تبیان، دستیار زندگی
گویند: آنان که با تاریکی خو گرفته اند، تاب نور ندارند، مثال پیروان ابلیس مثال همانان است. که از وادی نورفطرت، خارجشان ساخته و اکنون در تاریکی گمراهی غوطه ورند و طاقت روشنایی ندارند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سرّ دلبران (جایزه سوم)

سرچشمه های نور

آفتاب از آن سوی افق، چشمانم را می نواخت، نوری بس تابنده، یا آتشی بس سوزنده، نمی دانم چه بگویم؟

در دو جلسه پیشین نشانی هایی را برشمردیم که راهبر ما بود، به سوی بندگان خوب خدا؛ اکنون صحیفه دلت را بیارا، تا شاید که یار، تو را به سوی سِّر دیگری از اسرار روان سازد و ما نیز در پیمان خویش استواریم و جوایزتان را ارسال می داریم

گویند: آنان که با تاریکی خو گرفته اند، تاب نور ندارند، مثال پیروان ابلیس مثال همانان است. که از وادی نور فطرت، خارجشان ساخته و اکنون در تاریکی گمراهی، غوطه ورند و طاقت روشنایی ندارند.

اما دوستان خدا؛ همواره از تاریکی ها، بسوی نور روانند و در این عشق، جاودانند «طوبی لهم و حسن مأب» خوشا به حال آنان که فرجام نیک با آنان است.

در دو جلسه پیشین نشانی هایی را برشمردیم که راهبر ما بود، به سوی بندگان خوب خدا؛ اکنون صحیفه دلت را بیارا، تا شاید که یار، تو را به سوی سِّر دیگری از اسرار روان سازد.

بزرگان برگرفته از کتاب حق گفته اند : و  چون مومنان به سوی کوی یار روانند، بیراهه نمی روند، فحشا نمی دارند، تا نکند چند صباحی، به دور از کوی یار، حیران گردند و سرگشته "یا الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک" .

آری آنان می دانند که هر کس، گرفتار این "شوم شهوت"  گردد، سزایش را دریابد و در روز واپسین، دو چندان شکنجه اش نمایند و شاید که پیوسته در آتش بمانند.

در نقل است که حسن را گفتند ای ابا سعید "فلانی" غیبت تو گفت، وی طبقی رطب بهرش (بسویش) فرستاد و گفت شنیدم که حسناتت را به من هدیه کردی خواستم تلافی کنم.

بنابراین؛ پرهیزگاری نمایند و چون بلغزند و اهریمن با افسار آتشین، عنان آنان را بی عنان سازد، به سوی درگاه الهی درآیند و بازگردند و بگروند و  کردار نیک بیارایند.

طیب

و چه بسا بزرگانی را در رهگذر تاریخ بیابی که از آن سوی تاریکیها به وادی نور ره یافتند، مهتدی گشتند و هادی گردیدند.

در این میان از سرو قامتانی  می توان یاد کرد، که چون مولایشان "حر بن یزید ریاحی" شرمگین از کرده خویش، ناگاه ناصرالدین گردیدند و چنان افتخاری یافتند که یاران موسی پیامبر و حواریآن عیسای نبی نیز، چنین مباهاتی نیافتند.

و اکنون چون خوب نظر افکنی " طیب رضایی"  را در سرای تائبان، خواهی یافت که چوبه دار را به جان خرید، تا دامن فرزند حسین یعنی خمینی عزیز لکه دار نشود، همانگونه که خود گفت و بدینسان به سوی مرگ شتافت و جاودانه شد.

آری؛ حقیقت است که چون به سوی خدا بازگردند، خدای بزرگ بدیهایشان را به نیکی بدل سازد، زیرا که او آمرزند و مهربان است و البته عکس آن نیز صادق است. از این رو در نقل است که حسن را گفتند ای ابا سعید "فلانی" غیبت تو گفت، وی طبقی رطب بهرش (بسویش) فرستاد و گفت: شنیدم که حسناتت را به من هدیه کردی خواستم تلافی کنم.

آری سخن از نشانی مردان پاک بود . آنان به زدودن خویش از همه کژیها می اندیشند،به سوی خدا برمی گردند و کردار نیک می دارند و هیچگاه از لطف خدا نومید نمی گردند، چرا که او همه گناهان را می بخشاید، بسیار آمرزنده و مهربان است و این است "توبه" و  بازگشت به سوی خدا و حضور در تحت قبه عنایت الهی.

آنگاه همان بندگان خوب، چون راه خدا پیشه خویش سازند و در پی خشنودی آن رب جلیل برآیند، هیچگاه به دروغ شهادت ندهند، نفس اماره را پس زنند و بحق گواه گردند و هیچ بندگان را نیازارند، گرچه جان آنان در گرداب این موج به برزخ رو نماید.

آنگاه همان بندگان خوب، چون راه خدا پیشه خویش ساخته اند و در پی خشنودی آن رب جلیل برآمده اند، هیچگاه به دروغ شهادت ندهند، نفس اماره را پس زنند و بحق، گواه گردند و هیچ بندگان بدین سبب  نیازارند، گرچه جان آنان در گرداب این موج به برزخ رو نماید.

دوستان تبیانی ؛ اندیشه وقتی خدایی شد، چون بر ناپسندی گذشت شتابان از آن ناپسند دوری نماید، حال آنکه بزرگواری خویش در نظر آورند.

گویند تنی چند از دون صفتان، آوازه بردباری و حلم مردی را که سالک طریق الی الله بود و اهل دانش و دانایی ، و از بزرگان خراسان و توس، شنیده بودند، خواستند تا که او را بیازمایند، بدین سبب نیمه شبی که ثلثی از نیمه آن گذشته بود، همگی به باب خانه آن دانشمند سالک آمدند و در را کوفتند، آن مرد دانشمند از بالا خانه به زیر آمد و گفت: یاران را چه شده است؟ که در این وقت بی وقت شب، به سراغ حقیر آمده اند، آنان یکدیگر را نگریستند و به یکباره گفتند: جناب شیخ؛ به ما بگو "فضله" انسان چه مزه دارد؟ شیخ که ایذاء آنان را دریافته بود، با بزرگواری گفت: گوناگون مزه دارد! آنان که می خواستند شیخ را خشمگین نمایند، گفتند: مگر حضرت شیخ خورده اند که چنین وصف نمایند؟  شیخ در پاسخ، با متانت و وقار بیشتری گفت: نیازی به خوردن نیست، مگر ندیده اید، گاهی مگس بر روی آن نشیند و گاهی پشه و گاهی کرم، این دلیل است که هر زمان دارای ماهیتی است، که هر حیوان به فراخور حال از آن تغذیه می نماید، با آنکه مکنتی داشت تا به گونه دیگری با آنان برخورد نماید با کمال متانت و کرامت پاسخ آنان را داد و موجب شد، همه آن جماعت حرامی، جمله مریدان آن سالک دانشمند شوند و این، نمونه ای است از نشانی بندگان خوب خدا که و "اذا مرو باللغو مروا کراما"ً

کاربران خوب تبیانی ،این مطلب و مطلب بعدی که بزودی ارائه می کنیم  به همراه دو مطلب قبلی که در مطالب مرتبط وجود دارد را خوب مطالعه کنید و منتظر مسابقه ای باشید که از شما می پرسد در تمام این چهار مطلب، از چه  آیات،روایات و آثاری بهره گرفته شده است ما نیز  به ده نفر از کاربرانی که زودتر  پاسخ دهند جوایز نفیسی تقدیم خواهیم کرد.

نوشته آقامیری

بخش دین واندیشه تبیان