سخنان منتشر نشده رهبر انقلاب در تیرماه 88
اگر انقیاد به قانون نبود، روح دیكتاتورى یواش یواش بروز خواهد كرد. در جوامع، دیكتاتورى همین جور به وجود مىآید.
پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله خامنهای: به مناسبت سالروز شهادت آیت الله شهید سید حسن مدرس و روز مجلس و قانونگذاری، پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیتالله خامنهای متن كامل بیانات ایشان را در دیدار رییس و نمایندگان مجلس هشتم در سوم تیرماه سال جاری (3/4/1388)، برای اولین بار منتشر میكند. متن سخنرانی به این شرح است:
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم

خیلى خوشامدید برادران و خواهران عزیز! امیدواریم انشاءاللَّه این دورهى جدید مجلس براى كشور، براى یكایك خود شما در آرزوهائى كه هر انسان مؤمنى با توجه به حضور در محضر الهى دلبستهى به آنهاست، مبارك و منشأ خیر باشد.
ایام ماه مبارك رجب است. اولین چیزى كه در این ایام و بعد در ایام ماه مبارك شعبان، بالاخره در پلهى سوم و بالاتر در ماه مبارك رمضان باید مورد توجه یكایك ما قرار بگیرد - هر جا هستیم - اصلاح خود و زدودن غفلتها و ظلمتها از دل خود باید باشد؛ اصل این است. همهى این ماجراها و كشمكشهائى كه در زندگى بشر، در بعثت انبیاء، در مبارزات اجتماعى و سیاسى و نظامىاى كه پیغمبران الهى با دشمنان خدا داشتند - رنجها، محنتها، شادىها، پیروزىها، شكستها، همه و همه - مقدمهى این است كه انسان بتواند در هنگام عبور از این مرزى كه ناگزیر باید از آن عبور كرد - یعنى مرز زندگى مادى و حیات اخروى و دائمى - شادمان باشد، خرسند باشد، حسرتزده نباشد؛ همهى حرفها براى این است.
اگر گفتهاند اخلاق خوب داشته باشید، اگر گفتهاند عمل به این مقررات داشته باشید، اگر گفتهاند مبارزه كنید، اگر گفتهاند عبادت كنید، همه براى این است كه این مادهى خامى را كه به ما سپرده شده است، به كیفیت مطلوب و محصول بهینه برسانیم و از این دروازه خارج كنیم
اگر گفتهاند اخلاق خوب داشته باشید، اگر گفتهاند عمل به این مقررات داشته باشید، اگر گفتهاند مبارزه كنید، اگر گفتهاند عبادت كنید، همه براى این است كه این مادهى خامى را كه به ما سپرده شده است، به كیفیت مطلوب و محصول بهینه برسانیم و از این دروازه خارج كنیم؛ براى این است كه این صفحهى سفیدى كه به ما سپردند تا آن را با اعمال خود منقش كنیم، با نقش زیبائى، با نقش مطلوبى از آب در بیاوریم و روى دست بگیریم و برویم. همه چیز آنجاست، سرنوشت آنجاست؛ اینها مقدمه است. در این اردوگاهى كه ما امروز در آن مشغول تمرین هستیم، براى اینكه تا یك جائى این تمرین به كار ما بیاید، باید سعیمان بر این باشد كه در این اردوگاه از حداكثر فرصتها استفاده كنیم؛ نگذاریم غنیمتى از دست برود، سرمایهاى سوخت و سوز بشود و چیزى در مقابل آن عائد نشود.

