سرزمین اهورایی اورامان
حالا كه راهی میشوی، گوش بسپار تا نواهای خفته را در دل این مردمان هزار ساله بشنوی. سختی سنگها حكایت از مردمانی دارد كه از مسیر هزارهها عبور كردهاند و اینك آرام و صبور آن نوای كهن را سر میدهند. راهی سرزمین خورشید شدن آدابی دارد، آن هم تامل است و این تو را آرام میكند.
اورامان سرزمین خورشید است. اینجا «سرزمین اهورایی» و «جایگاه اهورامزدا» است. «هور» در اوستا به معنی خورشید آمده و «هورامان» جایگاه خورشید نیز معنی میدهد.
روز، جلوه رنگین و بزرگی خداوند است. اما شب معنای دیگر دارد. شب در زیر نور ماه، رحمت خدا روی آدمی جاری خواهد شد و چنان مبهوت میشوی كه سرما را فراموش خواهی كرد. چهرههای مردم از نیكاندیشی میدرخشد. گاهی فكر میكنی وارد بهشت شدهای. منظرهای زیبا كه تو را با خود به رنگینترین لحظهها میبرد و تو باید خود را در آغوش جاده رها كنی. هنوز از خانهها بوی پختن نان بلند میشود. شما به كنار مردمانی خواهید آمد كه بكر میزیند و عشیرهای. كوچ هنوز به سبك سنتی در میان این مردم معنای خود را حفظ كرده؛ از پای كوه به دامنه و ارتفاعات بلندتر و بعكس.
این دیار باستانی دارای آداب، موسیقی، زبان و آثار كهن منحصر به فردی است كه در هر زمان و مكان جلوهای خاص از آن هویدا میشود.
عبور از دروازه
این خانه دروازهای دارد به نام دروازه اورامان. این ابتدای لذت و شگفتزدگی هر مسافری است. كوههای سنگی بلند و استوار و جادهای كه به صورت مارپیچ از دامنه این تنگه عبور میكند هر مسافری را ناخودآگاه وادار میكند كه بر آستانه این دروازه توقف كند و عكس و فیلم بگیرد. نمیدانم شاید هم میخواهند رخصت ورود بگیرند. در تمام طول دروازه نگاههای كوچك ما از دامنه كوهها به ارتفاعات سنگی خیره مانده بود. میگویند این دروازه در دورههای پیشین محل دفاع مردم بومی در برابر هجوم بیگانگان بوده است. هیچ كس در اینجا متوجه گذر زمان نمیشود چنان كه ناخودآگاه خود را بر جادههای مرتفع خواهید یافت. آنگاه معلق میمانی بین آسمان و زمین. گویی باید دو بار از این مسیر عبور كرد؛ اول به تماشای آسمان بنشینی و دیگربار درههای رنگین را نظاره كنی. براستی كه وجود رنگها اینجا تجلی واقعی خود را پیدا میكنند.
از دره و دروازه كه عبور كردی پس از حدود 30 كیلومتر، كمكم روستای اورامان تخت نمایان میشود.
صفر صفر
اگر شما دوست داشته باشید پیش از آن كه وارد اورامان شوید، میتوانید سر ماشین خود را كج كنید و از گردنه «تهته» بالا بروید. باورتان نمیشود شما شاهد نیمی از كردستان عراق مثل شهر حلبچه، سیدصادق، خورمال و نیمی از كردستان ایران؛ مریوان، سروآباد، پاوه و... خواهید بود، ما در آسمان ایستادهایم روی قله تخت با ارتفاع 2850 متر بالاتر از گردنه تهته. اینجا خطوط مرزی رنگ خواهند باخت. اگر میخواهید به راهتان ادامه دهید به شهر پاوه خواهید رسید. باید پیش از فرارسیدن شب از این نقطه پایین آمد، چرا كه شبانگاه از بهار و نسیمای خنك خبری نیست. تنها سرما تو را نوازش خواهد كرد.
