تبیان، دستیار زندگی
جهانی­شدن را با سه رویکرد، مورد توجه و تأمل قرار داده‌اند. گروهی آن را معادل غربی­شدن قلمداد کرده و چون این تمدّن را فاقد صلاحیت‌های لازم برای جهان­شمولی فرهنگ و اندیشه‌اش (به ویژه در ابعاد اخلاقی و آرمان­گرایی) می‌دانند، جهانی­شدن را خطری برای جهان معاصر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هنر و معماری اسلامی

معماری اسلامی

تأثیر هنر و معماری اسلامی بر هنر و معماری اروپا و امریکا (بخش اول)

جهانی­شدن را با سه رویکرد، مورد توجه و تأمل قرار داده‌اند. گروهی آن را معادل غربی­شدن قلمداد کرده و چون این تمدّن را فاقد صلاحیت‌های لازم برای جهان­شمولی فرهنگ و اندیشه‌اش (به ویژه در ابعاد اخلاقی و آرمان­گرایی) می‌دانند، جهانی­شدن را خطری برای جهان معاصر ارزیابی می‌کنند و البته دلائل کافی و وافی برای اثبات مدعای خویش-در فقدان صلاحیت‌های لازم تمدن غربی- دارند. اما این که جهانی­شدن کاملاً معادل غربی­شدن باشد، فیه تأمل.

گروهی دیگر جهانی­شدن را تحقق رؤیاهای بشری در رسیدن به زبان و اندیشه‌ای مشترک دانسته و آن عاملی برای رسیدن به نوعی عدالت جهانی و توزیع همسان و یکسان ماده و معنا در سطح جهان می‌دانند. از دیدگاه اینان، جهانی­شدن فرصتی طلایی برای رسیدن به سطحی از ترقّی است که ضعف‌ها و قوّت‌ها در هم آمیزند و حاصل این آمیختن، نوعی عدالت در بهره‌بری از امکانات مادّی و معنوی زمین باشد و گروه سوم، صحّت و واقع‌نگری هر دو دیدگاه فوق را در تبیین دقیق جهانی­شدن، انکار، و آن را محصول ذوق‌زدگی از یک­سو و بدبینی مفرط از دیگر سو می‌دانند. اینان عقیده دارند، جهانی­شدن از برای ملّت‌ها و تمدّن‌هایی که صاحب ایده و اندیشه‌اند، یک فرصت است. جهانی­شدن تنها فرصتی برای عرضه کردن استعدادها قابلیت‌های تمدن‌ها و فرهنگ‌ها -به ویژه معنایی و معنوی- در جهان آیینه‌گونی است که رسانه‌ها آن را ساخته و پرداخته‌اند و نه صرفاً بستری مطیع و مهیّا برای سلطه‌گری جهانی تمدّن‌هایی خاص. به یک عبارت از تصوّر جهانی­شدن لزوماً استعداد جهانی بودن حاصل نمی‌گردد. لذا باید از این فرصت برای رسیدن به جهانی بهتر، عادلانه‌تر و بخردانه‌تر بهره جست‌ و این با شناخت جهان و فرهنگ‌هایش و نیز ایده‌ها و اندیشه‌هایش حاصل می‌شود. جهانی­شدن، پروسه‌ای است که می‌بایست مقدمه‌ای چون جهان‌شناسی داشته باشد. گروه سوم قبل از صدور حکم نفی یا قبول جهانی­شدن، سعی بر آن دارند که جهان را با تمامی جلوه‌های فکری و فرهنگی و هنری‌اش بشناسند و خود را بشناسانند. این جهانی­شدن مطلوب تمامی کسانی است که به کرامت، عزت و استعدادها و قابلیت‌های شگرف انسان اعتقاد دارند.

این مقاله از رویکردهای فوق، رویکرد سوم را برگزیده است و در همین راستا از قابلیت‌های تمدّنی سخن می‌گوید که به دلیل اعتقاد به وحدانیت مصوری خالق و نیز کرامت انسان، زبان و بیانی جهانی دارد. و این جهانی بودن آن‌گاه بیش­تر آشکار می‌شود که به نگره‌های شهودی و بنیان‌های اشراقی هنر این تمدن به دیده دقت و تأمل نظاره شود.

اندلس (یا همان اسپانیای امروزی)، حلقه واسط فرهنگ و هنر اسلام و غرب است. حضور هشت­صد ساله مسلمین در این سرزمین و به بار نشستن عمیق فرهنگ و هنر اسلامی، اسپانیا را پلی میان دو تمدّن تبدیل نمود. شاید اولین حاکم اسلامی که اندلس و به ویژه قرطبه را به مرکزی فرهنگی تبدیل و آن را مهم­ترین نقطه اتصال فرهنگ و هنر اسلامی با غرب قرار داد، عبدالرحمان دوم (متوفی 238 هجری/852م) باشد. در زمان وی اندلس به پیشرفت‌های فرهنگی، علمی، فنّی و هنری شگرفی دست یافت و طلایه‌دار فرهنگی متعالی در رویارویی با تمدّنی گردید که آغازین قرون دوره تاریکی خود را پشت سر می‌گذاشت.

جهانی­شدن را با سه رویکرد، مورد توجه و تأمل قرار داده‌اند. گروهی آن را معادل غربی­شدن قلمداد کرده و چون این تمدّن را فاقد صلاحیت‌های لازم برای جهان­شمولی فرهنگ و اندیشه‌اش (به ویژه در ابعاد اخلاقی و آرمان­گرایی) می‌دانند، جهانی­شدن را خطری برای جهان معاصر ارزیابی می‌کنند و البته دلائل کافی و وافی برای اثبات مدعای خویش-در فقدان صلاحیت‌های لازم تمدن غربی- دارند. اما این که جهانی­شدن کاملاً معادل غربی­شدن باشد، فیه تأمل.

شوق و ذوق او در تبدیل قرطبه به یکی از علمی‌ترین شهرهای جهان، سبب گسیل شاعر دربارش «عباس بن‌ناصح» به مشرق­زمین شد. وی مأموریت داشت تا کتب با ارزش را خریداری و علوم ایران و یونان را استنساخ کند. تلاش‌های او در این مورد به خلق کتابخانه‌ای در قرطبه انجامید که به گفته «لویی پرونسال» چهارصد هزار کتاب در آن موجود بود. (بخش مهمی از این کتب پس از قدرت یافتن کاردینال خمینس در اندلس در جشن کتاب سوزان غرناطه سوزانده شد.)(1)

حضور دانشمندان و ریاضی­دانان مشهوری چون ابن‌فرناس، (اولین دانشمندی که در قرن نهم میلادی برنامه پرواز را با ساختن بال‌هایی برای خود و طی مسافتی، طراحی نمود) یحیی ‌بن حبیب منجم، عبیدالله شمس و عبدالواحد بن اسحاق ضبی و نیز موسیقی­دانان بزرگی چون زریاب (شاگرد اسحاق موصلی و یکی از مشهورترین موسیقی­دانان دربار هارون‌الرشید که خود آغازی بر ورود هنر به نقطه اتصال دو تمدن اسلامی و غربی بود) بر اهمیت و شکوه علمی اندلس می‌افزود.

از دیگر سو بلند آوازه‌ای چون محی‌الدین ابن عربی که سلطان مباحث عرفان نظری تمدن اسلامی است، خود زاییده مرسیه اندلس و میراث بر فرهنگ غنی و عمیقی است که در آن سرزمین ریشه دوانیده بود. به عنوان مثال او در «فصوص» و «فتوحات» چه بسیار از «ابن مسره» (متوفی 899 میلادی) به عنوان یکی از مهم‌ترین عرفای اندلس نام می‌برد که به تحقیق و تصدیق محققان، کاملاً مؤثر بر اندیشه‌های ابن عربی بوده است. دیدار مشهور ابن عربی با ابن رشد در مرسیه نیز خود بیان­گر حضور فلاسفه و اندیش­مندان مهم اسلامی در اقصی­نقاط غربی تمدن اسلامی است. فلاسفه‌ای چون ابن باجه (متوفّی 1138 میلادی) که او را در مقایسه با سایر فلاسفه مسلمان، به فارابی (معلم ثانی) شبیه کرده‌‌اند و صاحب کتاب مشهوری چون «تدبیر المتوحد» است (کتابی که به سبک جمهوری افلاطون، در پی بنیادگذاری تئوریک مدینه‌ای فاضله است) بر اهمیت علمی و فرهنگی اندلس می‌افزاید. این لغت‌شناس، شاعر، ادیب، حافظ قرآن، ریاضی­دان و منجّم بزرگ، هم­چنین صاحب کتب دیگری چون «کتاب النفس» و «رساله الاتصال» علاوه بر تعلیقاتش بر آراء جالینوس، فارابی و ارسطو است. ابن طفیل، فیلسوف نام­دار دیگری از اندلس است که در سال 520 هجری (1106 میلادی) در شهر قادس به دنیا آمد و در اهمیت و نقش او همین بس که وی استاد ابن رشد، مهم­ترین مروج آراء فلسفی جهان اسلام در اروپاست.

علاوه بر فلسفه، در علوم دیگر نیز اندسل مسلمان، صاحب آوازه است. علومی چون ستاره‌شناسی، علم‌الافلاک و ریاضیات. به عنوان مثال مجریطی (متوفی 1007م) که در مجریط (madrid) دیده به جهان گشود و از سرآمدان روزگار خود و به تعبیر صاعد در «طبقات‌الامم» امام ریاضی­دانان عصر خویش بود، زیج خوارزمی را که بر اساس تقویم ساسانی تنظیم گردیده بود به تقیوم هجری اسلامی تغییر داد و کتب مهمی در نجوم، ریاضیات و کیمیا تألیف نمود. ابوالحکم عمرو کرمانی، شاگرد مجریطی (1066 میلادی) و امیه ابن ابی صلت (ریاضی­دان و مکانیک بزرگی که اولین دانشمندی است که چون یک کشتی باربری با محموله مس در دریای مدیترانه غرق شد با ساختن آلات و وسائلی کشتی را از کف دریا به سطح آب منتقل نمود) نمونه‌های برجسته دیگر اندلس در علوم ریاضی و نجوم هستند.

مسلمانان اندلس علاوه بر علوم فوق‌الذکر دیگر چون گیاه‌شناسی و داروسازی با دانشمندانی چون ابن سبعین (متوفی 1269م)، غافقی (متوفی 1165م) و ابن بیطار (متوفی 1248م)، در علوم پزشکی با طبیبانی چون الزهراوی (متوفی 1009) که تألیفاتش طی قرون متوالی مرجع دانشکده‌های پزشکی در اروپا بود، ابن زهر (متوفی 1162)، الباهلی (متوفی 1154م. به عنوان اولین کسی که بیمارستانی سیار با چهل شتر تأسیس نمود) و علی بن عباس (متوفی 994م) متبحّر و صاحب­سبک بودند. این علوم از طریق ترجمه (توسط مترجمانی چون «قسطنطین آفریقایی»، «جرارد کرمونی» و «فرج بن سلیم کلیمی») و نیز آشنایی اروپائیان با مسلمین از طریق جنگ‌های صلیبی به اروپا منتقل شده و سرآغاز بیداری اروپائیان گردید.

هنر و معماری، مظهر و مجلای دیگری برای ظهور نبوغ و استعداد شگرف مسلمین در اروپا از طریق اندلس بود. این حضور در رشته‌های مختلف هنری چون شهرسازی، معماری مساجد، کاخ‌ها، پارک‌ها و پل‌ها، ضرب سکه، خوش­نویسی، زردوزی بر روی پارچه، نساجی و کاغذسازی، چشمگیر بود و در بطن خود دارای چنان روح زیباشناسانه و قدرت­مندی بود که به همان صورت مورد تقلید اروپائیان قرار می‌گرفت.

در معماری، اولین نمونه شگفت‌انگیزی این حضور، مسجد جامع قرطبه است. مسجدی که یکی از معماری‌های شکوه­مند جهان اسلام است و در سال 168 هجری بنای آن توسط «عبدالرحمن داخل» آغاز شده و توسط هشام فرزندش در سال 177 هجری به پایان رسیده بود. این مسجد دارای 1392 ستون ازسنگ مرمر بود که با طاق‌های نیم‌دایره مانندی به هم پیوند می‌خوردند در شب برای روشن کردن آن از ده­هزار آویز و شمعدان بزرگ ساخته شده از مس استفاده می‌شد. (لازم به ذکر است که مسیحیان پس از تسخیر اندلس، با تخریب قبه‌های بزرگ مسجد و از بین بردن تزئینات دیوارها، محراب و منبر سعی کردند هویت اسلامی بنا را از بین ببرند گرچه حضور آیات قرآنی بر سنگ‌های محراب این هویت را حتی تا به امروز فریاد می‌کند.) عبدالرحمان دوم به تقلید از همین مسجد عظیم، مسجد جامع اشبیلیه را بنا نمود و با توسعه قصر قرطبه و نیز کشیدن دو خیابان در دو کناره رود «وادی کبیر»، گردش­گاه بسیار زیبایی برای قرطبه فراهم نمود. این حاکم مسلمان، غرناطه را از حیث زیبایی و آبادانی بدان­جا رساند که محققانی چون «مسیو سیمونه» و «اولوجیو»، غرناطه را شهر زیبایی و عظمت نامیدند.(2) هم­چنین عبدالرحمن سوم (متوفی 350 هجری 961 میلادی) ملقب به «الناصر» پس از عبدالرحمن دوم، نقشی مهم و عظیم در فرهنگ و هنر اندلس دارد. یکی از مهم­ترین کارهای این حاکم، ساخت شهری تحت عنوان «الزهرا» (در سال 324 هجری) بود. به نقل ابن خلدون، ناصر، با فراخواندن معماران، هنرمندان، معبدسازان، خطاطان و نقاشان از سراسر اندلس، بغداد، مصر و حتی قسطنطنیه، شهری بسیار زیبا با بناهایی باشوکه بنا کرد.(3) یکی از شکوه‌مندترین این بناها، قصر الزهرا و به ویژه تالار پذیرایی آن بود. در وصف این تالار آورده‌اند: «این تالار زیر قبه‌ای مرتفع که دیوارهای آن از سنگ مرمر بنا شده و با طلا و شنگرف تزئین شده و حوضی بزرگ و زیبا را در میان داشت، بنا شده بود. در وسط حوض، مجسمه کم‌نظیر و زیبایی نصب شده بود که از دهانه‌های آن آب می‌پاشید و امپراتور روم این مجسمه را با در گران­بهای دیگر به خلیفه الناصر هدیه کرده بود. در این حوض از جیوه (زنبق) به جای آب استفاده شده بود که با وزش باد و یا ایجاد حرکتی، مایع جیوه به حرکت و جنبش درآمده و چون آیینه‌های شکسته و یا متحرک، نور و روشنایی را به اطراف منعکس می‌کرد، و گاهی چون درخشش برق در آسمان موجب لذت و خوشایند و یا ایجاد وحشت و رعب می‌کرد و گاهی حاضران در تالار دست‌های خود را در برار چشمان خود قرار می‌دادند که از فشار نور و شدت برق آن بکاهند.»(4) به نقل «ابن عذاری» که با دقت و وسواس تعداد ستون‌های کاخ‌های «الزهرا» را شمرده است، این کاخ‌ها 4313 ستون مرمرین داشتند.(5)

حضور دانشمندان و ریاضی­دانان مشهوری چون ابن‌فرناس، (اولین دانشمندی که در قرن نهم میلادی برنامه پرواز را با ساختن بال‌هایی برای خود و طی مسافتی، طراحی نمود) یحیی ‌بن حبیب منجم، عبیدالله شمس و عبدالواحد بن اسحاق ضبی و نیز موسیقی­دانان بزرگی چون زریاب (شاگرد اسحاق موصلی و یکی از مشهورترین موسیقی­دانان دربار هارون‌الرشید که خود آغازی بر ورود هنر به نقطه اتصال دو تمدن اسلامی و غربی بود) بر اهمیت و شکوه علمی اندلس می‌افزود.

باغ‌ها و پارک‌هایی که در الزهرا ساخته شد این شهر را به یکی از زیباترین شهرهای جهان تبدیل نمود به قسمی که برخی مورّخان، این شهر و به ویژه قصر الزهرا را با افسانه‌های هزار و یک شب مرتبط ساختند. تزئین هنری این قصر با نقش و نگار آیات قرآنی و گچ‌بری‌ها و نقاشی­های هنرمندانه‌ای همراه بود که به تعبیری تا آن زمان، و همو خیال هیچ بلند پروازی قتدر به آفرینش نظیر آن نبود. در کنار قصر مسجد عظیمی نیز ساخته شد که یکی از بی‌نظیرترین معماری‌های اندلسی بود.