اینى كه فرمودند: «انّ الانسان لفى خسر»، خسر یعنى همین؛ یعنى سرمایهسوز شدن، از دست رفتن سرمایه. همهى ما هر لحظه در حال از دست دادن سرمایه هستیم. سرمایه چیست؟ عمر ماست. لحظه به لحظه من و شما داریم این سرمایه را از دست میدهیم. امروز ما نسبت به دیروز بخش دیگرى از سرمایه را باز از دست دادهایم. در این عمر چند ده ساله مثلاً، لحظه به لحظه در حال سوختنِ این شمع است؛ در حال نابود شدنِ این سرمایه است. خوب، در مقابل او چه به دست مىآوریم؟ این مهم است. «الّا الّذین ءامنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر». اگر ایمان بود، عمل صالح بود - كه بخشى از عمل صالح هم كه مهمتر است، این است كه تواصى به حق بود، تواصى به صبر بود - آن وقت این سرمایه رفته است، اما چیز بهترى جاى آن را خواهد گرفت. مثل اینكه شما پولتان را برمیدارید، میروید بازار؛ از بازار كه مىآئید بیرون، این پول از دست رفته است و دیگر توى جیب شما نیست؛ مهم این است كه در مقابلش چه با خودتان آوردید؛ از این بازار دست خالى برنگشته باشید. ماه رجب فرصت خوبى است؛ ماه دعاست، ماه توسل است، ماه توجه است، ماه استغفار است. دائم هم باید استغفار كنیم. هیچ كس هم خیال نكند كه من از استغفار مستغنىام. پیغمبر خدا میفرماید كه: «انّه لیغان على قلبى و انّى لأستغفر اللَّه فى كلّ یوم سبعین مرّة». بلاشك پیغمبر هم حداقل روزى هفتاد مرتبه استغفار میكرد. استغفار براى همه است؛ بخصوص ماها كه در این تحركات مادى، در این دنیاى مادى غرقیم و آلودهایم. استغفار بخشى از این آلودگى را پاكیزه میكند و از بین میبرد. ماه استغفار است؛ انشاءاللَّه فرصت را مغتنم بشماریم. حلول این ماه را به شما تبریك عرض میكنیم. انشاءاللَّه كه بر ما و شما این ماه مبارك باشد و از این ماه وقتى وارد ماه شعبان میشویم، بخشى از كار را به توفیق الهى انجام داده باشیم.
لازم است تشكر هم عرض بكنیم خدمت نمایندگان محترم از اظهار محبت و اعلام حمایتى كه كردید بعد از این عرایض متواضعانهى ما در نماز جمعه. یكپارچگى در اعلام مواضع اساسى در كشور خوب است؛ بخصوص آنجائى كه انسان مىبیند دشمنانى در مقابلند، گوشها را تیز كردند، چشمها را خیره كردند، ببینند ضعفى، نُكسى، تردیدى در طرف مقابل هست تا بلافاصله بر اساس آن فرصتیابى كنند و حمله كنند. بخصوص اینطور مواقع، صداى واحد خیلى لازم است، خیلى مهم است.
وصیتنامهى امام، جمعبندى شدهى فرمایشات امام (رضوان اللَّه تعالى علیه) مبانى انقلاب ماست، اصول انقلاب ماست. امام مرد بزرگى بود، آگاه بود. اینها را دائماً در نظر داشته باشید. قانون، موضعگیرى و حركت بر این اساس باشد
چند نكته را من در باب مجلس خدمت آقایان عرض بكنم؛ البته اینها را شماها علىالقاعده میدانید. تذكر است دیگر، اینها تذكره است. گاهى در شنیدن اثرى است كه در دانستن نیست. انسان چیزهائى را میداند؛ اما باز هم بشنود، خوب است. بحمداللَّه این مجلس از لحاظ كارشناسى، از لحاظ معرفت و میزان فكرى و علمى، مجلس خوبى است، مجلس بالائى است؛ از این جهت ما خوشحالیم و به خودمان میبالیم.
یك تذكر این است كه مجلس قوهى مفكرهى كشور است. فكر در لباس قانون تجلى میكند، بعد در شراشر وجود كشور سریان و جریان پیدا میكند. چیزى كه دائم باید در نظر باشد، این است كه ببینیم فكر این قوهى مفكره اولاً نسبتش با ارزشهاى اساسى انقلاب چیست - چون این شاخهاى روئیده بر بدنهى عظیم و قد كشیده و مستحكم انقلاب است دیگر - ثانیاً نسبتش با جامعه، با مشكلات كشور و با نیازهاى مردم چیست. یك نگاه به مبدأ، یك نگاه به منتها؛ یك نگاه به خاستگاه، یك نگاه به هدف؛ این باید روشن باشد. اگر این شد، آن وقت قوانین، هم اصیل خواهد بود، درست خواهد بود، صحیح خواهد بود، هم كارآمد خواهد بود. اگر اوّلى نباشد، قانون مثل شاخهى از درخت بریده است؛ اصالت خود را از دست خواهد داد و دیگر قانون اصیلى نیست. اگر دومى نباشد، قانون اصیل است، مشروعیت دارد، اما مقبولیت ندارد. اگر منطبق بر خواستهاى جامعه و نیازهاى فورى و بهروز و نیز نیازهاى بلندمدت جامعه نباشد، آن وقت دیگر مقبولیت نخواهد داشت به حسب هر مقدارى كه در آن جهت كمبود دارد. این یك نكته است كه باید در نظر باشد.