پایتخت اورامانات
تعجب نكنید، اورامان تخت روزگاری پایتخت منطقه محسوب میشد. این را مردمان این دیار میگویند. تاریخ نیز گواه این مدعاست كه این روستا در روزگاران پیشین مركزیت خاصی برای كل منطقه داشته است. از آنجا كه روستای اورامان تخت در زمانهای قدیم مركز فرمانروایی سلاطین محلی بوده است، این روستا را تخت یعنی پایتخت و مركز سلطنت نامیدهاند. امروز هم همین مركزیت را به لحاظ فرهنگی و معنوی خود حفظ كرده است.
اینجا یكی از روستاهای شگفتانگیز ایران است كه به صورت پلكانی ساخته شده است. برخی از خانهها مربوط به 300 سال پیش هستند كه دست نخورده و سالم باقی ماندهاند.
برای دوستی با مردمان این دیار تنها تبسمی كافی است تا راز دل مسافری را باز خوانند. آنان كه سنگ روی سنگ نهادهاند و خانههای خود را بدون استفاده از هیچ ملاطی بنا كردهاند. چشمهایشان چنان بیآز است كه نیازی به توجیه و استدلال ندارد. جاده روستا در میان كوه قرار دارد و بخشی از روستا در پایین و بخشی بر بالای آن قرار گرفته است. از معماری اینجا گفتیم، خانههای سنگی بدون استفاده از ملاط با پنجرههای آبی. آبی به رنگ آسمان. براستی جای شگفت دارد كه اهالی در یك قانون نانوشته بیش از 80 درصد پنجرههای خود را رنگ آبی زدهاند. تنها رنگ دیگری كه در اینجا به كار برده شده سبز است. بدرستی كه جلوه واقعی رنگها نمایان است. آبی به رنگ آسمان و سبز همرنگ طبیعت. بام هر خانه حیاط همسایه است.
عروسی هزار ساله
اول یك داستان هیجانانگیز بشنوید: «در زمانهای بسیار دور در بخارا پادشاهی زندگی میكرد كه دختری داشت به نام «شاه بهار خاتون.» این دختر كر و لال بود و حكما نتوانسته بودند بیماری او را علاج كنند. از سوی دیگر در منطقه اورامانات كردستان مردی به نام پیر شالیار زندگی میكرد كه صاحب كرامات و معجزه بود و شهرتش عالمگیر شده بود. چون خبر پیر شالیار به بخارا میرسد، شاه دخترش را همراه با برادرش و عدهای دیگر به منطقه اورامان كردستان میفرستد. آنها وقتی به نزدیكی روستایی كه پیر در آن زندگی میكرد میرسند، دختر پادشاه احساس میكند كه گوشش شنوایی خود را به دست آورده و صداها را میشنود. از آنجا كه پادشاه اعلام كرده بود هر كس بیماری دخترش را علاج كند میتواند او را به همسری برگزیند، پیر شالیار قبول میكند، اما چون از مال دنیا چیزی نداشت، اهالی با كمك هم برای او جشن عروسی برگزار میكنند و هر كدام از طوایف، بخشی از هزینهها و كارهای این مراسم را بهعهده میگیرند. پیر شالیار قبل از مرگش وصیت میكند تا آخر دنیا مراسم سالگرد عروسیاش را همه ساله برگزار كنند.
این مراسم تا به امروز ماندگار مانده است. هر ساله 40 روز مانده به بهار، آنگاه كه چله بزرگ تمام شد، در آغاز چله كوچك یعنی میان 35 و 45 زمستان كه زمین اولین و دومین نفس خود را میكشد؛ مردم جشن میگیرند؛ همان عروسی پیر شالیار. به گفته اهالی هر سال به تعداد شركتكنندگان در این مراسم افزوده میشود. «شال» یا همان كمربند مقامی بوده كه بزرگان زرتشتی به بستن آن نایل آمدهاند. این شال را كه امروز در اورامان به 3 گره دور كمر میبندند، با معنی «گفتار نیك»، «پندار نیك» و «كردار نیك» است. نواختن دف و سماع اهالی و نذر و نیاز از ویژگیهای این مراسم كهن و زیباست.
