گی را بر اساس یک نگاه ساده و با دیدن بزرگان و اشخاص دست پرودة حوزه انتخاب کند و به سمت حوزه بیاید، نمی تواند بار رسالت حوزه را به دوش بگیرد. طلبه‌ای هم که بر اساس نبودن امکان تحصیل در جای دیگر، به حوزه آمده، نمی تواند باری را بردارد. این نگاه باعث می‌شود ما در روی‌آوری طلبه‌ها به سمت حوزه، دقت بیشتری کنیم و آنچه که مطلوب است را ترسیم کرده و سعی کنیم افرادی که به حوزه می‌آیند را به سطح مطلوب در شناخت و انگیزه برسانیم.

مطلوب این است که طلبه با توجه به شناخت جامع از خود و وضعیت جامعه و تمام فرصت های تحصیلی دیگر، بر اساس یک معیار مناسب، طلبگی را انتخاب کند.

طلبه‌ای که فرصتهای دیگر را ندیده و چشم بسته سراغ حوزه آمده، فردا که بیدار می شود و فرصت‌هایی که داشته را می‌فهمد، ضربه می‌خورد و همین داستانی می‌شود که در بخش زیادی از طلاب نوجوان و جوان، بعد از سه یا چهار سال با اشتیاق درس خواندن می‌بینیم؛ آرام‌آرام  که به سن بالاتری می‌رسند و می‌بینند به چه جاهایی می‌توانستند بروند که نرفته‌اند، دچار یک نوع افسردگی، نگرانی و گاهی احساس بی‌فایدگی می‌شوند.

بنابراین، در مرحلة اول،‌ باید با شناخت و معرفت نسبت به خود، نسبت به شرایط جامعه و نسبت به تمام فرصت‌هایی که برای او هست، و بر اساس معیاری درست، طلبگی را انتخاب کند. اگر این را طلبه‌ای که وارد حوزه می شود نداشته باشد، ما باید برای او فراهم کنیم؛ یعنی فرصتی را برای او ایجاد کنیم که او با این مسائل مواجه شود و بعد به انتخاب برسد؛ او را راهنمایی کنیم و گفتگوهایی با او داشته باشیم که خودش به معیار انتخاب برسد.

مسئله بعدی این است که طلبه‌ای که به حوزه می‌آید، باید مشکلات، آفات و آسیب‌های راه را بداند. طلب‌ه‌ای که با چشم بسته می‌آید و فکر می‌کند همه چیز روبه راه است، بعد از مشغول شدن به تحصیل، آرام‌آرام متوجه می‌شود که کجاست، و بعد می‌بیند که استاد مشکل دارد، کتاب مشکل دارد، ‌مباحث دارد، نظام آموزشی و نظام اداری مشکل دارد، جایگاه طلبه در جامعه مشکل دارد و تازه وقتی در جامعه به عنوان طلبه شناخته شد، مشکلاتش شروع می‌شود. باید از ابتدا، با مشکلات، آفات و آسیبها آشنا شود. این دو نکته مهمی است که در مرحلة اول و در انتخاب طلبگی، باید برای طلبه‌ای که می‌خواهد در این گذار ـ یعنی در عبور از وضعیت فعلی به وضعیت مطلوب ـ موفق باشد، اتفاق بیفتد.

دومین مرحله، دوره ‌تحصیلی  است؛ اگر طلبه مسیر را هم درست انتخاب کرد،‌ در دوره ‌تحصیلی باید هدفمند باشد؛ نباید همه چیز را به حوزه واگذار کند که مثلاً 10 پایه تعریف کرده‌اند و فقط این درسها را بخواند. در قالب موارد، می‌بینید که طلبه‌ها حتی تصور درستی هم از همین درسها و پایه‌ها ندارند و آرام آرام به هر پایه‌ای که می‌رسند، می‌فهمند که آن پایه چیست.

این هدفمندی، بر اساس آن معرفت و معیاری که گفتم، باید برای طلبه روشن شود. اگر به این هدف برسد که کار طلبه و رسالت دانش‌آموختة‌ حوزه تربیت و ارشاد مردم است، می‌تواند به گام دوم برسد و برای خود برنامه ریزی کند؛‌ پس اولین گامی که طلبه باید ریشه‌دار و عمیق بردارد، هدفمندی است. هدف خود را مشخص کند و بعد باید بر اساس این هدف، برنامه داشته باشد.

ادامه دارد...


تنظیم:نقدی-حوزه علمیه تبیان