حالا مثلاً فرمودید كه به سیاستهاى ذیل اصل 44 قانون اساسى توجه است. ببینید، این خودش یك شاخص است. اگر سیاستهاى اصل 44 را قبول داریم، فرض كنید قانونى بگذرانیم كه با این سیاستها نخواند، چطور این مردود است از نظر شما؟ عین همین مسئله در شكل كلان مربوط به اصل ارزشهاى انقلاب است، اصل مبانى انقلاب است. مبانى انقلاب را باید مرور كرد؛ فراموش نكنید. اینى كه گفته بشود ما در نظرات امام - فرض بفرمائید حالا تعبیر «تردید» نمیكنند، اما حرفهائى میزنند كه معنایش همان تردید است - تردید كنیم، این درست نیست. وصیتنامهى امام، جمعبندى شدهى فرمایشات امام (رضوان اللَّه تعالى علیه) مبانى انقلاب ماست، اصول انقلاب ماست. امام مرد بزرگى بود، آگاه بود. اینها را دائماً در نظر داشته باشید. قانون، موضعگیرى و حركت بر این اساس باشد. ممكن است یك نفر یك جور بفهمد، یك نفر یك جور دیگر بفهمد - این اشكالى ندارد - اما باید هدف این باشد، محور این باشد.
یك نكتهى دیگر این است كه قانون جنبهى الزامآور و حاكمیتى و ولایتى دارد. شما با قانون دارید اعمال ولایت میكنید بر جامعه، اعمال اقتدار میكنید بر جامعه؛ لذا قانون الزامآور است. اینها به جاى خود محفوظ و درست. یعنى طرف شما در جامعه كه آحاد مردم - از جمله خود شما - هستند، در زیر اقتدار قانون قرار میگیرند؛ قانون بر آنها اعمال ولایت میكند؛ این جنبهى واضح قانون است. یك جنبهى دیگرى وجود دارد و آن، تأثیر فرهنگى و تربیتى قانون در جامعه است. هر قانونى كه شما بگذرانید، ولو به حسب ظاهر این قانون ارتباط با مسائل تربیتى و فرهنگى هم ندارد - یك قانون اقتصادى فرض بفرمائید - این یك اثر مستقیم یا غیر مستقیم فرهنگى و اخلاقى و تربیتى بر روى مردم دارد. رفتارها و خلقیات و تربیتها اثر متقابل دارند؛ هم اخلاق در رفتار تأثیر میگذارد، هم رفتار بر اخلاق تأثیر میگذارد. شما ببینید: «ثمّ كان عاقبة الّذین اسائوا السّوئ». كار بد كه میكنیم، روى دل ما اثر میگذارد، روى اخلاق ما اثر میگذارد، گاهى روى برداشتها و تلقىهاى ما اثر میگذارد؛ دلبستگى كه پیدا میكنیم، این دلبستگى روى ذهنیات ما اثر میگذارد. اعمال و رفتار از یك طرف، و اخلاق و تربیت از یك طرف؛ اینها تأثیر متقابل دارند.
بنابراین، هم به این معنا كه انسان در مجلس حالت تحمل را بالا ببرد، هم به اینكه سعى شود اظهارنظرها از سر لجاجت نباشد، توجه شود. البته گفتنش آسان است، اما عملش سخت است
قانون هم همین جور است دیگر. شما هر قانونى بگذارید، مربوط به حمل و نقل جادهاى باشد، مربوط به گمرك باشد، مربوط به اقتصاد باشد، مربوط به سیاست خارجى باشد، هرچه باشد، یك آثار تربیتى و اخلاقى هم دارد؛ به این جنبه از قانون توجه بشود. اگر ما قانونى میگذاریم كه روح قانونپذیرى را در مردم تقویت میكند، این خوب است؛ اگر بعكس، قانونى میگذاریم كه روح قانونشكنى و بىاعتنائى به قانون را در مردم به وجود مىآورد - ولو به طور غیر مستقیم - این مرجوح است. اگر قانونى میگذاریم كه روح قناعت را در مردم تقویت میكند، این خوب است؛ اگر بعكس، روح اسراف را در مردم تقویت میكند، این بد است. اگر روح دیندارى را در مردم تقویت میكند، این خوب است؛ اگر روح لاابالیگرى را در مردم تقویت میكند، این بد است. به این جنبه توجه كنید: تأثیر متقابل حقوق و اخلاق؛ ملازمات مسائل حقوقى و مسائل اخلاقى. اینها مسائل بسیار مهمى است.

البته این جنبهى نظرىِ مسئله است، یعنى اِعمال جنبهى نظرى قضیه است؛ در كنار این، آن جنبهى عملى و خارجى قضیه هم مورد توجه آقایان باشد. یعنى شما كه میخواهید رعایت اخلاق اسلامى را در قوانینتان مورد توجه قرار بدهید، خوب است كه عملاً هم جلسات اخلاقى و معرفتى داشته باشید. انسان خالى میشود. در بحبوحهى كار، انسان تهى میشود. یك مقدارى باید در وسط این گرماگرمِ كارهاى اجرائى، آسمانى شد، خدائى شد، بالا رفت، سبك شد و دوباره برگشت. بنده یك وقتى مثال میزدم به این آبى كه از آسمان مىآید پاكیزه و طاهر و طیب، بعد توى این استخرها و توى این دریاها و دریاچهها آلوده میشود؛ بعد از آلوده شدن، باز تبخیر میشود، میرود بالا؛ دوباره پاكیزه میشود، برمیگردد. برویم بالا و پاكیزه شویم و برگردیم. من و شما خیلى احتیاج داریم.
ما از دورانى كه در قم بودیم، یك رفیقى داشتیم كه از لحاظ معنوى خیلى من به او دلبستگى داشتم؛ از جلسات ایشان - جلسات دوستانهى دو نفرى، سه نفرى كه مىنشستیم با هم گعدههاى طلبگى میكردیم - من خیلى بهره میبردم؛ از معنویات او، از خلقیات او، از گفتارها و رفتارهاى معرفتى او. ایشان را سالها ندیده بودیم؛ چون رفته بود نجف و ما هم كه اینجاها مشغول بودیم، سرگرم بودیم. بعد از آنكه من رئیس جمهور شده بودم، ایشان به ایران آمده بود. یك وقت تصادفاً ایشان را دیدم، گفتم رفیق! من الان به تو احتیاجم بیشتر از آن وقت است. من حالا رئیس جمهورم؛ آن وقت یك طلبهى معمولى بودم. قرار گذاشتیم كه هر هفتهاى، دو هفتهاى یك بار بیاید پیش ما؛ و همین جور هم بود تا از دنیا رفت؛ رحمة اللَّه علیه. ما نیاز داریم. هركدام مسئولیتمان بیشتر است، نیازمان بیشتر است. «آنان كه غنىترند، محتاجترند» به این جلسات اخلاقى، به این جلسات معنوى.
یكى از كارهاى خوبى كه در مجلس از اول پایهگذارى شد، تلاوت قرآن در اول جلسات رسمى مجلس بود. اخیراً هم در زمان ریاست آقاى دكتر حداد عادل یك سنت خوب دیگرى به آن اضافه شد و آن خواندن ترجمهى قرآن بود - كه نمیدانم حالا هم سارى و جارى است یا نه - كه خیلى خوب است. این قرآن نباید فقط حالت شكلى پیدا كند؛ باید گوش كنیم، از كلمات قرآن بهره ببریم. دلمان را بدهیم به قرآن. هر كلمهاى از این كلمات قرآن میتواند یك انقلابى در دلهاى ما به وجود بیاورد؛ البته براى كسى كه مأنوس با قرآن باشد.
یك نكتهى دیگر این است كه مجلس جاى گفتگوست. سطح گفتگوها هم علىالقاعده بالاست؛ چون سطح فكر و علم و معرفت دوستان بحمداللَّه بالاست
به حسب تجربه، آدمى كه مأنوس با قرآن نباشد، بهرهى زیادى هم از قرآن نمیبرد. «ایّكم زادته هذه ایمانا». آیهاى كه مىآمد، منافقین میگفتند ها چى شد؟ ایمانتان زیاد شد؟ چیزى از قرآن نمیفهمیدند. اگر انس با قرآن باشد و دل دادن به قرآن باشد، انسان آن وقت مىبیند از هر كلمهى قرآن یك قطرهى مصفا و پاكیزهاى نوش جان میكند؛ نورى به دل انسان میتابد. به این قرآن و به این تلاوت توجه بشود؛ بخصوص كه حالا براى كسانى كه احتیاج به ترجمه دارند، با ترجمه هم همراه است. جلسات اخلاقى و جلسات معرفتى باشد؛ كسانى بیایند ما را نصیحت كنند؛ چیزهائى را كه میدانیم هم به ما بگویند. همان طور كه عرض كردم، در شنیدن گاهى اثرى است كه در دانستن نیست. خیلى چیزها را ما میدانیم، اما یادمان نیست؛ وقتى میگویند، دل ما بیدار میشود.