چهل روز در چلهخانه
به مزار پیر شالیار كه آمدید بدون شك راهی چلهخانه وی خواهید شد. فاصله این بنا تا مزار پیر شالیار حدود 200 متر است. اتاقی تمامسنگی در حدود 14 متر مشرف به درهای عمیق. این چلهخانه دارای ورودی كوچكی است كه بیش از یك نفر نمیتواند از آن عبور كند. اتاق دارای سقفی كوتاه است. سقف آن یك صخره بزرگ است كه با سنگهای دیگر به مثابه ستونها، قرنهاست ماندگار و پابرجا مانده است. میگویند پیر شالیار 40 روز در این مكان به راز و نیاز با خدا پرداخته است. اینجا تنها یك اتاق نیست؛ یك دنیاست با حكایتها و سرگذشتهای فراوان. تاریخ ایران ماست.
در اطراف مزار و چلهخانه پیر شالیار گورستان دهكده است. جالب آنكه اهالی با كفش پا در این مكان نمیگذارند و از دمپاییهای تمیز كه در ورودی گورستان قرار داده شده، استفاده میكنند. این مكان بسیار دلانگیز است. اگر شما در فصل بهار به اینجا بیایید، میتوانید شاهد آبشاری باشید كه از پایین دره و كوه مقابل جاری است. توصیه میكنیم كه به فكر پایین رفتن از دره نباشید چون كوه دارای شیب بسیار تند با صخرههای بزرگ است.
در مسیر سیروان
درست یك پیچ بعد از مزار پیر شالیار، رودخانه خروشانی را خواهید یافت كه مردمان این دیار از آن افسانهها و داستانهای زیادی را نقل میكنند. این رودخانه یكی از بزرگترین رودخانههای ایران محسوب میشود كه در فصل بهار دارای آب فراوانی است. یكی از اهالی نقل میكند كه در گذشته افراد بسیاری در آن غرق شدهاند و حتی هنگام سیل و طغیان ویرانی فراوانی را به بار آورده است. اما گذشته از این مسائل، رودخانه دارای ارزش فراوانی نزد مردم است. بسیاری هنوز نام فرزندان پسر خود را سیروان میگذارند. این رودخانه در ادبیات و فولكلور مردم نقش و جایگاه خاصی دارد. رودخانه خروشان سیروان هر بینندهای را مجذوب زیبایی و بزرگی خود میكند.
به قلعه بروید
درنگ نكنید حالا كه از ترافیك و زندگی شهری فاصله گرفتهاید، گامهایتان را محكم بردارید و از كوه پیاده بالا بروید. درست پشت روستا، اینجا قلعه اورامان است. شما به تاریخ سفر كردهاید. بقایای یك قلعه سنگی زیبا همه را مبهوت خواهد كرد. نسل پیشین ما با ساختن این بنا خود را از هجوم ناپاكان مصون داشتهاند. در جوار قلعه یك آبانبار مشاهده میشود كه به صورت اصولی و كاربردی ساخته شده است. حالا واقعاً صدای طبیعت را خواهید شنید. گلها را خواهید دید؛ گل محمدی، گل رز، بنفشه، به رزهلنگ، ریحان، شقایق، لاله، شصتپر و چنور. كمی دقت كنید شاید، شاید علاوه بر نغمه كبك و سایر پرندگان، صدای دیگری هم شنیدید؛ بز كوهی، روباه، گرگ، خرس، پلنگ و... وحشت نكنید چون آنها امروزه از دست انسان گریزانند.