تمامی این هنرمندی‌ها و معماری‌های باشکوه، خود تمهید و مقدمه‌ای برای «الحمراء» بود. این «لؤلؤی نشانه در میان زمرد» (به تعبیر شاعران مراکشی)، «شاهکار بی‌رغیب هنر اسلامی غربی» بود که مدت­ها چشم اروپا را خیره کرد. الحمراء که شهر پادشاهان بنی‌نصر بود به واسطه کاخ­هایش به شهرتی افسانه‌ای رسید و به جواهرنشانی پرشکوه تبدیل شد چنان‌ که ویکتور هوگو در مدحش سرود: «ای حمراء، ای قصری که فرشتگان تو را چنان که در خیال آید تزئین کرده و نشانه‌‌ای دل­فریب داده‌اند، ای قلعه با شکوه کنگره‌دار که با گل‌ها و بوته‌ها و شاخ و برگ پر نقش شده‌ای و اکنون به ویرانی می‌روی، شب هنگام که اشعه نقره­فام ماه بر طاق­نماها و دیوارهای تو پرده می‌افکند، آواز دلربا و سحرانگیزی از تو به گوش می‌رسد»(6) شگفت‌انگیزی و بی‌همتایی الحمراء، محققان را به تلاشی رمزگشایانه در ادراک ماهیت این اثر برانگیخت و در این راه جهان‌بینی اسلامی همراه با آیات قرآن هزار توی هزار بطنش (ان للقرآن بطنا او سبعین بطون) و نیز عرفان رازورانه و عاشقانه‌اش، مبنا و مسند محققان و متفکران بسیار در رمزگشایی آثاری از این دست گردید. چنان که در شرح طاق منبت‌کاری الحمراء آورده‌اند: «گفته‌اند که طاق منبّت‌کاری الحمراء می‌خواهد به هفت آسمانی اشاره کند که در کتبیه قرآنی همراه آن ذکر شده است: (بزرگوار و متعالی است آن‌که فرمانروایی به دست اوست و او بر هر چیزی تواناست ... آن که هفت آسمان طبقه­طبقه را بیافرید. در آفرینش خدای رحمان هیچ خلل و بی‌نظمی نمی‌بینی. پس بار دیگر نظر کن، آیا در آسمان شکاف می‌بینی؟ بار دیگر نیز چشم بگشا و بنگر. نگاه تو خسته و درمانده به نزد تو باز خواهد گشت). پس مطبق بودن این طاق با ردیف‌های روی هم نشسته و هم­نشینی شمسه‌ها و چند ظلعی‌های سازگار و بی‌هیچ رخنه را می‌توان مثالی از طرح شگفت آسمان­ها دانست که مخلوق حکمت الهی است. سخن قرآن بدین معناست که خلقت خداوند شبیه به آفرینش نقش پردازی است که با موضوع هم­نشینی دقیق و هماهنگ و متناسب اشکال سازگار و حجم‌هایی سر و کار دارد که سخت و بی‌هیچ رخنه‌‌ای به هم بسته‌اند. مبهوت ماندن ناظر خسته و درمانده در درک رمز نظم پنهان عالم مخلوق خدا هم­چون حال ناظر نقوش گره است که ستاره‌ها و چند ظلعی‌های درهم بافته‌‌‌‌شان گویی پیوسته به هم متبدل می‌‌‌شوند بی‌‌‌‌‌‌‌‌آنکه هندسه پنهان خود را بر ملا سازند. «گرابار» طاق مقرنس تالار دو خواهران را تجسم تعبیر «طاق دوار فلک دانسته که در شعر عربی کتیبه پای طاق آمده است. این شعر از شاعر اندلسی، ابن‌زمرک (795-733/1393-1333) است. روزنه‌هایی که لابه‌لای کتیبه گشوده‌اند موجب بازی سایه و نور می‌شود، و ردیف‌های مقرنس طاق، که ترکیبی ستاره‌‌گون و مطبق است، این نور را به ظرافت در مراتب طاق پخش می‌کند. گرابار نوشته است، «گویی این گنبد را گنبدی دوار می‌‌یافته‌اند که گردش روزانه نور و تاریکی و منازل متغیر بروج را باز می‌نماید.» بخش‌های ذی­ر‌‌بط شعر مذکور چنین است: «این­جا گنبدی است چندان رفیع که از حد دید برون است، حس آن هم پنهان باشد و هم پیدا. جوزا دست خود (بهر کمک) سوی آن گشوده است و ماه بدر به نجوا سر پیش آورده. کواکب دری خواهند که درآن مأوا گیرند تا هم­چنان در طاق فلک سرگردان نمانند... در طاق آن­چه قوس‌ها بر افراشته‌اند، قوس‌ها‌یی استوار بر ستون‌هایی که شامگاهان به نور مزیّن می‌‌گردد! گویی کواکب آسمانی‌اند که در مداراتشان همی گردند، و استن‌‌فجر، که چون آسمان را پیمود اندک آشکار شدن گیرد، در پرتو ایشان رنگ ببازد.»(7)

