تبیان، دستیار زندگی
نكته اى كه ضرورت دارد از آغاز مورد توجه قرار گیرد اینست كه هر گونه تجدید نظر و تحول در برنامه هاى حوزه هاى علمیه باید بر اساس همان فرهنگ غنى و قدیم اسلامى و ادامه همان راه و تسریع در حركت آن و آفت زدائى از آن بوده باشد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آرمان های حوزوی یک استاد
نحوه تحقق دیدگاه‌های شهید مطهری در کشور بررسی می‌شود

"  شما وظائف حوزه هاى علميه را در این زمان در چه اموری می دانید؟

حوزه هاى علميه و محيط هاى روحانى ما، مسؤول پاسدارى ايمان جامعه اسلامى و دفاع از اصول و فروع دين مقدس اسلام از ديدگاه مذهب شيعه، و تعليم و تبليغ آنها، و عهده دار پاسخگوئى به نيازهاى مذهبى مردم مسلمانند. دشوارى و سنگينى اين مسؤوليتها در همه زمانها يكسان نيست، بستگى دارد به درجه تمدن و سطح فرهنگ جامعه و ميزان آگاهى مردم به مسائل مختلف از يك طرف، و درجه فعاليت نيروهاى مخالف از طرف ديگر.

همانطور كه در حديث شريف كافى آمده است: العالم بزمانه لا يهجم عليه اللوابس آشنائى با اوضاع و جريانات زمان و شناخت عوامل دست اندركار اجتماع، امكان پيش بينى مى دهد و با پيش بينى ها مى توان به مقابله با حوادث ناگوار شتافت همچنانكه امكان بهره بردارى از فرصتهاى مساعدى كه تحولات زمان پيش مى آورد، به وجود مى آورد. بديهى است كه مفهوم مخالف جمله گرانقيمت فوق اينست: الجاهل بزمانه يهجم عليه اللوابس آنكه نمى داند در جهانى كه زندگانى مى كند چه مى گذرد؟ چه عواملى دست اندر كار ساختن جامعه به ميل خود هستند؟ چه تخمهائى در زمان حاضر پاشيده مى شود كه در آينده سر بر خواهند آورد؟ روزگار آبستن چه حوادثى است؟ هرگز نمى تواند به مقابله با نيروهاى مهاجم برخيزد و يا از فرصتهاى طلائى زودگذر اغتنام جويد.

واضح است كه توجه و بى توجهى قشرى كه مسؤوليت هدايت و رهبرى و رعايت و پاسدارى جامعه خود را دارند از نظر آگاهى به اوضاع اهميت فوق العاده بيشترى دارد.

"  رسالت روحانیت را در وضعیت امروز نسبت به گذشته چگونه ارزیابی می کنید؟

اگر وضع امروز خود را با هشتاد سال پيش (پيش از مشروطيت ايران) مقايسه كنيم مى بينيم روحانيت آنروز مواجه بوده با جامعه اى بسته و راكد، با جامعه اى كه هيچگونه واردات فكرى نداشته جز آنچه از حوزه علمى دينى صادر مى شده است فرضا از آن حوزه ها جز رساله اى عملى يا كتابهائى در حدود جلاء العيون و حليه المتقين و معراج السعاده صادر نمى شده است، آن جامعه نيز مصرف فكرى جز اينها نداشته است.

ولى امروز اين توازن به شدت بهم خورده است امروز به طور مستمر از طريق دبستانها، دبيرستانها، دانشگاهها، مؤسسات آشكار و پنهان نشر كتاب، وسائل ارتباط جمعى از قبيل راديو، تلويزيون، سينماها، روزنامه ها، مجلات هفتگى و ماهانه و سالانه، كنفرانسها، سخنرانيها، و از طريق برخورد با مردمى كه از سرزمينهاى ديگر به كشور ما آمده اند و از طريق مسافرتها به كشورهاى خارج، هزاران نوع انديشه به اين جامعه صادر مى شود، كه اگر انديشه هائى كه از حوزه هاى علمى دينى و يا وسيله شخصيتهاى مبرز مذهبى در خارج اين حوزه ها صادر مى شود- با اينكه نسبت به گذشته در سطح بالاترى قرار گرفته است - با آنچه از جاهاى ديگر صادر مى شود مقايسه شود رقم ناچيزى را تشكيل مى دهد و مى توان گفت نزديك به صفر است. حتى خود حوزه هاى علميه ما هم اكنون يكى از بازارهاى پررونق انديشه هائى است كه از كانونهاى غير مذهبى و يا ضد مذهب صادر مى شود. اينجا است كه هر فرد متدين آگاه، ضرورت تجديد نظر در برنامه هاى حوزه هاى علميه را شديداً احساس مى كند.

