اخلاق نقد در گفتگوی علمی
پس از بيان مباحث مقدماتى در باب اهميت نقد معناى نقد و نيز ضرورت نقد اكنون نوبت آن رسيده كه به بيان اصول و آداب اخلاقى نقد علمى بپردازيم. پرهيز از مغالطه از مهمترين وظايف اخلاقى نظريهپردازان و ناقدان است.
قسمت آخر پیش فرض های اخلاقی تولید علم
4. در دوران معاصر يكى از موضوعات و مسائلى كه به شدت اهتمام انديشمندان را در پى داشته مباحثى است كه تحت عنوان تفكر نقدى مطرح مىشود. در برخى رشتههاى دانشگاهى نيز از جمله رشته فلسفه و رشتههاى وابسته آن طى سالهاى اخير واحدهايى با اين عنوان طراحى شده است. در اين رشته كه گاهى از آن به تفكر انتقادى يا منطق كاربردى نيز تعبير مىشود دانشجو با انواع زيادى از مغالطهها كه بعضاً تعداد آنها به بيش از يكصد مورد مىرسد آشنا مىشود. آشنايى كاربردى و دقيق با اين مغالطات براى كسانى كه مىخواهند در مواجهه با انديشههاى گوناگون و همچنين در ابراز و اظهار يا دفاع از انديشه خاصى به شيوه منطقى برخورد كنند ضرورى است. طبيعى است كه ارتكاب مغالطه در رد يا دفاع از يك انديشه علمى غيراخلاقى است و مغالطهگر نه تنها دچار خطاى منطقى و معرفتى است بلكه در صورتى كه آن را از روى عمد و آگاهى انجام دهد از حيث اخلاقى نيز كارى ناپسند مرتكب شده است. با اين همه آدميان به طور طبيعى و به مقتضاى ذات و سرشت انسانى خود همان گونه كه حتى بىآگاهى دقيق از قواعد مدون منطق آنها را به صورت ناخودآگاه به كار مىگيرند به صورت طبيعى و فطرى نيز از ارتكاب مغالطات منطقى پرهيز مىكنند. آنچه در اين ميان بسيار خطرناك است و بر جان فكر و انديشه آدمى افتاده سرمايه حقطلبى ،سعادت خواهى و حقيقتدوستى او را به يغما مىبرد و رشد علمى جامعه را متوقف بلكه معكوس مىكند حجابها و لغزشهاى اخلاقى در ارائه افكار و انديشههاى خود يا دفاع از آنها و نيز خطاهاى اخلاقى در مواجهه با انديشههاى ديگران است. به همين دليل است كه در كنار آشنايى با مغالطات منطقى آگاهى از آداب و اصول اخلاقىِ ناظر بر اين عرصه نيز لازم است.
5. يكى ديگر از اصول و پيشفرضهاى مهم نقد علمى آغاز كردن از خود است. قرآن كريم در اين باره به مؤمنان توصيه مىكند: «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ * كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُونَ ». پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نيز در اين باره مىفرمايد: «طوبى لمن شَغَلَه عيبُه عن عيوبِ غيره» ؛ خوشا به حال كسى كه پرداختن به عيوب خود او را از پرداختن به عيوب ديگران باز دارد. امام على عليه السلام در اين باره مىفرمايد: «اكبرُ العيبِ ان تعيبَ ما فيك مثلُه» ؛ بزرگترين عيب اين است كه چيزى را بر ديگران عيب بدانى كه خود بدان مبتلايى.
پزشكى كه درباره مضرات سيگار براى مريضش سخن مىگويد اگر خود سيگارى باشد سخنان او يا هيچ تأثيرى بر مريضش ندارد يا دستكم تأثير آن بسيار اندك است پس اگر واقعاً به قصد اصلاح و رفع نقايص مىخواهيم انديشه يا رفتارى را نقد كنيم بهتر است بيش و پيش از هر كس به اصلاح و نقد خود بپردازيم.
6. يكى ديگر از اصول اخلاقى توليد علم و جنبش نرمافزارى وجود نقدهاى عالمانه و متخصصانه است ؛ توضيح آنكه اگر در نقد علمى ناقد در پى بيان درستىها و نادرستىهاى يك انديشه است. نخستين شرط اين است كه آن سخن را به درستى فهميده باشد پس هيچكس اخلاقاً مجاز نيست پيش از فهم درست و دقيق يك مدعا و به صرف داشتن يك تصور مبهم و اجمالى از آن دست به كار نقد شود.
البته بايد توجه داشت كسى كه انديشه گفتار يا كردار او نقادى مىشود نبايد فوراً ناقد را به عدم فهم عجله در نقد و امثال آن متهم كند. اين آفت بزرگى است كه متأسفانه در عرصه نقد و نقادى و مناظرات علمى مكتوب جامعه ما از هر دو سو به وفور مشاهده مىشود. در بسيارى پاسخهايى كه نويسندگان و گويندگان به نقدهاى ناقدان مىدهند نخستين مسئله اين است كه «نكتهها چون تيغ پولاد است تيز» و كسى كه سپر ندارد و توانايى فهم اين ظرايف و دقايق را در خود نمىبيند بهتر است يا پس كشد و عِرض خود نبرد و نويسنده و خوانندگان را به زحمت نيندازد!
7. يكى ديگر از مهمترين مسائلى كه رعايت آن شرط اصلى فهم سخن گوينده يا نويسنده و نيز شرط اصلى درك حقيقت يك گفتار يا رفتار است كنار نهادن حب و بغضهاست. تأثير حب و بغض تا آنجاست كه مىتواند هنر را عيب و عيب را هنر جلوه دهد. «هر چه به دل فرود افتد در ديده نكو نمايد».