یك نكتهى دیگر این است كه مجلس جاى گفتگوست. سطح گفتگوها هم علىالقاعده بالاست؛ چون سطح فكر و علم و معرفت دوستان بحمداللَّه بالاست. اظهارنظر میشود، مشورت میشود، جاى مشاوره است. آنى كه من میخواهم تأكید كنم و به همهى شما برادران و خواهران عرض كنم، این است كه روحیهى تحمل حرف مخالف را در مجلس بالا ببرید. یك چیزى برخلاف نظر شماست؛ خوب، بگوید؛ آسمان كه به زمین نمىآید. گوش كنید، بعد هم با استدلال آن را رد كنید. اگر وقت رد كردن و جواب گفتن ندارید، برطبق آن رأى ندهید، عمل نكنید. اگر رفیقى، دوست و آشنائى دارید كه میخواهید ذهن او را روشن كنید، خیلى خوب، آهسته به او بگوئید. نگذارید گفتنها و اظهار نظر كردنها ابتر و ناقص بماند. متأسفانه در مجالس ما از اوائل هم این حالت بود كه یك عدهاى وسط صحبتى، وسط حرفى، پرخاشگرانه صدا را بلند كنند و حرف بزنند. من یادم هست زمان ریاست جمهورى یك بار رفتم مجلس براى یك موضوعى، یك سخنرانى در مجلس داشتم؛ سخنرانى طولانى و مفصلى هم شد. یكى از نمایندگان كه با ما دوست هم بود، اما زاویه داشت دیگر - از لحاظ افكار سیاسى، یك زاویهاى با ما داشت؛ كه آن وقتها میدانید یك مقدارى برخوردها تند و تیز بود - از آن ته مجلس هى شروع كرد با صداى بلند حرف زدن؛ به قول آقایان پارازیت دادن. من میگفتم خوب، برادر عزیز! من حرفهایم را میزنم، شما هم قبول نكن؛ اینكه اشكالى ندارد. ساكت میشد، اما بعد از یك لحظهاى باز صدایش را بلند میكرد. او را بعد دیدم، گفتم شما چرا اینجورى میكنید؟ خوب، حرف را گوش كنید؛ بعد هم بیائید شما بایستید آنجا - مجلس است، مال شماست - حرف خودتان را بزنید. من كه آمدم حرف بزنم، رئیس جمهورم، میروم بیرون؛ مجلس در اختیار شماست؛ هرچه خواستید، بگوئید. گفت نه، نكتهاش این است كه شما وقتى میگوئید، در دل بعضىها اثر میگذارید؛ من میخواهم از همین اثر جلوگیرى كنم! خوب، این یك روشى است؛ اما به نظر من روش مجلس شوراى اسلامىِ مجمع نخبگان جامعهى اسلامى نیست.
ما توى بحثهاى طلبگىِ خودمان همیشه عادت كرده بودیم. رسم بحثهاى طلبگى، حرف تو حرف آوردن است. یعنى یك نفر بنا میكند استدلال كردن؛ وسط حرف او میگویند نخیر، اینجورى نیست؛ او میگوید نخیر، اینجورى نیست. بحثها غالباً هم به آخر نمیرسد. شنفتید بحثهاى طلبگى كه كتاب به هم میزنند و اینها؟ این ناشى از همین است. یواش یواش توى حوزه از سالها پیش این عادت رائج شد كه در مباحثات، انسان گوش كند؛ حرفهائى كه به نظر انسان غلط، خلاف واقع، سست و ضعیف مىآید، همهى اینها را گوش كند؛ بعد بگوید خیلى خوب، حالا شما گوش كن؛ این حرفت جوابش این است، این حرفت خدشهاش این است. بعضى از رفقاى ما، من میدیدم، مىبینم تا این اواخر هم آن حالت را حفظ كردهاند؛ حرفهایشان را میزنند، آدم گوش میكند تا حرفها تمام میشود؛ بعد كه انسان شروع میكند به حرف زدن، باز آنها شروع میكنند همین طور هى جواب دادن! این باب یك مجلسى مثل مجلس شوراى اسلامى نیست.