"  محور و پایه تحول در حوزه چه باید باشد؟

نكته اى كه ضرورت دارد از آغاز مورد توجه قرار گيرد اينست كه هر گونه تجديد نظر و تحول در برنامه هاى حوزه هاى علميه بايد بر اساس همان فرهنگ غنى و قديم اسلامى و ادامه همان راه و تسريع در حركت آن و آفت زدائى از آن بوده باشد همين فرهنگ كه از جوهر حياتى نيرومندى برخوردار است و متأسفانه در اثر غفلت پاسداران آن قسمتهاى مهمى از آن به فراموشى سپرده شده و دچار زنگ زدگى شده و قسمتهائى از آن به نوعى آفتها دچار شده، بايد از نو احيا شود و از عناصرى كه فرهنگهاى جديد به وجود آورده اند تغذيه كند و مسير رشد و توسعه و تكامل خود را طى نمايد.

لازم به تأكيد است كه هر گونه تجديد نظر مبنى بر جايگزين ساختن يك فرهنگ ديگر به جاى فرهنگ اصيل هزار و سيصد ساله اسلامى، خيانت به اسلام و مسلمين است و نتيجه اى جز كشاندن امت اسلامى به دامن فرهنگ و تفكر بيگانه شرقى يا غربى، چپ يا راست، ندارد.

"  حوزه باید چه نحوه برخوردی با علوم جدید بکند؟ یا به عبارت بهتر آیا فرهنگ و تمدن جدید به سود دین و حوزه علمیه است یا به ضرر آن؟

خوشبختانه تحولات جديد و پيشرفتهاى علوم جديد ضمن اينكه مسئوليتها را دشوارتر و سنگينتر كرده، فرصتهاى بسيار مناسبى نيز به وجود آورده و اصالت فرهنگ اسلامى را روشنتر و زمينه شكوفائى آنرا فراهمتر كرده است. حوزه هاى علميه ما اگر از محدوديتهاى مصنوعى كه خود براى خود به وجود آورده اند خارج گردند و با استفاده از پيشرفت علوم انسانى جديد به احياء فرهنگ كهن خود و آراستن و پيراستن آن بپردازند و آنرا تكميل نمايند و به پيش سوق دهند (كه آمادگى تكامل و پيشروى دارد) مى توانند از اين انزواى حقارت آميز علمى خارج شوند و كالاهاى فرهنگى خود را در زمينه هاى مختلف معنوى، فلسفى، اخلاقى، حقوقى، روانى، اجتماعى، تاريخى با كمال افتخار وسربلندى به جهان دانش عرضه نمايند.

"  با توجه به این مطالبی که فرمود چه راهکارهایی برای تحقق آنها ارائه می فرمایید؟

بديهى است كه انجام چنين رسالت مقدسى نيازمند به شوراها و طرحهاى متعدد، هر كدام براى مدت معين است آنچه در اين اوراق ذكر مى شود، ارزش اينكه نام طرح به آن داده شود، ندارد، يك سلسله تذكرات است كه به نظر نويسنده از نظر «وظائف» و مسؤوليتها رسيده است و در اين اوراق يادداشت مى شود.

اين وظائف را در دو بخش ذكر مى كنيم بخش اول تحت عنوان وظائف اصلى و بخش دوم تحت عنوان وظائف فعلى. منظور از وظائف اصلى مجموع امورى است كه ايده آل و كمال مطلوب در حوزه هاى علميه محسوب مى شود، كه اگر اين حوزه ها در صدد بر آمدند و امكانش را تحصيل كردند همه آنها را بايد انجام دهند، و منظور از وظائف فعلى، مجموع كارهائى است كه در حال حاضر شروع به آنها در امكان مدرسين عاليقدر فعلى حوزه علميه قم است. بديهى است كه هر اندازه به حول و قوه الهى، بر امكانات تدريجا افزوده شود، قسمتهائى از وظائف اصلى جزء وظائف فعلى قرار مى گيرد.

"  وظائف اصلى:

1- احياء همه علومى كه هم اكنون جزء علوم اسلامى محسوب مى شود: از تفسير، حديث، درايه، رجال، فقه، اصول، ادبيات، تاريخ اسلام، تاريخ ملتهاى مسلمان، كلام اسلامى، فلسفه اسلامى، عرفان اسلامى، اخلاق اسلامى، منطق اسلامى، با توجه به سير تحولى و تاريخى آنها و مشخص ساختن نقش شخصيتهائى كه در پيشبرد اين علوم مؤثر بوده اند يعنى علاوه بر اينكه خود اين علوم مشمول احياء و اصلاح و آرايش و پيرايش قرار مى گيرند، تاريخ تحول اين علوم نيز دقيقا مشخص مى شود.

2- حفظ و نگهدارى و نگهبانى مواريث فرهنگى اسلامى، اعم از علمى و فنى از طريق فهرست كردن و گردآوردن در حد امكان.

3- برقرارى رابطه علمى با همه مراكز علمى اسلامى در كشورهاى عربى، آفريقائى، آسيائى، اروپائى، و اطلاع از فعاليتهاى اسلامى در آن مراكز.

4- تقويت و ترويج زبان عربى در حد مكالمه كامل و استفاده وافى از هر نوع كتاب عربى به زبان معاصر.

5- آشنائى هر فرد لااقل با يك زبان خارجى در حد استفاده از كتابها و سخنرانيها.

6- ادبيات فارسى در جنبه هاى ارتباط با فرهنگ اسلامى و شناختن زبان فارسى به عنوان زبان دوم اسلامى.

7- آشنائى با علوم انسانى جديد از قبيل روانشناسى، جامعه شناسى، جغرافى جهانى، تاريخ جهانى، در حد بيگانه نبودن.

8- اطلاع بر فلسفه اخلاق، تعليم و تعلم مكاتب اخلاقى گوناگون قديم و جديد و مقايسه با اخلاق اسلامى، در حد اجتهاد و تخصص.

9- اطلاع بر فلسفه تاريخ و تعليم مكاتب مختلف اين فلسفه و روشن ساختن فلسفه تاريخ از نظر قرآن، در حد اجتهاد و تخصص.

10- اطلاع بر مكاتب و سيستمهاى اقتصادى جهان و تعليم و تعلم آن مكاتب و روشن ساختن اصول اقتصاد اسلامى، در حد تخصص و اجتهاد.

11- شناخت ماهيت تمدن و فرهنگ اسلامى، توأم با مقايسه با همه تمدنها و فرهنگهاى ديگر، و روشن ساختن اصالت آن و مميزات آن و معرفى روح اين فرهنگ.

12- تاريخ اديان در حد آشنائى و بيگانه نبودن، و احيانا در حد تخصص و اجتهاد.

13- تعليم مكتبهاى رائج الحادى معاصر به صورت بسيار دقيق از قبيل ماركسيسم، اگزيستانسياليسم، نهليسم و غيره، و نقد آنها با موازين اسلامى.

14- تعليم مكاتب حقوقى قديم و معاصر و مقايسه با حقوق اسلامى به عنوان حقوق تطبيقى.

15- فلسفه تطبيقى بر اساس تعليم زنده ترين مكاتب فلسفى معاصر و مقايسه با فلسفه اسلامى.

16- منطق تطبيقى بر اساس تعليم روشهاى منطقى جديد، بالخصوص منطق سمبوليك و مقايسه با منطق اسلامى.

17- سيره نبوى و سيره ائمه اطهار عليهم السلام به صورت تحليلى و تفسيرى.

18- مسائل قرآنى شامل تاريخ نزول آيات و سور، اعجاز قرآن، محكم و متشابه قرآن، ناسخ و منسوخ قرآن، معارف قرآن و غيره.

19- نقش اساسى شيعه در علوم و فرهنگ اسلامى.

20- تاريخ جهادهاى علمى و اخلاقى و اجتماعى شيعه.

21- بحثهاى مربوط به امامت، خصوصا با توجه به انحرافات جديد.

22- اثبات امامت به طور عام و امامت هر يك از ائمه به نحو خاص ( جزء كلام است ).

23- مسائل مربوط به وحى و نبوت و اثبات علمى بودن وحى ( جزء كلام است ).

24- مسائل مربوط به معاد ( مندرح در كلام است ).

25- مسائل مربوط به توحيد ( مندرج در كلام است ).

26- رشته اى شدن و تخصصى شدن به علوم و ادبى، تاريخى، اصول دينى، فروع دينى و غيره.


تنظیم برای تبیان حسن رضایی گروه حوزه علمیه

نوشته سید مهدی موسوی گروه حوزه علمیه

منابع

انسان وسرنوشت.

پيرامون جمهورى اسلامى، ص34.