اصولاً براى چنين كسى درك مسئله موضوعيت ندارد بلكه مسائل ديگرى در ميان است كه او را به نقد واداشته است
البته باز هم بايد توجه داشت كه شخص يا اشخاصى كه انديشه يا رفتار آنان نقد شده اخلاقاً مجاز نيستند كه ناقد را به سوء غرض و داشتن حب و بغض نسبت به خود متهم كنند. آنان موظفند به بررسى ادله ناقد بپردازند و درستى يا نادرستى آنها را بنمايانند.
8. يكى ديگر از اصول اخلاقى لازم كه مراعات آن نقش مهمى در توليد علم دارد پرداختن به انديشههاست ؛ نه انديشمندان. نقد انگيختههاست ؛ نه انگيزهها. نگريستن به گفتههاست ؛ نه گويندهها و اين اصلى است كه متأسفانه در جامعه ما به ندرت مراعات مىشود. كسى كه نقد مىشود به جاى آنكه به پاسخ نقدهاى ناقد بپردازد به كالبد شكافى نيت و انگيزه او مبادرت مىورزد تا جايى كه هر گونه نقدى را به انديشههاى خود بخشى از يك توطئه بزرگ عليه انديشمندان و فرهيختگان جامعه مىپندارد. در حالى كه اگر ما واقعاً به دنبال حقيقتيم و دغدغه سعادت خود و ديگران را داريم نبايد در اين عرصه به انگيزهها اهميت دهيم. اين توصيه اسلام و اولياى دين است:
اميرمؤمنان به ما توصيه مىكند: «خذ الحكمة ممن اتاك بها وانظر إلى ما قال ولا تنظر إلى من قال» ؛ حكمت را از كسى كه آن را به تو عرضه مىدارد بگير و به گفته بنگر و به [شخصيت] گوينده ننگر.
«الحكمة ضالّة المؤمن فخذ الحكمة ولو من أهل النفاق» ؛ حكمت گمشده مؤمن است. حكمت را فراگير هرچند از منافقان باش.به هر حال هم شخص ناقد و هم شخص يا اشخاص مورد انتقاد بايد به اين مهم توجه داشته باشند كه نقد را از ساحت نقد انديشه و كردار به نقد صاحب انديشه و كردار يا مقابله با ناقد نكشانند. نقد يك سخن يا رفتار نشان دهنده اهميت آن انديشه يا رفتار براى ناقد است. كسى كه به نقد يك انديشه يا سخن مىپردازد در حقيقت در جهت اصلاح و تكميل آن گام برداشته است. بنابراين هرگز نبايد نقد او را به معناى درافتادن با شخص صاحب انديشه يا رفتار تلقى كرد ؛ به تعبير ديگر كسى كه يك انديشه را نقد مىكند يا ناراستىهاى يك رفتار را نشان مىدهد در پى اعلام بيزارى خود از ناراستى و نادرستى است ؛ نه فردى كه مرتكب آن اشتباه شده است بلكه همان طور كه پيش از اين گفته شد دلسوزى و احساس مسئوليت در برابر ديگران موجب مىشود كه ناراستىها و نادرستىهايى را كه در انديشه يا كردار آنان مشاهده مىكنيم به آنان گوشزد كنيم ؛ اما متأسفانه «در فضاى غير اخلاقى نقد يك انديشه مساوى است با در افتادن نه با يك فكر بلكه يك فرد و بل يك قوم».9. از ديگر اصول اخلاقىاى كه توجه به آن كمك فراوانى به جنبش توليد علم مىكند بردبارى و نقدپذيرى انديشمندان است. قرآن كريم همگان را به بردبارى و تحمل و مدارا توصيه كرده و سزاوارترين افراد به رعايت اين اصل اخلاقى مهم را انديشمندان خوانده است: «وَ لَا تَسْتَوِى الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِى هِىَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِى بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُو عَدَ وَةٌ كَأَنَّهُو وَلِىٌّ حَمِيمٌ ».
10.بالاخره يكى ديگر از پيشفرضهاى اخلاقى براى تحقق جنبش نرمافزارى پرهيز از برچسب زدنهاى غير اخلاقى به انديشهوران و ناقدان است ؛ توضيح آنكه يكى از شيوههاى نادرست و خلاف اخلاق در مسئله نقد كه متأسفانه در جامعه ما بسيار رواج دارد برچسب و انگ زدن به صاحبان انديشه يا به ناقدان است.
كراراً از سوى افراد مختلف در نقد ديگران يا در پاسخ به نقدها به كار مىرود ؛ در حالى كه اگر اندكى بينديشيم خواهيم ديد كه اين برچسبها حتى اگر هم درست باشند هرگز خللى در بنيانهاى منطقى يك انديشه ايجاد نمىكنند. قرون وسطايى بودن يك انديشه هرگز مستلزم نادرستى يا درستى آن نيست ؛ چنانكه نو بودن يك فكر مستلزم درستى يا نادرستى آن نيست. اين عمل در حقيقت يكى از مغالطات منطقى است كه معمولاً در كتابهاى منطقى از آن به عنوان «مغالطه از طريق منشأ» ياد مىشود و زمانى رخ مىدهد كه منتقد بخواهد يك انديشه يا رفتار را با بيان منشأ آن و انتساب آن به شخصيتها يا گروههاى مذموم و نامطلوب نادرست معرفى كنديا شخص مورد انتقاد بخواهد نقدهايى را كه به او شده است با بيان تأثيرپذيرى منتقد از شخصيتها يا گروههاى منفور و مذموم پاسخ دهد.
نویسنده:احمد حسین شریفی تنظیم:نقدی-حوزه علمیه