تبیان، دستیار زندگی
حضرت عبدالعظیم در نزد امام هادی علیه السلام چنان مقامی داشت که آن حضرت علیه السلام ثواب زیارت قبر او را در ری، برابر با زیارت امام حسین علیه السلام بر شمرده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امام روشناییها

کوتاه و خواندنی درباره امام هادی علیه السلام

طوبای فرخنده

امام هادی (ع)

در سپیده دمان پانزدهم ذیحجه سال 212 هجری، شعر حیات بر لبان آفرینش جاری شد و زمین را جشن حضور فراگرفت. دهمین صدف دریای آفرینش شکافته شد و گوهر تابنده ای را بر صفحه فطرت به نمایش گذاشت تا چشم هر بیننده ای از فروغ فروزانش خیره گردد. گلی از عترت یاس در شهر رسالت در دامان موسای زمان و جوادآل محمد علیه السلام جوانه زد و سرای آن امام همام را از شمیم عِطر دل انگیزش پر ساخت. او راکه فقیه بود و پرهیزکار، هادی نامیدند تا نویدی باشد از صبح هدایت در دنیای قحط زده ایمان؛ او که با حضورش، جهانی را ریزه خوارِ خوان نعمت خود ساخت.

شباهت به پدر

هنگامی که امام جواد علیه السلام بنا به دعوت اجباری معتصم عباسی می‌خواست از مدینه به سوی بغداد حرکت کند، حضرت هادی علیه السلام را که کودکی بیش نبود در آغوش گرفت و فرمود: چه دوست داری تا از عراق برایت بیاورم؟

حضرت هادی علیه السلام عرض کرد: شمشیری که گویا آتش شعله ور است.

سپس امام جواد علیه السلام به پسر دیگرش موسی فرمود: تو چه دوست داری تا از عراق برایت سوغات بیاورم؟

موسی عرض کرد: اسبی برایم بیاور.

امام جواد علیه السلام فرمود: «ابوالحسن (حضرت هادی) به من شباهت دارد و مانند من است ولی موسی به مادرش شبیه است».

خواسته امام هادی علیه السلام از پدر، نشانه شجاعت ذاتی اوست. او شمشیر برّان جهاد و دفاع می‌خواست تا از حریم دین و عدل اسلامی نگهبانی کند.

آفتاب ولایت

حضرت هادی علیه السلام در دامان پدری به فراگیری علوم و معارف دینی و تربیت اسلامی پرداخت که وارث علوم اهل بیت و همچون موسی بن عمران، گشاینده دریای فتنهها و جدا کننده حق از باطل بود.

حضرت هادی علیه السلام با تربیت والای امام جواد علیه السلام، از هر لحاظ شایسته و در خور مقام امامت بعد از آن حضرت بود. حضرت جواد علیه السلام نیز با برخورداری از علم الهی و شناخت واقعی از مقام حضرت هادی علیه السلام، بارها در زمان حیات خویش،

به جانشینی فرزند خردسالش تصریح کرده و ایشان را امام بعد از خود معرفی نموده و فرموده بود: «امام پس از من، فرزندم علی است. فرمانش، فرمانِ من، سخنش، سخنِ من و اطاعت از او، اطاعت از من است».

امام جواد(ع):

«امام پس از من، فرزندم علی است. فرمانش، فرمانِ من، سخنش، سخنِ من و اطاعت از او، اطاعت از من است»

امام خردسال

امام هادی علیه السلام دومین امامی بود که در خردسالی به امامت رسید. ایشان در هنگام شهادت پدر ارجمندشان حضرت جواد علیه السلام، هشت سال بیشتر نداشت و همانند پدر گرامی شان، از همان اوان کودکی وارث امامت گردید.

آن حضرت علیه السلام به حقیقت شایسته کلام جد بزرگوارش، حضرت رضا علیه السلام بود که: «ما اهل بیت پیامبر، از یکدیگر ارث می‌بریم و کودکانمان بدون هیچ تفاوتی مانند بزرگانمان هستند».

