تبیان، دستیار زندگی
حکایت همان حکایت اختلاف نسل هاست و استقلال طلبی جوان ترها؛ پسر بزرگ یک خانواده سنتی از آب و گل در آمده و حالا قرار است مستقل شود اما بیرون آن خانه سنتی با مظاهر زندگی مدرن ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

توپ پر کارگردان شتابان

یادداشتی برای " به کجا چنین شتابان"

حکایت همان حکایت اختلاف نسل هاست و استقلال طلبی جوان ترها؛ پسر بزرگ یک خانواده سنتی از آب و گل در آمده و حالا قرار است مستقل شود اما بیرون آن خانه سنتی با مظاهر زندگی مدرن و رفاه زده روبرو می شود و ذره ذره از آن چه در خانواده یاد گرفته و از ارزش های آن دور و دورتر می شود...

ابوالقاسم طالبی این بار با توپ پر آمده؛ این را می شود از لحن سریال " به کجا چنین شتابان" فهمید. کارگردان اثربا کلی حرف پا به تلویزیون گذاشته و می خواهد همه اش را یکجا بگوید؛ حرف را باید زد، حتی اگر شده آن را در دهان بازیگر بگذارید. اینطور می شود که در سکانسی که خانواده دور هم نشسته و آش رشته می خورند دختر بچه پنج ساله سریال رو به دوربین می خواند:

 به‌كجا چنین شتابان

الك دولك، الاكلنگ و تیشه

تو ذهن آدما عتیقه می‌شه

لی‌لی و گرگم به هوا، دریغا

قایم باشك تو كوچه‌ها، دریغا

رمق نمونده تا بریم صبح زود

پیاده تا امامزاده داوود

بی‌حرمتی با معرفت درافتاد

یه باره نسل لوطی‌ها ورافتاد

توی تنور خونه‌ها كلوچه‌

بوی پیاز داغ توی كوچه

چطور شد؟ تموم شد، كجا رفت؟

مثل پرنده پر زد و هوا رفت

شعری که در فیلم خوانده شد نیمی از مثنوی بلند ابوالفضل زرویی نصرآباد بود، شعری که با بیان طنز نگاهی منتقدانه به فراموش شدن سنت ها و آداب کهن ایرانی و اسلامی دارد و این تمام دغدغه ای است که ابوالقاسم طالبی برای بازگو کردنش به تلویزیون آمده. البته معلوم نشد که دلیل خواندن این اشعار از زبان یک کودک چیست. شاید همین که کارگردان" به کجا چنین شتابان"  می تواند حرفش را به ساده ترین روش بازگو کند منطقی ترین دلیل باشد.

به كجا چنین شتابان

سوراخ سوزن و در دروازه

آن هایی که روش کار ابوالقاسم طالبی را دیده اند می دانند که اصرار زیادی به اتمام پروژه هایش ندارد او نشان داده که بارها می تواند اتمام کاررا به تاخیر بیاندازد چرا که ترجیح می دهد کارش را در لوکیشن دکوپاژ کند و نسبت به این کار به اندازه کافی وسواس دارد. اما کاش او برای نوشتن سریال و تنظیم دقیق فیلم نامه هم وسواس به خرج  می داد و همین قدر وقت صرف می کرد.

حرف های رک و بی پرده ای که برای بیننده موافق تکراری  و برای مخاطبان نا موافق بیش از حد بی پرده و صریح است.

به هر ترتیب آن چه که از "ایستگاه تلویزیونی تهران" شاهدش هستیم داستانی است که به اندازه کافی حرف برای گفتن دارد و در مقایسه با بسیاری ازمجموعه های تلویزیونی از داستانی نسبتا موفق و پر تعلیقی برخوردار است اما بیان شعاری اثر، همان چیزی است که بزرگترین ضربه را به کار وارد کرده. ابوالقاسم طالبی با استفاده از ادبیات رسمی به طور قطع از بخشی از مخاطبان رسانه ملی صرف نظر کرده است. حرف های رک و بی پرده ای که برای بیننده موافق تکراری  و برای مخاطبان نا موافق بیش از حد بی پرده و صریح است. قطعا اگر سازنده اثر به گزیده گویی روی می آورد و اجازه می داد تا داستان به طور طبیعی روایت شود هم غرض برنامه سازان تامین می شد  و هم بینندگان از دیدن اثر لذت بیشتری می بردند و با آن همراه می شدند.

گرانیگاه

در فیزیک قاعده مشخصی  وجود دارد که می گوید هر جسمی یک ""گرانیگاه" دارد و این همان نکته ای است که ادبیات دراماتیک و آثار سینمایی و تلویزیونی هم از آن تبعیت می کنند. فیلمسازان موفق کسانی هستند که توانسته اند نقطه ثقل داستان را پیدا کرده و ساختمان داستان را بر روی آن بنا کنند.

فیلمسازان موفق کسانی هستند که توانسته اند نقطه ثقل داستان را پیدا کرده و ساختمان داستان را بر روی آن بنا کنند. در این صورت است که فیلم تعادل خود را پیدا می کند، داستان روند طبیعی خود را طی می کند و فیلمساز به بیننده اش مهلت می دهد تا غرض اصلیش را در طول مواجهه با داستان کشف کرده و هضم کند.

در این صورت است که فیلم تعادل خود را پیدا می کند، داستان روند طبیعی خود را طی می کند و فیلمساز به بیننده اش مهلت می دهد تا غرض اصلیش را در طول مواجهه با داستان کشف کرده و هضم کند. اما در " به کجا چنین شتابان "   به بیننده این مهلت داده نمی شود که با اثر ارتباط برقرار کند. بیننده در طول تماشای این سریال هدف باورهای مذهبی و سیاسی ای قرار می گیرد که کارگردان خود را موظف می داند در فرصت موجود همه آن ها را برای بیننده اش تبیین کند.

به هر حال رسم درستی است که تا وقتی اثر به طور کامل دیده نشده درباره آن قضاوت نشود اما به نظر می رسد " به کجا چنین شتابان "   در همین قسمت ها، عجولانه و شتابزده، همه حرفش را زده و دستش را رو کرده حالا این می ماند که کارگردان چطورمی خواهد داستانش را تعریف و فیلم را تا آخر اداره کند.


لقمان یدالهی - تبیان