یك مسئلهى دیگر هم - كه حالا دارد صحبت ما طولانى میشود - مسئلهى فرهنگ قانونمدارى در كشور است. ما واقعاً احتیاج داریم به اینكه قانون در تمام امور كشور، یك شاخص، یك محور، یك فصلالخطاب محسوب شود. اگر ما قانونمدار باشیم، واقعاً این، زندگى مردم را روان خواهد كرد
بنابراین، هم به این معنا كه انسان در مجلس حالت تحمل را بالا ببرد، هم به اینكه سعى شود اظهارنظرها از سر لجاجت نباشد، توجه شود. البته گفتنش آسان است، اما عملش سخت است. من واقعاً قبول دارم كه عملش هم سخت است. گاهى انسان از روى لجاجت، از روى ستیزهگرى و مخالفت با فلان زیدى یا فلان جریانى یا فلان گروهى اظهار نظرى میكند؛ این درست نیست. یعنى حرف زدن بر اساس لجاجت و بر اساس زورآزمائىِ شخصى و جناحى و اینها نباید باشد. حرف هر كسى را، ولو آن كسى كه حرف میزند، جزو جریان شما و گروه شما و جبههى شما و هرچه كه میخواهید اسمش را بگذارید، نیست، گوش كنید؛ اگر دیدید حرف درستى است، آن وقت «فیتّبعون احسنه». حكمت قرآنى را ملاحظه كنید: «یستمعون القول فیتّبعون احسنه». باید استماع كرد؛ بعد هرچه بهتر است، انسان قبول كند؛ ولو آن بهتر از زبان كسى در بیاید كه انسان او را دوست ندارد، قبول ندارد. این خیلى حالت خوبى است. اگر این پیش بیاید، خیلى خوب است؛ برخلاف اینكه انسان تا دید این كسى كه پا شده، جزو جناح مخالف است، جزو گروه منفى است از نظر من، از همان اول بنا بگذارد كه او را رد كند. این به نظرم خیلى مسئلهى مهمى است. علمى و استدلالى و فكرشده عمل بشود، سالم و اخلاقى گفتگو و مشورت بشود، از سر لجاج نباشد، تحمل نظر مخالف وجود داشته باشد.

یك نكتهى دیگر این است كه شما این سه سالى كه در پیش دارید، با این دولت جدید بناست مجتمعاً كشور را اداره كنید؛ شما در یك جهت، دولت در یك جهت؛ شما مقنن، دولت مجرى؛ باید با هم كار كنید. بنا را بر مماشات، مدارا و روح همكارى بگذارید. البته ما تذكراتى هم در این زمینه دربارهى همین مسئلهى همكارى به دولت داریم و خواهیم گفت - در جلسات با عناصر محترم دولت و با مجموعهى دولت - او به جاى خود محفوظ؛ اما آن چیزى كه به شما میخواهیم عرض كنیم، این است كه بنا را بر این بگذارید كه با دولت همكارى بشود. دولت آن كسى است كه توى میدان است. من هم توى مجلس بودم، مثل شماها نماینده بودم، هم توى دولت بودم؛ هر دو حالت را من درك كردم. خوب، بله، نماینده متوقع است كه من زحمت میكشم، مىنشینم قانون میگذارم، باید به این قانون عمل بشود؛ این حرف درستى است، حرف حقى است؛ اما دولت هم حرف حقى دارد؛ دولت میگوید من توى این سنگلاخ، توى این راه دشوار، توى این سربالائىِ نفسگیر، دارم با این همه بار میروم؛ یك جا گیر میكنم، كمكم كنید؛ سختگیرى نكنید. دولت، آن عنصر وسط میدان است؛ وسط معركه است. توى این دستهجات سینهزنى عَلمهائى حمل میشود - ظاهراً اینجاها به آن میگویند عَلم یا علامت؛ ما در مشهد به آن میگوئیم جریده، یعنى همین علامتهاى بزرگ - كه گاهى ده شاخه، دوازده شاخه است و خیلى هم سنگین است. این گردنكلفتهاى مشهد مأمور كشاندن این جریده بودند؛ خیلى هم سخت بود. یادم هست این جریدهها را توى بازار مىآوردند. یك جائى از بازار بود كه یك قدرى وسیعتر هم بود؛ آنجا باید این را دور میزدند و نمایش میدادند و كارهائى میكردند. این یك نفرى كه داشت جریده را حمل میكرد، ده نفر، دوازده نفر از او پذیرائى میكردند: یكى عرقش را پاك میكرد، یكى آب توى دهنش میكرد، یكى خداقوّت میگفت، یكى گاهى شانهاش را مالش میداد.
