تبیان، دستیار زندگی
دایی و حاشیه؛ یک اتومبیل بیشتر ندارم ورزشکاری مانندعلی دایی که بدون اغراق بهترین فوتبالیست ایران و آسیاست، همیشه حواشی در اطراف زندگی او بوده است، حواشی ورزشی، شخصی و ... شاید از خودتان بپرسید اگر دایی امروزی، همکلاسی 20 سال...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گفتگویی جالب از همه چیز و همه جا با علی دایی (2)

دایی و حاشیه؛ یک اتومبیل بیشتر ندارم

ورزشکاری مانندعلی دایی که بدون اغراق بهترین فوتبالیست ایران و آسیاست، همیشه حواشی در اطراف زندگی او بوده است، حواشی ورزشی، شخصی و ... شاید از خودتان بپرسید اگر دایی امروزی، همکلاسی 20 سال قبل خود را ببیند، چه برخوردی با او دارد، یا این که دایی چه خصوصیت بداخلاقی دارد و پرسش هایی دیگر که شاید در ذهن شما هم باشد، دایی از این مسایل حواشی برای ما گفت که از شما دعوت می کنیم به دقت آنها را بخوانید.

- اصلا و ابدا دوست ندارم وارد وادی سیاست شوم، اولا خواست پدرم بود و همچنین خودم هم دوست ندارم، چرا که سر رشته ای ندارم و دوست دارم یک زندگی آرام داشته باشم و به همین چیزی که خداوند به من عطا کرده، قانع هستم.

- خیلی ها می گویند علی دایی انسان انتقاد پذیری نیست، در صورتی که چنین مسئله ای صحت ندارد، من همیشه مخالف غرض ورزی بودم، انتقاد با غرض ورزی فرق می کند.

- هیچ وقت آدم رویا پردازی نبودم ، هیچ وقت فکر نمی کردم روزی به این مرحله از زندگی برسم و تمامی اینها خواست خداوند بود. شاید آرزوم بود که یک روز بیایم تهران و در یک تیم باشگاهی بازی کنم، اما به این موفقیت هایی که رسیدم، هیچ وقت خوابش را هم نمی دیدم.

- در دبستان همکلاسی زیاد داشتم، گاهی اوقات آنان را در اردبیل می بینم، برای مثال آقایان طیار و رازی و ... هر وقت اردبیل می روم با آنان ارتباط برقرار می کنم، حتی با دوستان قدیمی و هم تیمی هایم در منتخب اردبیل قرار مسابقه فوتبال می گذاریم.

- آخرین باری که اردبیل رفتم، برای سالگرد پدرم در مهرماه بود.

- بدترین خصوصیت اخلاقی ام این است که خیلی زود عصبانی می شوم، اما خوشبختانه خیلی وقت است خودم را خوب کنترل می کنم.

- بهترین افتخارم گرفتن نشان شجاعت از دست ریاست جمهوری بود.

- بهترین شهر ایران پس از اردبیل، تهران، مشهد مقدس و نوشهر است.

- فیفا به تازگی تمبر یادبود مرا چاپ کرده است.

- یک اتومبیل بیشتر ندارم.

- مرسدس بنزی که از دوبی آوردم، از آنجا که نمره موقت دارد، احتیاجه به گمرک ندارد، تنها باید مبلغ عبور موقت را پرداخت کنم. این اتومبیل را خیلی ها دارند، متأسفانه در کشور ما این اتومبیل گران است. بای مثال این اتومبیل در دوبی 45 میلیون است و در ایران پس از شماره گذاری مبلغش به 200 تا 250 میلیون می رسد، این اتومبیل را سه سال در آلمان نگهداری می کردم و سپس آن را به دوبی بردم و پس از آن به تهران آوردم. چون با آن خاطره دارم دلم می خواهد آن را حفظ کنم.

- معمولا اینطور است که نخبه های ورزشی بیش از نخبه های علمی در ارتباط با مردم هستند به همین خاطر مردم بیشتر به ورزشکاران و اشخاص معروف تر مانند بازیگران می پردازند تا نخبه های علمی...

- یک حساب مختصر ارزی دارم که برای استفاده از کارت های بین المللی ام است، اما تمام درآمد خارجی ام را در ایران سرمایه گذاری کردم.

- در زمان تحصیل در دانشگاه صنعتی شریف در هیچ درسی نیفتادم و همیشه با نمرات خوب قبول شدم در حال حاضر هم در مقطع فوق لیسانس تربیت بدنی تحصیل می کنم.

از سلمونی آقا خیرالله تا آش دوغ مادربزرگ

شهریار اردبیل کیست؟

اردبیل، سرزمین مردان بزرگ تاریخ است، سرزمینی که کوههای سبلان بر آن احاطه دارند. اردبیل سرزمین عسل سبلان است، عسل شیرین به مانند شیرینی زندگی مردمان آن... که این اتحاد و یکرنگی از مشخصه آذری زبانان است... دهم فروردین ماه بود که حاج ابوالفضل صاحب پسر سوم شد و نام او را «علی» گذاشت، او آن زمان فکر نمی کرد که پسرش روزی در فوتبال ایران به یک موقعیت استثنایی برسد... حاج اکبرف دایی اش می گوید: «از کودکی به خاطر خصوصیات او به وی «شهریار» هم می گفتیم» ... او از کودکی به دنبال توپ می دوید، شایدمی دانست زمانی بهترین فوتبالیست ایران می شود.

«نزدیک به هشت سال مربی دایی بودم، سیزده ساله بود که او را به تیم جوانان اردبیل دعوت کردم، اگر بگویم او از کودکی نابغه بود، شاید باور نکنید.» این گفته های مربی اوست... شاید می دانست او روز یرکوردی جهانی را فتح خواهد کرد. شاید شب هایی که می خوابید و در آسمان ستاره ها را می دید و شروع به شمارش آنان می کرد، به ده که می رسید، خوابش می ردف چرا که دوست داشت روزی پیراهن شماره 10 تیم ملی ایران را بپوشد.. و حالا تمام خوابهای او به حقیقت پیوسته است. او افتخار ایران و آذری زبان هاست، یاشاسین آذربایجان ... خیر آبادی های اردبیل، مدام از او و خاطراتش می گویند... شما هم این خاطرات را بخوانید؟

غم او، غم اردبیل است

تمام اردبیل به او و حسین رضازاده افتخار می کنند. کمتر مغازه ای در سرزمین عسل یافت می شود که قاب عکسی از او به دیوار مغازه نصب نکرده باشند، زمانی که به کوچه پس کوچه های محله خیرآباد اردبیل می رودی، همه جا نام دایی شنیده می شود، زمانی که به اهالی محله خیرآباد می گویی بچه محل دایی هستی، با افتخار و سربلندی می گویند: بله، ما بچه محل پرافتخارترین ورزشکار ایران و آسیا هستیم، مردی که آقای گل جهان است. مردی که الگوی زندگیش ائمه معصومین است و امیرالمومنین(ع) مولای اوست.

با غم او اردبیل در سکوت فرو می رود و با خوشحالی او اردبیل را شادی فرا می گیرد، به خصوص اهالی خیرآباد...

به کوچه پس کوچه های خیرآباد که می روی، بچه های زیادی می بینی که با یک توپ پلاستیکی قرمز، فوتبال می کنند و با خود می گویند: شاید من هم روزی «علی دایی» شوم... مگر دایی با همین توپ پلاستیکی بازی می کرد، مگر او به همین توپ ها شوت نزد، چه شد که دایی، دایی شد... همه اردبیل داستان زندگی او را حفظند و آن را الگویی برای خود قرار داده اند.. همه از او به خوبی یاد می کنند.

دایی سخاوتمند

حاجی بابافاضلی ریش سفید محله در مسجد خیرآباد نشسته است، پیری باعث شده که دستانش بلرزد، اما نام دایی را با صلابت از دهان خارج می کند، در حال نماز خواندن است و برای همه دعا می کند. فاضلی می گوید: علی مثل پدرش بسیار سخاوتمند است، پدر مرحومش حاج ابوالفضل هم این طور بود، مادرش هم به این شکل، هر دو انسان های بسیار مقرراتی بودند و برای فرزندانشان بسیار زحمت کشیدند و آن جاروبرقی بزرگ را هم دایی برای مسجد خریده است.

حاجی بابا دل پری دارد و می گوید:

جدیداً می شنوم که در بعضی روزنامه ها مطالبی می نویسند که دایی را دلگیر می کند. آنها دایی را نمی شناسند، چون اگر می شناختند هرگز به او بی احترامی نمی کردند. افسوس که نمی شناسند و نخواهند شناخت، اگر می شناختند اسباب دلگیری تختی زمان را فراهم نمی کردند.

بوی دایی

کوچه پس کوچه های خیرآباد هنوز بوی علی دایی را می دهد، «محمدعلی پسندی» هم بازی دایی در همان کوچه های تنگ می گوید: «علی به تمام معنی عاشق فوتبال بود، حالا که به بچه ها نگاه می کنم، ناخودآگاه به یاد خاطرات دوران کودکی با علی می افتم، احساس می کنم یکی از همین بچه ها، علی دایی است». «رضا اولیایی» صاحب گل فروشی محله خیرآباد، که مغازه اش چسبیده به خانه پدری این اسطوره است می گوید: اگر دایی مجله را بخواند و عکس مرا ببیند، حتماً به یاد روزهای خوش آن زمان خواهد افتاد، دوران کودکی من و علی با هم سپری شد. تا از مدرسه بر می گشتیم، علی به سراغ توپ پلاستیکی قرمزش می رفت. دایی سخت عاشق رقابت بود و بسیار از این کار لذت می برد.

او خاطرات شیرینی با دایی دارد، ما یک روز به همراه علی به ماهیگیری رفتیم، به من گفتند تا بروم یک سنگ بیاورم تا با آن تور ببندیم . من از بالا سنگ را به رودخانه پرتاب کردم و آب و گل به سر و صورت علی پاشید او که بسیار عصبی شده بود، مرا گرفت و با لباس توی آب کرد. اولیایی می گوید: ما دوران بی کاریمان در این گل فروشی جمع می شدیم هر وقت به یاد آن روزهای می افتم گریه ام می گیرد، چه روزهایی بود.

بچه سر به زیری بود

در همین شرایط «محمود مرادی» که سالیان سال در محله خیرآباد در اردبیل صاحب بقالی است درباره کودکی دایی می گوید: آنزمان این خیابان (محل زندگی دایی) آنقدر شلوغ نبود و علی دایی با بچه های هم سن و سالش با توپ پلاستیکی بازی می کرد. بچه سر به زیری بود و مردم آزاری هم نمی کرد درست مانند پدرش که فردی بسیار زحمت کش و مورد احترام اهالی محل بود. اما «خیرالله زارع» سلمانی محل هم حرف های جالبی می گوید: پدر مرحومش حاج ابوالفضل خیلی با من دوست بود، در کودکی دستان علی را می گرفت و به سلمانی می آورد تا من سرش را بتراشم زمانی که او جوانی رشید شد و برای کشورش افتخار آفرین باعث غرور ما شد. هر وقت علی به اردبیل می آید به من سر می زند و از من می پرسد اگر چیزی لازم دارم بگویم، خداوند به او توفیق بدهد.

علی مرد خیری است

حاج اکبر، دایی بزرگ علی دایی است، کسی که کمک های شایانی به علی کرده است و پس از پدر و مادرش بزرگ ترین مشوق علی دایی بودف وی می گوید: من هم به نوعی نسبت به او پدری کردم چرا که پدرش کامیون دار بود و اکثر روزها و شب ها در مسافرت بود، از این رو مراقبت از آنان بهمن محول شده بود. حاج اکبر می گوید: فکر نکنید که در حال حاضر به او شهریار اردبیل می گویند، بلکه در زمان کودکی نام شهریار را بر روی وی گذاشته بودیم اهل محله، کوی و خیابان همچنان او را شهریار صدا می زنند.

علی در کوچه و خیابان بچه بسیار سر به زیری بود اما در خانه بسیار شلوغ خاطرات بسیار فراوانی از دردسرهایش که برای ما فراهم کرد دارم که در این مقال نمی گنجد.

حاج اکبر می گوید: خاطره صعود به جام جهانی 1998 را هیچگاه از یاد نمی برم، آنقدر جمعیت به خانه آنها آمده بود که جای سوزن انداختن در محله نبود، اما حاج اکبر حرف هایی بر زبان آورد که حسابی ما را شوکه کرد. نمی خواهم در این باره زیاد بگویم، اما گاهی اوقات مجبورم... نشریاتی که بر علیه دایی مطلب می نویسند، حداقل بدانند که او در انجام کارهای خیر، پنهانی عمل می کند. زمانی که پدرش فوت کرد علی خانه پدری را به یک درمانگاه هدیه داد اما تعدادی از مسئولان با عدم پذیرش این هدیه گفتند که این خانه باید به عنوان یادگار باقی بماند، پس از این بود که دایی در یک منطقه محروم شهر مدرسه ای دو طبقه با هزینه شخصی احداث کرد که در حال حاضر صدها دانش آموز در آنجا مشغول فراگیری علم هستند، حتی علی به تعدادی از خانواده های محروم به طور ناشناخته کمک مالی می کند که ذکر این موارد را اصلاح نمی دانم، می دانم که او همین الان هم به خاطر این گفته ها از دست من شاکی می شود.

پسر حاج اکبر، شاهین پسر دایی علی می گوید: علی در همه چیز نمونه است هم مردم دار است هم خداترس، ثروت و شهرت او را مغرور نساخته است. وی در مورد خصوصیات اخلاقی دایی می گوید: علی نه به کسی باج می دهد و نه از کسی باج می گیرد. او به همه رویاهای کودکیش جامعه عمل پوشاند و آنها را به واقعیت رسانده است. او هم مانند پدرش که هر چه داشت، احساس می کرد و همه ساله، صدها نفر به سر سفره احسان او می نشستند، علی هم مانند پدرش اهل احسان و نیکوکاری است.

و اما مادربزرگ (مادر مادر) دایی چه می گوید: بچه که بود فوتبال را بیشتر از مدرسه دوست داشت. از من می پرسید می گویم، علی تحصیلاتش را مدیون پدرش و فوتبالش را مدیون مادرش است. پدرش معتقد بود که پسرانش از راه تحصیل به جایی برسند و فوتبال را به دیده تفریح بنگرند. اما حمایت های مادرش، برادر بزرگش و دایی اکبر او باعث شد علی من فوتبال را به صورت جدی اداه دهد. حاجیه خانم گل محمدی مادربزرگ علی در ادامه می گوید: علی را خیلی دوست دارم او بچه با اخلاق وسربه زیری است و با غرور بیگانه است او هر وقت به اردبیل می اید ابتدا به من سر می زند و حال من را جویا می شود. اردبیل هم که نباشد تلفنی جویای حال من می شود حتی زمانی که در آلمان زندگی می کرد از آنجا هم با من تماس می گرفت.

مادربزگ دایی می گوید: حاج ابوالفضل پدر مرحومش تعریف می کرد، زمانی که برای دیدن علی به همراه حاجی خانم به آلمان رفتیم، اولین مسئله ای که در خانه وی به چشم خورد دیدن سجاده پهن شده اش بود، از فرط خوشحالی گریه ام گرفت و من به ایمان و اعتقادش بیشتر از فوتبالش افتخار می کنم. وی می گوید: علی من مثل خیلی از آذری ها عاشق اش دوغ و آش رشته است، هر وقت پیش من می آید می گوید که برایش آش دوغ درست کنم. در این هنگام زن دایی علی دایی گفت: علی به اصول خانواده بسیار پایبند است. چند وقت پیش که اینجا آمده بود و دید مادربزرگش دلش گرفته است همان روز او را به مشهد برد تا ناراحتی اش برطرف شود.

«میرمجید معصومی نسب» اولین مربی دایی می گوید: من نزدیک به هشت سال مربی دایی بودم، سیزده ساله بود که او را به تیم جوانان اردبیل دعوت کردم، اگر بگویم او از کودکی نابغه بود، شاید باور نکنید.

او نوع بازی کردن و نوع پوشیدن لباس های ورزشی اش با دیگران تفاوت داشت. بله، زمانی که در کوچه های تنگ و باریک و پر از برف اردبیل قدم می زنید به داخل خیابان ها می روید همه از دایی می گویند. «شهریار، افتخار سرزمین سبلان است».

عبور از مرز 100 گل

«علی دایی» بازیکن بزرگی است، او تنها بازیکن دنیاست که توانست گل های ملی خود را از عدد «صد» بگذراند... در دیدار بالائوس، صد گله شدن خود را جشن گرفت و تماشاگران ایرانی با تشویق های فراوان، در جشن بهترین فوتبالیست ایران شرکت جستند...

آخرین تیم

«الشباب» امارات آخرین فصل لژیونر بودن علی دایی بود، دایی پس از یک فصل حضور در امارات، تصمیم گرفت به ایران باز گردد و به تیم سابق خود پرسپولیس برگردد، او پس از یک فصل حضور در تیم سرخپوشان پایتخت، به صبا باتری پیوست...

دایی و چهارمین جام

دایی از مهندس «صفایی فراهانی» و «محمد دادکان» به عنوان بهترین رییس فدراسیون های ایران یاد می کند. دایی می گوید: مدیریت صفایی بی نظیر بود و دادکان هم دنباله روی وی می باشد.

دایی می گوید: امیدوارم که در رقابت های مقدماتی جام جهانی 2006 آلمان به مانند دوره قبل بدشانسی گریبانگیر ما نشود و به جام جهانی صعود کنیم...

گفتنی است علی دایی برای چهارمین بار در دیدارهای مقدماتی جام جهانی شرکت می کند، مقدماتی جام های 1994، 1998، 2002 و 2006 ... که از این حیث هم در ایران رکورددار است.

آقای گل مسابقات

به واقع اوج درخشش «علی دایی» در فوتبال آسیا، بازی های جام ملتهای آسیا به سال 1996 در امارات بود که علی دایی آقای گل رقابت ها شد، تا سال ها گلهای زیبای او به کویت و کره جنوبی آرم جنگ های فوتبال آسیا بود. در تصویر او را در کنار «داریوش مصطفوی» رییس سابق فدراسیون فوتبال می بینم.

دایی و نام ایران

در سال 1997 او بهترین بازیکن آسیا شناخته شد؛ افتخاری برای فوتبال ایران که با نام دایی عجین شد، دایی در تورنمنت های مختلف برای ایران کسب افتخار کرد، اگر کسی از دست ما رنجیده خاطر نشود، بدون اغراق باید گفت: نام ایران را در فوتبال، با دایی می شناسند، علی دایی...