غیبت هدهد در سپاه سلیمان(ع)

قرآن كریم در بخشی از سیره علمی و عملی حضرت سلیمان میفرماید: او صفوف سپاهیان را تفقد كرد و هدهد را ندید، فرمود: چرا من هدهد را در جای خود نمیبینم؟ یا او اصلاً در جای خود نیست. سلیمان فرمود: هدهد باید دلیل روشن و قانع كنندهای كه غیبت وی را توجیه كند ارائه دهد وگرنه به عذابی سخت معذّب شود: "و تفقد الطیر فقال ما لی لا اری الهدهد ام كان من الغائبین لأُعذّبنه شدیداً او لیأتینی بسلطانٍ مبین."
بعد از مقداری درنگ، هدهد از راه رسید و به سلیمان عرض كرد كه من به چیزی احاطه پیدا كردم كه شما به آن احاطه نداری: "فمكث غیر بعید فقال احطت بما لم تحط به و جئتك من سبأ بنبأ یقین"؛ یعنی از نزدیك چیزی را یافتم كه شما در آنجا حضور نداشتید تا از نزدیك به آن احاطه علمی پیدا كنید.
من از منطقه سبأ كه پایتخت یمن است گزارش و خبری دارم كه كذب، وهم و خیال در آن راه ندارد. آن گزارش یقینی این است كه من بانویی را دیدم كه سلطان مردم یمن است و دارای تختِ فرمانرواییِ عظیمی است و همه امكانات سلطنتی هم در اختیار اوست: "انی وجدت امراةً تملكهم و اوتیت من كل شیء و لها عرش عظیم."
اما در كنار این سلطنت مادّی، اعتقاد شرك آلودی نیز نزد آنان یافتم: "وجدتها و قومها یسجدون للشمس من دون الله و زین لهم الشیطان اعمالهم فصدهم عن السبیل و هم لا یهتدون."(1) مراد از سبیل اگر مطلق باشد همان سبیل الله است كه پایانش لقاءالله است.
راههای دیگر راه مجازیند نه راه حقیقی. راه آن است كه پایانش كمال باشد و چیزی كه پایانش سقوط است در حقیقت بیراهه است. اما هدایتی كه هدهد از آن سخن گفت چیست؟ هدایت، سجود برای خداست. خدایی كه مورد پرستش واقع شده، توان پاداش و كیفر داشته باشد و پاداش و كیفر دادن، فرع بر آگاهی و علم به غیب است. اگر كسی از درون انسانها و خلوص آنان آگاه نباشد، توان پاداش و كیفر دادن آنها را هم ندارد و اگر كسی توان پاداش و كیفر دادن نداشت، ربّ نیست و اگر كسی ربّ نبود، خالق نیست. این از براهینی است كه وحی الهی برای توحید ربوبی اقامه میكند: "لله ما فی السموات و ما فی الارض و ان تبدوا ما فی انفسكم او تخفوه یحاسبكم به الله فیغفر لمن یشاء و یعذب من یشاء والله علی كل شیء قدیر"(2)، آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداست، او از نهان و آشكار شما آگاه است و آنها را حساب میكند.
این آیات كنایه از آن است كه آنچه از آسمان جانتان در زمین جسم شما ظهور میكند، معلول خداست و خدای سبحان در صحنه قیامت همه اینها را حساب میكند و پاداش میدهد. هدهد توضیح داد كه آنها به جای پرستش خدای سبحان، آفتاب را عبادت میكنند. آنها این اعتقاد شرك آلود را زیبا میشمارند، و شیطان این شرك و تباهی را به جای توحید در جان آنها مزّین كرده است، و ایشان هدایت نمیشوند؛ زیرا اگر راهزنی در كمین سالك قرار بگیرد و راهش را ببندد و او را از رفتن به مقصد صحیح منصرف كند، او هرگز هدایت نخواهد شد.
برهانی كه هدهد اقامه كرد این است كه چون قوم سبأ هدایت نیافتهاند، برای پروردگاری كه هرچه مستور در آسمانها و زمین است بیرون میآورد، سجده نمیكنند: "الاّ یسجدوا لله الذی یخرج الخبء فی السموات والارض و یعلم ما تخفون و ما تعلنون * الله لا اله الا هو رب العرش العظیم."(3)
هدهد در ادامه استدلال خود گفت: ملكه سبأ كه در یمن دارای تخت فرمانروایی است و مردم در برابر او تسلیمند و همگی در برابر خورشید كرنش میكنند، باید بدانند كه عرش عظیم از آن خدای سبحان است. فرمانروای مطلق آسمانها و زمین كسی است كه فعال ما یشاء است: "فتعالی الله الملك الحق لا اله الا هو رب العرش الكریم."(4)
هدهد این معارف بلند را كه فلان عقیده شرك است و شرك، حاصل تلبیس ابلیس است و یا شیطان مانع پیمودن سبیل مستقیم و باعث انحراف سالكان كوی حق است و این كه آنها هدایت نمیشوند و ...، را از كجا فهمید؟این مطالب بلند و معارف الهی را كه از بهترین ادّله حكمت متعالیه است، آیا هر حیوانی ذاتاً میداند؟ یا این كه آن حیوان به تعلیم و بركات سلیمان(علیهالسلام) آن مسایل را فراگرفت و آگاه شد؟ بسیاری از معارفی كه انبیا(علیهمالسلام) بیان كردهاند در منطق هدهد یافت میشود.
با این حال قرآن كریم سطح حیوان را از سطح انسان پایینتر میداند و تنها انسانهای غیر موحد و مشرك را در حد حیوان بلكه فروتر از آنها میشمارد: "انهم الاّ كالانعام بل هم اضلّ."(5) اما هدهد در حد یك حكیم متعالی میاندیشد و این امر نشانه آن است كه وی از تعلیم و تربیت منطقی حضرت سلیمان كه به منطق الطیر آگاه بود برخوردار بوده است.
حال شایسته است تأمل شود كه اگر حیوانی در سایه تربیت انسانِ كاملی به این پایگاه رفیع رسید، چرا انسان به این پایگاه رفیع راه نیابد؟ هم انسانها از هدهد بالاترند و هم ولیّ عصر(ارواحنا فداه) از حضرت سلیمان بالاتر است. در سایه تحكیم ارتباط معنوی، انسان نیز میتواند اهل معنا شده، همان معرفت الهی را فراگیرد. باید توجه داشت آن كه برای توحید ربوبی برهان اقامه كرده، تنها خدا را معبود میداند، سلیمان(علیهالسلام) را هم بنده خدا دانسته و احترامش نسبت به وی، احترام به پیغمبر است و او را به عنوان رسول خدا و نبی الله تكریم میكند، نه این كه برای وی بیش از حد نبوت و رسالت، حرمت و ارجی قایل باشد.
پینوشتها:
1- سوره نمل، آیه 20 – 24 .
2- سوره بقره، آیه 284.
3- سوره نمل، آیات 25 ـ 26.
4- سوره مؤمنون، آیه 116.
5- سوره فرقان، آیه 44 .
برگرفته از کتاب سیره پیامبران در قرآن، آیة الله جوادی آملی .
گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی.