تبیان، دستیار زندگی
حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «همراه پدرم بودم، دیدم هشُام بر روی تخت سلطنت لَمیده و درباریانش به تیراندازی و هدف گیری سر گرم هستند، هشام با بی اعتنایی به پدرم گفت: «تو هم با بزرگان قبیله ات تیراندازی کن». پدرم فرمود: «من دیگر پیر شده ام، زمان تیرانداز
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مهارت امام باقر علیه السلام در تیراندازی
مهارت امام باقر

حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «همراه پدرم بودم، دیدم هشُام بر روی تخت سلطنت لَمیده و درباریانش به تیراندازی و هدف گیری سر گرم هستند، هشام با بی اعتنایی به پدرم گفت: «تو هم با بزرگان قبیله ات تیراندازی کن». پدرم فرمود: «من دیگر پیر شده ام، زمان تیراندازی از من گذشته، از این تقاضا بگذر».

هشام اصرار کرد و سوگند خورد که باید این کار را انجام دهی. سپس به پیرمردی از بنی امیّه که در آنجا بود دستور داد: کمانت را به او (امام باقر علیه السلام) بده. ناگزیر پدرم کمان را گرفت و تیری در زِه کمان گذاشت و به طرف هدف پرتاب کرد. تیر، درست به وسط هدف نشست.

دوّمین تیر را به زِه گذاشت و این بار به وسط پیکان تیر اوّل زد. تیر سوّم را به وسط پیکان تیر دوّم زد و همین طور ادامه داد تا آنکه تیر نهم را به وسط پیمان تیر هشتم زد. آنگاه فریاد تحسین از حاضرات برخاست. سپس پدرم فرمود: «ما اکمال و اتمام نعمت را از همدیگر ارث می بریم و به ارث می گذاریم...» و بار دیگر نقشه ی هشام (که می خواست امام علیه السلام را مسخره نماید) بی نتیجه ماند و مقام امام علیه السلام بیشتر نمایان شد.

عبادت و بندگی خدا
عبادت و بندگی خدا

امام محمّدباقر علیه السلام قبل از هر چیز، بنده ی خالص خدا بود و همواره در یاد و پرستش خدا به سر می برد و هیچ امری او را از بندگی و عبادت خدا باز نمی داشت آن حضرت در نیمه های شب، در راز و نیاز خود با خدا می گفت: «خدایا! تو پاک و منزّه هستی، و به حق، پروردگار من می باشی.

پروردگارا! تنها برای تو از روی بندگی و کوچکی سجده می کنم. خدایا! علمم ناچیز است، آن را بسیار گردان. خدایا! مرا در روزی که بندگانت را محشور می کنی، از عذابت نگهدار و توبه ام را بپذیر که تو بسیار توبه پذیر و مهربان هستی».

حضرت صادق علیه السلام فرمود: «هنگامی که چیزی پدرم را غمگین می نمود، امر می کرد تا زنان و کودکانش جمع شوند، سپس دعا می کرد و آنان آمین می گفتند. پدرم بسیار ذکر خدا می گفت. گاهی همراه او می رفتم، آن حضرت ذکر خدا می گفت، و وقتی با مردم گفتگو می کرد از ذکر خدا غافل نمی گشت. همواره می دیدم که زبانش به ذکر الهی حرکت می کند. همچنین سحرگاهان، ما را جمع می کرد و به ذکر الهی امر می نمود تا خورشید طلوع کند».

برگرفته از کتاب "حضرت محمدبن علی باقر سلام الله علیه"

انتشارات: شرکت سیمای نور کوثر

تنظیم: بخش کودک و نوجوان

**********************************

مطالب مرتبط

تبعید امام جواد (ع) از مدینه به بغداد

آخرین توطئه شیطانی

دعوت مأمون از امام جواد(ع)

نگین خاتم بر تخت سلیمان

دروغی باور نکردنی

مقام شیفتگان پیامبرص

آن شب عجیب

مخالفانی که از عدالت کینه داشتن

خانه‏نشینی بزرگترین مرد

زمزمه

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.