شایستگی حضرت هادی علیه السلام در امامت به نحوی بود که همگان را در برابر وقار و هیبت چشم گیر ایشان به کرنش و فروتنی وا می‌داشت.

امام هادی (ع)

پادشه خوبان

امام هادی علیه السلام همچون دیگر نیاکان پاکش، سرمشق اخلاق پسندیده، پارسایی و بندگی حضرت حق بود. فضیلتها و صفات والای انسانی آن حضرت، چنان با ارزش بود که دانشمندان، سیاستمداران و سیره نویسان بزرگ، به ستایش آن حضرت پرداخته و قلم فرساییها کرده‌اند.

ابن شهر آشوب در کتاب مناقب در توصیف حضرت هادی علیه السلام چنین به مدح و ستایش ایشان می‌پردازد: «حضرت هادی علیه السلام از نزدیک، نمکین ترین و از دور، کامل ترین انسانها بود. هرگاه سکوت می‌کرد، هیبت و شکوهش آشکار و چیره می‌شد و هرگاه سخن می‌گفت، بها و مقامش چشم گیر می‌گردید. نشانه خاندان رسالت از سیمایش می‌درخشید؛ چراکه او میوه درخت رسالت، شاخه ای از بوستان نبوت و گزیده ای از دودمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود».

از زبان دشمنان

به رغم تلاش های مذبوحانه حکومت های وقت برای خدشه وارد کردن به مقام والای امام هادی علیه السلام و دگرگون ساختن موقعیت اجتماعی آن حضرت، روز به روز بر شأن و مقام ایشان افزوده می‌شد؛ به نحوی که طاغوت های زمان نیز برای فریبکاری و گمراه ساختن اذهان عمومی، مجبور به ابراز ارادت و اظهار دوستی به مقام شامخ ولایت آن حضرت می‌گردیدند.

از آن جمله می‌توان به نامه متوکل به حضرت هادی علیه السلام اشاره کرد که در آن، حضرت را به سامرا دعوت کرد. بخشی از نامه به شرح ذیل است: «... امیرمؤمنان متوکل به مقام و منزلت والای شما و خاندانتان آگاه است و می‌کوشد تا سبب رفاه و خشنودی شما را فراهم آورد، از حریم عزت و آبروی شما محافظت نماید و امنیت و آرامش شما را تأمین سازد تا بدین وسیله، خشنودی پروردگار را جلب و ادای وظیفه کرده باشد».

احترام دشمنان به حضرت

محمد بن حسن اشتر علوی، از عظمت امام هادی علیه السلام چنین حکایت می‌کند: من همراه پدر خویش در برابر کاخ متوکل با گروهی از مردم اجتماع کرده بودیم. در این هنگام ناگاه امام هادی علیه السلام وارد شد و همگی در برابر شکوه آن حضرت از مرکبها پیاده شدند و ایشان وارد کاخ گردید.

سپس بعضی از حاضران به همدیگر گفتند: چرا ما برای این جوان پیاده شدیم، با اینکه او شریف تر و بزرگ تر از ما نیست. سوگند به خدا دیگر برای او پیاده نخواهیم شد. ابوهاشم جعفری به آنها گفت: به خدا سوگند، همه شما با دیدن امام علیه السلام با کمال فروتنی در برابرش پیاده خواهید شد.

چندی نگذشت که آن حضرت علیه السلام از خانه متوکل بیرون آمد. تا نگاه حاضران به ایشان افتاد، همه از مرکبها پیاده شدند.

ابوهاشم به آنها گفت: مگر شما خیال نداشتید برای آن حضرت پیاده نشوید. گفتند: به خدا سوگند نتوانستیم خود را نگه داریم و ناگزیر پیاده شدیم.

ابوهاشم به آنها گفت: مگر شما خیال نداشتید برای آن حضرت پیاده نشوید. گفتند: به خدا سوگند نتوانستیم خود را نگه داریم و ناگزیر پیاده شدیم.