ارنست گامیبریچ نیز در کتاب پر نفوذ خود «تاریخ هنر»، نگاره‌های دل‌انگیز و نقوش پرمایه رنگین ‌‌الحمرا را مدیون اسلام می‌داند: «که فضایی را به وجود آورد که در آن هنرمندان از مسائل دنیوی و امور واقع روی برگیرند و در سپهر رؤیایی و تخیلی خط و رنگ ناب سیر کنند.»(8)

این­جا مجال سخن نیست که از رازها‌ی پنهان و اسرار باطنی هنری سخن بگوییم که هنرمندش جهان را چون جلوه‌ای از جمال بی‌همتای وجود مطلقی واحد می‌‌انگارد و تمامی ذوق و استعداد خدادادش را در تصویر‌‌گری این جمال بی‌مثال به خدمت می‌‌گیرد که آن را باید در کتب و تألیفات مفصّلی که از سوی متفکّران نگاشته شده جست‌وجو نمود، اما می‌توان از اثر شگفت‌‌انگیز این هنر بر تمدّن‌های دیگر، به ویژه تمدن غرب که از طریق اندلس با این رمز و رازها روبه­رو گشت، سخن گفت: این مقاله تنها ذکر مصادیقی محدود از این تأثیرپذیری است.

ادامه دارد ...

منبع: كتاب حکمت هنر، زیبایی (مجموعه مقالات)، چاپ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

منبع : سوره مهر

پی نوشت:

1. آل¬علی، دکتر نورالدین، اسلام در غرب (تاریخ اسلام در اروپای غربی)، تهران، نشر دانشگاه تهران، 1370.

2. همان، ص155.

3. همان، ص233.

4. اسلام در غرب، صص234 - 233.

5. هیلن برند، روبرت، معماری اسلامی، ترجم? دکتر باقر آیت‌الله‌زاده شیرازی، ص444، تهران، نشر روزنه، 1380.

6. بلخاری قهی، حسن، سرگذشت هنر در تمدن اسلامی (معماری و موسیقی)، ص134، تهران، نشر حسن افرا، چاپ دوم، 1383.

7. نجیب اوغلو، گل‌رو، هندسه و تزئین در معماری اسلامی، ترجمه مهرداد قیومی بیدهندی، ص162، تهران، نشر روزنه، 1379.

8. گامبریچ، ارنست، تاریخ هنر، ترجمه علی رامین، ص131، تهران، نشر نی، چاپ دون، 1380.

9. گاردنر، هلن، هنر در گذر زمان، ترجمه محمدتقی فرامرزی، ص262، تهران، انتشارات آگاه، چاپ پنجم، 1381.

10. اسلام در غرب، ص3.

11. the legacy of islam, edited by the late sir thomas arnold & alfred guillaum pg158, oxford 1934

12.. ibid, 159

13. . ibid, 160

ibid, 164 - 165. 14

15. بلر، شیلا و ام‌بلوم، جاناتان، هنر و معماری اسلامی، ترجمه اردشیر اشراقی، صص346-345، تهران، سروش، 1381.

16. چیلوز ایان و آزبورن، هارولد، سبک‌ها و مکتب‌های هنری، ترجمه فرهاد گشایش، ص147، نشر عفاف، تهران، 1382، چاپ دوم.

17. هندسه و تزیین در معماری اسلامی، ص121.

18. کونل، ارنست، هنر اسلامی، ترجمه دکتر یعقوب آژند، ص71، نشر مولی، تهران، 1376.

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی