سربلندی هدیه خداوند

یکی از هواداران متوکّل میگوید: خلیفه عبّاسی خواست در روز جشن سلام، خود سوار مرکب گردد و امام هادی علیهالسلام پیاده به دنبال او حرکت کند ( به این ترتیب خود را بزرگ جلوه دهد و امام علیهالسلام را تحقیر نماید).
وزیرش به او گفت: «این کار برای تو زشت است و موجب بدگویی مردم به تو خواهد شد، از این کار صرف نظر کن». متوکّل گفت: «باید این کار انجام شود». وزیر گفت: «اکنون که باید انجام شود، پس دستور بده تا اشراف و سرلشگرها و سردارها، پیاده گردند تا کسی به تو بدگمان نشود که مقصود تو تحقیر (و توهین به) امام هادی علیهالسلام است، نه غیر او، متوکّل این پیشنهاد را پذیرفت و اجرا شد و آن حضرت مثل سایر مردم، پیاده به راه افتاد. فصل تابستان بود، تا امام علیهالسلام به دالان خانه متوکّل رسید، بدنش عرق کرده بود.
من خدمت حضرت هادی رسیدم، عرق صورتش را با حولهای پاک کردم و گفتم: «مقصود متوکّل اهانت به تو نبود». امام علیهالسلام فرمود: «ساکت باش و از این حرفها دست بردار...» سپس این آیه را تلاوت نمود: دو سه روز در خانههای خود بهرهمند گردید (سپس) عذاب الهی فرا خواهد رسید... سه روز بعد متوکّل درگذشت.
برگرفته از کتاب "حضرت علی بن محمد(هادی) علیهالسلام"
انتشارات: شرکت سیمای نور کوثر
تنظیم بخش کودک و نوجوان
*************************************
مطالب مرتبط
تبعید امام جواد (ع) از مدینه به بغداد