مسجدی از سنگ و چوب
چشمههای زیاد، باغهای پردرخت، كوچنشینان و صدای زنگ گلهها شما را از زندگی شهرنشینی دور خواهد كرد. حالا برای لحظاتی زندگی مردم روستا را تجربه كنید. به بالای روستا كه دارای شیب تندی است و فاصله زیادی تا جاده دارد، بروید و یكی از شاهكارهای معماری را ببینید. این نقش استادان تجربی این دیار است كه اهالی فن را به تامل و تحسین واداشته است. مسجدی زیبا از سنگ و با شیشههای رنگی كه با هزینه خود مردم روستا ساخته شده است. مسجد چهار مناره سنگی دارد كه در بالای درهای ورودی مسجد، نام الله و پیامبر اسلام(ص) با چوب نوشته شده است.
اینجا یكی از روستاهای شگفتانگیز ایران است كه به صورت پلكانی ساخته شده است. برخی از خانهها مربوط به 300 سال پیش هستند
در ورودی مسجد وضوخانه قرار داشت، قبل از آن میبایست كفشها را درآورد و به محل وضوخانه وارد شد. محل وضو پلكانی بود كه میشد روی چوبهایی نشست و وضو گرفت. در مركز سالن یك محوطه لوزیشكل بود كه حوض كوچكی در آن قرار داشت. مسجد 3 طبقه داشت كه طبقه سوم مخصوص تعلیم و كلاس درس بود. تمام در و پنجره مسجد از چوب گردو ساخته شده كه همگی اهدایی مردم روستا است. سازنده این درها كه فردی میانسال است، نقل میكند زمانی كه تصمیم بر بازسازی مسجد گرفته شد، برخی گفتند در و پنجره آن آلومینیومی باشد، اما من پیشنهاد كردم از چوب گردو آنها را به بهترین و زیباترین وجه خواهم ساخت. مخالفتها هنوز برجا بود، اما من از مردم روستا درخواست چوب گردو كردم و برای این مسجد بزرگ در مدت زمان كوتاهی آنقدر چوب اهدا شد كه فراتر از نیاز بود.
نغمههای 7 هزار ساله
اما مردمان این دیار حكایت دیگری دارند. پیران این حكایت را شبهای سرد در پای كرسی و روزگاران گرم بر خنكای حیاط خانه برای فرزندان خود نقل میكنند. «هوره» رازی است كه نانوشته از سینه نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. كلمه هوره و نامگذاری آن قدمتی 7 هزار ساله دارد و به دوران پیامبری حضرت زرتشت میرسد. در «گاتهای یسنا» كه بخش مهمی از اوستا، كتاب مقدس زرتشتیان است، به صورت منظوم نگاشته شده و لذا در آن زمان، مردم برای خواندن آن و نیایش اهورامزدا آوازی را سر داده كه آن را هوره نامیدهاند، هوره ندای حقطلبی را آواز كرده است. هوره آواز ممتدی است كه خواننده، شعرها و ابیات بیشماری را در ذهن داشته و از آنها هنگام آواز به صورت پیدرپی استفاده میكند. حال شما دو راه دارید تا به این نوای دلانگیز گوش سپارید: اول اینكه از یكی از خوانندهها درخواست كنید آن را برای شما بخواند و راه سادهتر آن كه یك آلبوم از آن خریداری كنید.
این هم مضمون یكی از هورهها
«چنین با صدای محزون و اندوهبار گریه مكن، هنوز سهم تو گل بر شاخسار درختان باقی مانده است.
هر كجا گلی هست پرچینی از خار به همراه دارد، ولی بلبل همواره به انتظار گل است.
اگر خارها پرچین گل نباشند، بلبلان بسادگی به مقصود خود میرسند.»
شبی با مهتاب
سنگهای سخت، رودخانه وحشی سیروان، مسیر كوهستانی... همه و همه نگاهبان فرهنگ مردمانی هستند كه آرام و صبور زیستن در كنار این طبیعت وحشی را آموختهاند. آنان بكرترین نغمهها را در دل خود نهان دارند كه آن را تنها برای محرم اسرار میسرایند. اورامان با آن دیرینه و پیشینه خود بر صفحه روزگار هنوز نیك میدرخشد.
حالا دیگر چراغ خانهها خاموش شده بود و همه اهالی روستا پس از صرف شام به خواب عمیقی فرو رفته بودند. باغهای پلكانی زیر نور مهتاب، كوهها و... انگار دیگر هیچكس صاحب هیچ چیز نیست. اینك تو مسافری هستی با احساسی سرشار از خوشبختی كه میتوانی بر مركب هر آرمانشهری سوار شوی. نگاهت را به آسمان خیره كن، یك شب مهتابی و این همان لحظه گمشده ما در عصر آدم و آهن است.
وسیله سفر
حالا كه تصمیم به رفتن گرفتید و تمایل ندارید با وسیله شخصی بروید، اتوبوسهای مریوان هر روزه در پایانه غرب منتظر شماست. ظاهرا چاره دیگری ندارید، چون از هواپیما و قطار خبری نیست، اما اگر فرصت بیشتری دارید، میتوانید ابتدا با هواپیما به سنندج بروید و سپس از آنجا عازم مریوان شوید. یادتان نرود 15 كیلومتر مانده به مریوان یعنی سهراه حزبالله پیاده شوید و از آنجا با ماشینهای دیگر مسیر 75 كیلومتری تا اورامان تخت را طی كنید. قیمت بلیت هواپیما به سنندج حدود 30 هزار تومان، از سنندج به مریوان با سواری 8 هزار تومان و از سهراه حزبالله تا اورامان توافقی است! سادهترین راه، اتوبوس مریوان با 10 هزار تومان است. سفر خوش.
آرام بخوابید
به اورامان كه رسیدید، خیالتان آسوده كه شب بدون سرپناه نخواهید ماند. پیشترها مسافران در مسجد میماندند یا مهمان اهالی بودند. اما حالا شما میتوانید در یك هتل سنگی و زیبا اقامت كنید. این هتل بتازگی و با استفاده از معماری محلی ساخته شده است. در و پنجره هتل از چوب و بنای آن از سنگ است. هتل دارای رستوران با غذاهای رسمی و محلی است. تا میتوانید از خودتان پذیرایی كنید. این هتل دارای چشمانداز بسیار زیبا و مشرف به دره است.
كلانه بخورید
با آمدن فصل بهار، تنوع غذاهای محلی در اورامان افزایش مییابد، این هم تنها به دلیل روییدن گیاهان بهاری است. یكی از این غذاها كلانه است كه با نوعی خاص از گیاهان كوهی یا پیاز با خمیر نان درست و سپس با روغن محلی چرب میشود. اگر شما چربی دوست ندارید میتوانید از آش دوغ محلی میل كنید. علاوه بر اینها، غذاهای دیگری همچون كوكوی كنگر، آش گیلاخه و... پخت میشود. فراموش نكنید كه این نوع غذاها دارای خواص دارویی فراوانی هستند. به قول اهالی این غذاها حكیم هستند!
صنایع دستی بخرید
دست خالی بازنگردید. كلاش یا همان گیوه محلی، گلیم، سجاده، (موج، جاجیم)، شال و پارچههای پشمی، نمدمالی، زیورآلات محلی، حصیر و سبد از جمله صنایع دستی هستند كه شما میتوانید با خود ببرید. مردم اورامان علاوه بر مواد خوراكی به نوعی در تهیه وسایل زندگی خودكفا محسوب میشوند. اگر دلتان خواست، علاوه بر این صنایع میتوانید عسل طبیعی و گردو نیز خریداری كنید آن هم به قیمت عادلانه.
منبع:جام جم آنلاین