دَم مسیحایی

محمد بن سنان می‌گوید: برای حج در مکه بودم و امام هادی علیه السلام نیز در آن مراسم شرکت داشت. در راه بازگشت به مدینه، به یکی از اهالی خراسان برخوردیم که مَرکبش در راه مرده بود و او با ناراحتی می‌گفت: چگونه بار و اثاث خود را ببرم و این راه طولانی را بدون مرکب بپیمایم؟ در همین هنگام امام هادی علیه السلام پس از شنیدن جریان، کنار مرکب آمد و به جریان گاو بنی اسرائیل و زنده شدن مردی با زدن دُم گاو به آن، اشاره کرد. سپس پیش آمد و با پای راستش به جسد آن چهارپا زده و فرمود: «به اذن خدا برخیز». همان دم حیوان زنده شد و مرد خراسانی هم اثاث خود را بر آن نهاد و به سوی مقصد حرکت کرد.

کرامت هادوی

امام هادی (ع)

در مجلسی که امام هادی علیه السلام حضور داشت، جوانی بود که قصد داشت مدام با سخنان بیهوده و خندیدن های بی مورد، احترام مجلس را برهم بزند. در این هنگام، امام هادی علیه السلام به او رو کرد و فرمود: «چرا این گونه با دهان پُر قاه قاه می‌خندی و از یاد خدا غافلی، با اینکه تو پس از سه روز از اهل قبور هستی؟» پس از سه روز، آن جوان مُرد و در قبرستان دفن گردید.

امام هادی علیه السلام در عصر متوکل

امام هادی علیه السلام تا پیش از خلافت متوکل عباسی، درمدینه به سر می‌بردند و به اشاعه فرهنگ دینی می‌پرداخت. متوکل، امام هادی علیه السلام را از مدینه به سامراء فراخواند؛ زیرا از وجود علویان ونهضتها و شورش های آنها سخت بیمناک بود و می‌دانست همه آن نهضت ها، به دلیل وجود ظلم ستیز حضرت هادی علیه السلام و ارتباط شیعیان با ایشان است.

متوکل با این تصمیم، قصد داشت امام هادی علیه السلام را مانند دیگر علمای درباری، جزو اطرافیان خود کند و با این کار آن حضرت را از چشم علویان و شیعیان بیندازد.

البته تمامی این توطئه ها شکست خورد؛ به طوری که به اطرافیانش می‌گفت: «وای بر شما! ابن الرضا (حضرت هادی) مرا عاجز و درمانده ساخته است.او از می‌گساری و همدمی و رفت و آمد با من دوری می‌کند و من هر کاری می‌کنم، قادر نیستم فرصتی برای وارد کردن او به بزم خودم بیابم».

مقام علمی حضرت

امام هادی علیه السلام مرجع دانشمندان، فقیهان و متکلمان عصر خویش به شمار می‌آمد و کتاب های حدیث، تفسیر و کلام آن دوره، مدیون علوم و معارف آن بزرگوار است. امام هادی علیه السلام با برخورداری از دانش سرشاری که خداوند متعالی بدیشان عنایت کرده بود، همواره به پاسخگویی پرسشها در هر زمینه ای می‌پرداخت. در این زمینه، آثار متعددی از ایشان به یادگار مانده که از آن جمله می‌توان به رساله ای در ردّ جبر و تفویض، رساله ای در پاسخ به پرسش های یحیی بن اکثم و رساله ای در احکام دین اشاره کرد. همچنین از آن حضرت، پاسخ هایی درباره مسائل فقهی و غیر فقهی به طور پراکنده در کتاب های حدیث دیده می‌شود.

حضرت عبدالعظیم در نزد امام هادی علیه السلام چنان مقامی داشت که آن حضرت علیه السلام ثواب زیارت قبر او را در ری، برابر با زیارت امام حسین علیه السلام بر شمرده است.

حوزه علمیه هادوی

یکی از کارهای مهم امام هادی علیه السلام حفظ خط فکری و فرهنگی تشیع، و جلوگیری از شبهه افکنی های مخالفان بود. البته این کار به تربیت شاگردان برجسته، تشکیل حوزه علمیه و تدریس فقه، عقاید و اصول اسلامی نیاز داشت. این حوزه درسی، در عصر امام باقر و امام صادق علیه السلام تأسیس شد و سپس امامان دیگر، حتی در شرایط بسیار سخت آن را پی گرفتند.