كار اجرائى سخت است. من یادم هست افراد خدمت امام میرفتند، میگفتند كه آقا فلان جا اشكال دارد، بازرگانى چنین شده. خوب، هر بخشى از كشور نابسامانىها زیاد است و همیشه هم هست؛ آن روز هم بود، خیلى هم بود. میرفتند به امام شكایت میكردند. بنده دیده بودم یا از بعضىها شنیده بودم كه امام حرفها را گوش میكردند و بعد میگفتند آقا كار سخت است. واقعش هم همین است. كار توى برنامهریزى و روى كاغذ و چارت و نمودارهاى گوناگون و فلان یك معنا دارد، اما كار در میدان عمل یك معناى دیگرى دارد. همانى كه انسان روى كاغذ خیلى راحت میكشد، در عمل خیلى سخت است.
نباید بگذارید كار به اصطكاك برسد. مردم هم واقعاً دیگر از اصطكاك خوششان نمىآید. بعضى از دورههاى مجلس، دورههاى پراصطكاكى بود. بازخورد این تشنجها در مجلس، بازخورد بسیار منفىاى بود. مردم هیچ خوششان نمىآید
این كالكهاى جنگ را مىآوردند توى اتاق بنده، دوستانِ دستاندركار در مسائل جنگى هم جمع میشدند؛ فرماندهان جنگ توضیح میدادند كه نقشهى عملیات این است، از اینجا میرویم اینجا. من میدیدم بعضى از دوستان ما نگاه میكردند، میگفتند عجب، اینكه خیلى كار آسانى است. این یك خط كوتاه مثلاً به قدر نصف چوب كبریت، حركت است. خوب، این نصف چوب كبریت، یعنى مثلاً فرض كنید ده كیلومترى كه بناست چند هزار نفر در اینجا درگیر بشوند و تعداد خیلى زیادى كشته و مجروح بشوند. روى نقشه، نصف چوب كبریت راه است و به نظر میرسد زحمتى هم ندارد؛ اما در عمل سخت است. غرض، مشكل است؛ باید با دولت مدارا كرد.
نباید بگذارید كار به اصطكاك برسد. مردم هم واقعاً دیگر از اصطكاك خوششان نمىآید. بعضى از دورههاى مجلس، دورههاى پراصطكاكى بود. بازخورد این تشنجها در مجلس، بازخورد بسیار منفىاى بود. مردم هیچ خوششان نمىآید. هر وقت مردم این رادیوى مجلس را باز میكردند، یك دعوائى توى آن بود؛ یك حرف نیشدار و گزندهاى توى آن بود. مردم این را دوست ندارند. مردم میخواهند ماها كه اینجا در مسند مدیریت كشور نشستیم، با همدیگر مهربان باشیم، با هم كار كنیم، نسبت به هم صمیمى باشیم. نه اینكه از گناهان و خطاهاى هم اغماض كنیم؛ ابداً - اینكه هیچ مطلوب نیست، این ضد ارزش است - اما نوع برخوردها، نوع صمیمى، نوع مهربانانه، نوع مؤمنانه و برادرانه باید باشد.

یك مسئلهى دیگر هم - كه حالا دارد صحبت ما طولانى میشود - مسئلهى فرهنگ قانونمدارى در كشور است. ما واقعاً احتیاج داریم به اینكه قانون در تمام امور كشور، یك شاخص، یك محور، یك فصلالخطاب محسوب شود. اگر ما قانونمدار باشیم، واقعاً این، زندگى مردم را روان خواهد كرد؛ درست مثل چراغهاى سبز و قرمز سر تقاطعها. ببینید رعایت نكردن این مسئله چقدر مشكل ایجاد میكند. خوب، شما با اتومبیلتان رسیدید سر چهارراه. فرض كنید یك دقیقه، دو دقیقه چراغ سبز بود و داشتند میرفتند؛ تا شما رسیدید، قرمز شد. سخت است دیگر؛ باید حالا مدتى اینجا بایستید. ورود شما در این منطقهى ممنوعه، براى خاطر آسایش خودتان و دل خودتان، موجب میشود كه چند ده برابر شما گاهى آدم و اتومبیل در دو طرف مسیر كارشان دچار اختلال بشود؛ آن كسى هم كه به عنوان پلیس راهنمائى آن وسط ایستاده كه باید كار را تنظیم كند، دچار مشكل بشود. خوب، قانون را رعایت كنید تا این همه مشكل به وجود نیاید. ببینید، این یك مثال واضحى است كه به طور روزمره با آن مواجهایم و لذا غالباً هم رعایت میكنند. همهى جاها قانون همین است. اگر رعایت قانون شد، كارها روان میشود؛ اگر بىقانونى آمد وسط میدان - كه هر كسى هم براى بىقانونىِ خودش بالاخره یك توجیهى دارد؛ یكى میگوید آقا این قانون حق من را ضایع كرد، این قانون نمیدانم چنین بود، این قانون چنان بود؛ اما این توجیهها قابل قبول نیست - كارها مختل میشود.
