تبیان، دستیار زندگی
سابقه كشتى مى‏رفتند امام در نوجوانى گاهى اوقات به بعضى محله‏ها كه مسابقه كشتى بود مى‏رفتند و مسابقه را تماشا مى‏كردند. ایشان خاطره شیرینى در مورد كشتى حاج آقا كمال كمالى‏پهلوان قمى با پهلوانى كه براى مسابقه با او از روسیه به ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امام و ورزش

به دیدن مسابقه كشتى مى‏رفتند

امام در نوجوانى گاهى اوقات به بعضى محله‏ها كه مسابقه كشتى بود مى‏رفتند و مسابقه را تماشا مى‏كردند. ایشان خاطره شیرینى در مورد كشتى حاج آقا كمال كمالى‏پهلوان قمى با پهلوانى كه براى مسابقه با او از روسیه به قم آمده بود، تعریف مى‏كردند كه پهلوان روسى قویتر بود ولى حاج آقا كمال او را برد نزدیك سنگى و او را هل داد. پهلوان هم كه از سنگ خبر نداشت، پایش به آن خورد و از پشت افتاد.و فورا قمى‏ها حاج آقا كمال را روى دست ‏به عنوان برنده به حرم حضرت معصومه (س) بردند.

به ژیمناستیك بیشتر نظر داشتند

امام ورزش را دوست مى‏داشتند، ولى رشته خاصى را ترجیح نمى‏دادند. شاید بشود گفت كه به كشتى و ورزش باستانى بیشتر علاقه داشتند. ولى ژیمناستیك بیشتر از سایر ورزشها، نظر ایشان را جلب مى‏كرد.در پرش طول و ارتفاع خود ایشان در كودكى تمرین داشتند و دو دست و یك پاى ایشان در اثر همین ورزشها شكسته بود.بیش از ده جاى سر و چند جاى پیشانى ایشان نیز شكسته بود.

از این بازوهاى شما كشتى‏گیران خوشم مى‏آید

در یكى از فیلمهاى تلویزیونى دیدیم كه وقتى امام در اوایل پیروزى انقلاب از تهران به قم رفتند، دسته دسته قشرهاى مختلف به دیدار ایشان مى‏آمدند، از جمله روزى عده‏اى از كشتى‏گیران با بدنهاى ورزیده و پیراهنهاى آستین كوتاه خدمت امام رسیدند، امام آنها را مورد تفقد خاصى قرار دادند و بیاناتى راجع به اهمیت ورزش و این كه عقل سالم در بدن سالم است، ایراد فرمودند. به ورزشكاران هم كه دچار تعجب شده بودند، اجازه دادند اظهاراتى بكنند.در آن فیلم امام با خنده اظهار داشتند: من از این بازوهاى شما خوشم مى‏آید.

سخت‏ به فكر سلامتى خود بودند

امام از ایام جوانى سخت در فكر سلامتى خود بودند. كتابهاى غذاشناسى را مى‏خواندند، و به نحوه پخت و پز غذاها آشنایى داشتند و روى آنها حساب مى‏كردند.

بعد از ظهرها به كوه مى‏رفتند

امام بعضى از تابستانها به دركه تهران تشریف مى‏آوردند و یك ماه در منزل یك پیر زن با خانواده بسر مى‏بردند. عصر كه مى‏شد امام با همان لباس روحانیت‏ به كوه ‏تشریف مى‏بردند و كوهنوردى مى‏كردند. این عمل امام تا حدود سن پنجاه سالگى ایشان ادامه داشت.

از بدنشان خوب نگه دارى مى‏كردند

با وجود سن بالاى امام، به دلیل اینكه ایشان از بدنشان طى سالیان عمر با بركتشان به عنوان امانت‏ خدا خوب نگهدارى كرده بودند ما بسیارى از مسایل را كه در افراد مشابه مى‏توانستیم داشته باشیم در امام سراغ نداشتیم. وضع عروقى عالى بود، وضع تغذیه، پوست ‏بسیار خوب بود .

قلب یك انسان چهل ساله را دارند

در فرانسه امام پس از اقامه نماز ظهر كسى را نمى‏پذیرفتند چون ایشان پس از نماز، نهار میل مى‏كردند و بعد استراحت مى‏نمودند و آماده دیدار و سخنرانى مى‏شدند. یك روز نماز ظهر كه تمام شد آقاى پروفسور صادق كه من او را نمى‏شناختم به من مراجعه كرد و خودش را معرفى نمود كه جراح قلب هستم اگر كسى بخواهد با خود من ملاقات كند باید دو ماه قبل وقت‏ بگیرد لذا شرایط امام را مى‏دانم و چون از راه دورى آمده ‏ام و در نماز امام هم شركت داشته ‏ام دلم مى‏خواهد از نزدیك خدمت ایشان برسم و دستشان را ببوسم اگر مى‏شود براى من یكى دو دقیقه وقت ‏بگیرید. گفتم باشد خدمت امام عرض كردم، فرمودند من كه بعد از نماز با كسى ملاقات نمى‏كنم. عرض كردم او عجله دارد و مى‏خواهد برگردد. فرمودند باشد بیاید.

در اتاقى كه سر راه نماز بود نشستند و پروفسور صادق خدمت ایشان رسید پس از دست‏بوسى به امام گفت من وسایل معاینه را همراه خودم دارم اگر اجازه بفرمایید قلب و بدنتان را معاینه ‏كنم. امام فرمودند براى شما زحمت مى‏شود و من راضى نیستم. او گفت نه آقا چه زحمتى؟ من افتخار مى‏كنم كه در خدمت ‏شما باشم. امام اجازه دادند و او كارش را انجام داد و خداحافظى كرد بیرون كه آمد به او گفتم ملاقات چطور بود؟ خیلى خوشحال پاسخ داد كه من با توجه به سن زیاد امام نگران قلب ایشان بودم كه در چه شرایطى است امام الان كه معاینه كردم دیدم قلب امام قلب یك انسان چهل ساله است!