امام هادی علیه السلام در این راستا قدم های راسخ و بزرگی برداشت و شاگردان برجسته ای همچون حضرت عبدالعظیم حسنی، خیران الخادم، ابن سکیّت اهوازی، ابوهاشم جعفری، اسماعیل بن مهران و... را تربیت کرد و شاگردان برجسته پدر و جدش را به دور خود جمع کرده، حوزه علمی فعال و پرتلاش به وجود آورد.

مکتب عشق

با همت ارجمند امام هادی علیه السلام، شاگردان بسیار و برجسته ای تربیت یافتند که به طور مستقیم از آن حضرت روایت نقل کرده‌اند. حضرت عبدالعظیم، یکی از شاگردان برجسته حضرت هادی علیه السلام است. این فقیه و عالم بزرگ، خود دارای حوزه درسی بود و حوزه علمیه شهر ری و اطراف آن را تأسیس کرد. درباره والایی مقام او از حضرت هادی علیه السلام نقل است که به حمّاد رازی فرمود: «ای حمّاد! اگر در شهر خود (شهر ری) در مسائل دینی به مشکلی برخوردی، از عبدالعظیم حسنی بپرس و سلام مرا به او برسان». حضرت عبدالعظیم در نزد امام هادی علیه السلام چنان مقامی داشت که آن حضرت علیه السلام ثواب زیارت قبر او را در ری، برابر با زیارت امام حسین علیه السلام بر شمرده است.

امام هادی (ع)

در محراب عبادت

امام هادی علیه السلام قبل از هر چیز بنده خدا بوده، همواره با خدا راز و نیاز داشت و همه سعادتها و کرامتها را در پرتو توجه و پیوند محکم با خدا می‌دانست. آن حضرت علیه السلام همواره نیمه های شب از بستر برمی خاست و در حالی که لباس مویین پوشیده بود، رو به قبله بر روی حصیر می‌نشست و به عبادت می‌پرداخت. سعید حاجب، از مأموران متوکل عباسی در این باره می‌گوید: «نیمه شبی وارد خانه امام هادی علیه السلام شدم. دیدم روپوش و کلاهی مویین پوشیده، جانمازی حصیری در برابر اوست؛ فهمیدم مشغول نماز است».

خلوتگه راز

از حضرت هادی علیه السلام دعاهای بسیاری نقل شده که در نماز و غیرنماز با سوز و گداز عرفانی آنها را می‌خواند. یکی از مناجات های آن حضرت با خدا چنین است: «ای کسی که در پروردگاری یکتا هستی و یکتایی مختص توست. ای کسی که روز در پرتو نامش روشن، و نورها به نام او فروزان و تابان است و به فرمانش تیرگی بر شب چیره شده، و از ابر پربارش سیل پدیدارمی شود. ای کسی که بینوایان به درگاهش دعا کنند و دعایشان به استجابت برسد، و بیمناکان درگاهش به او پناه برند و او به آنها امان و پناه دهد، و اطاعت کنندگان عبادتش کنند و او عبادتشان را به بهترین وجه بپذیرد و سپاس گزاران سپاسش گویند و او به آنها پاداش رساند، چقدر مقامت ارجمند و بزرگ است و فرمان هایت در همه جا جریان دارد».

در ساحل مناجات

یکی از شیعیان حضرت هادی علیه السلام به نام ابوموسی می‌گوید: فتح بن خاقان، وزیر متوکل عباسی از من خواست از امام بخواهم برای او دعا کند. چون خدمت حضرت هادی علیه السلام رسیدم، فرمود: «فتح در ظاهر با ما دوست است، ولی در باطن از ما دوری می‌کند. استجابت دعا در مورد کسی رخ می‌دهد که شایستگی آن را داشته باشد. هر گاه تو در اطاعت خدا سستی ورزیدی، ولی به حقانیت رسول خدا و حق ما اقرار کردی، خدا تو را محروم نخواهد کرد».

تهیه:ح.عسگری

تنظیم:س.آقازاده

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.