اگر بىقانونى رائج شد، كارها گره خواهد خورد؛ ترافیك سنگین خواهد شد، گرههاى ترافیكى به وجود مىآید، كار مردم از بین میرود، مصالح مردم پامال میشود. همه بایستى به قانون احترام بگذارند. و من به شما عرض بكنم؛ این مورد هم مثل موارد دیگر از چیزهائى است كه فرهنگ آن بایستى از نخبگان سرریز بشود به بدنهى جامعه. اگر شما كه جزو نخبگان هستید، قانون را رعایت نكردید، انتظار نداشته باشید كه بدنهى جامعه قانون را رعایت كند. ادعاى نخبگى بكنیم - نخبگى سیاسى، نخبگى علمى - اما در همان مورد كارِ خودمان به قانون بىاعتنائى كنیم.
در همین قضایاى جارى هم بنده مُصر بودم و هستم و خواهم بود بر اجراى قانون؛ یعنى یك قدم از قانون فراتر نخواهیم رفت؛ قانون كشورمان، قانون جمهورى اسلامى. مطمئناً نه نظام، نه این مردم به هیچ قیمتى زیر بار زور نخواهند رفت
در همین قضایاى جارى هم بنده مُصر بودم و هستم و خواهم بود بر اجراى قانون؛ یعنى یك قدم از قانون فراتر نخواهیم رفت؛ قانون كشورمان، قانون جمهورى اسلامى. مطمئناً نه نظام، نه این مردم به هیچ قیمتى زیر بار زور نخواهند رفت. نقطهى مقابل قانونگرائى و انقیاد در مقابل قانون، دیكتاتورى است. این هم دوستان حتماً میدانند و بدانند - اگر نمیدانند - كه در زمینهى روحىِ همهى ما یك میل به دیكتاتورى وجود دارد؛ این را باید سركوب كنید. همین طور كه عرض كردیم، این فیلِ مستِ درون را با چكش قانون و دین و تعبد دائماً سر به راه نگه داریم. اگر خود ما علاج نكنیم، علاجش مشكل خواهد شد. اگر انقیاد به قانون نبود، روح دیكتاتورى یواش یواش بروز خواهد كرد. در جوامع، دیكتاتورى همین جور به وجود مىآید.
آخرین مطلب هم - كه البته این را من مكرر گفتهام - این است كه نمایندگان محترم در قانونگذارىها نگاهشان به كل كشور باشد. البته مصلحت منطقهى خودشان را حتماً باید در نظر بگیرند - شكى نیست - لیكن آن مصلحت بایستى داخل بشود در مجموعهى نگاه به كل كشور؛ والّا اگر قرار باشد كه نمایندهى شرق براى شرق كار كند، ولو برعلیه غرب؛ نمایندهى غرب به نفع غرب كار كند، ولو برعلیه شرق، اینكه نمیشود. نمایندهى شرق بودن یا نمایندهى شمال بودن یا نمایندهى جنوب بودن خاصیتش این است كه در وضع قانون، نیاز آن منطقه را شما میدانید و در قانون دخالت میدهید، نه اینكه قانون را فقط براى آن منطقه مینویسید؛ قانون براى همه است. این، نگاه عام به كشور در باب قانونگذارى.
یكى هم مسئلهى اسراف و اینهاست؛ اسراف در هزینهها، اسراف در سفرها؛ اینها هم چیزهائى است كه گاهى بعضى از نمایندگان محترم به من مینویسند یا میگویند. خود شما باید به این نكته توجه كنید، نگذارید جورى بشود كه مجلس شوراى اسلامى آن حالت پارسائى و زهد را از دست بدهد؛ خیلى بایستى به این مسئله توجه شود.
امیدواریم انشاءاللَّه خداوند متعال شما و ما را موفق كند به آنچه كه رضاى او در آن است؛ و این دوران مسئولیت مایهى وزر و وبال ما نشود، انشاءاللَّه مایهى سعادت ما و تقرب ما به خداى متعال بشود و در پیشگاه ولىعصر (ارواحنا فداه) مقبول قرار بگیرد؛ انشاءاللَّه مشمول دعاى آن بزرگوار بشویم و روح مطهر امام بزرگوارمان و شهدا از ما راضى باشد.
والسّلام علیكم و رحمةاللَّه و بركاته
منبع: شفاف نیوز
تنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور