تبیان، دستیار زندگی
یکی بود یکی نبود.غیر از خدا هیچکس نبود . یک روز یک جوجه لابه لای علف ها ، هزار پا را دید و تصمیم گرفت اورا بگیرد.همین که جوجه سرش را پایین آورد تا با نوکش ، هزار پا را بگیرد،هزار پا چشمش به او افتاد پا به فرار گذاشت و پشت گل پنهان شد ........
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.