تبیان، دستیار زندگی
طبعا شعری که از معاییر سنتی فراروی کرده باشد گره هایی ناگشوده تر دارد و مشارکت بیشتر و فعالانه تری از سوی مخاطب طلب می کند . مخاطب عام غالبا به دلیل حس نوستیزی برآمده از برخورد غیر حرفه ای و تفننی با شعر ، کمتر به مشارکت فعالانه در تکمیل فرآیند آفرینش ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سراب سادگی در شعر امروز

سراب سادگی در شعر امروز

در فرهنگ " معین " برای واژه ی "ساده" کلمات و ترکیبات مترادفی به این شرح ذکر شده است :

" بی نقش و نگار ، بی آرایش ، بی زینت ، صاف ، هموار ، آسان ، خالص "

برای ورود به بحث سادگی در شعر ، حتی دریچه ی باز و روشن لغت نامه هم دچار قفل و بست نسبیت است . نسبیت هم دشمن شماره ی یک حد و مرز تعاریف به حساب می آید . نسبیت ، روایت ها و تعاریف کلان را خرد می کند و اجازه ی حکومت خرده روایت ها و تعاریف خرد را در حوزه ها و بافت های زمانی و مکانی متفاوت صادر می نماید .

با دقتی مجدد بر کلمات مترادف ِسادگی می توان نقطه ی هدف در شعر ساده را مورد سوال قرار داد . سوالاتی از این دست :

- نقش و نگار ، آرایه و زینت شعر در برونه ی زبان قابل ردیابی است یا درونه ی زبان یا هر دو ؟ آیا همه ی شاعران در این مورد توافق دارند یا در میزان کمی و کیفی این آرایه ها هم عقیده اند ؟

- آیا صاف و هموار صفاتی نیستند که بر بی آرایگی شعر تاکید می نمایند ؟ اصلا آرایه چیست ؟ آیا شعر بی آرایه وجود خارجی دارد ؟

- آیا خالص صفتی نیست که بر نظامی ثابت و لا یتغیر در شعری واحد یا گروهی از اشعار یک دوره تاکید می کند و همین تاکید راه را بر بدعت و نوآوری مسدود نمی کند ؟ آیا خلوص شعر بر تک صدایی وتک معنایی بودن شعر اشاره نمی کند و بدین ترتیب آیا اشعار چند صدایی و لایه لایه مند ِ به ناچار پیچیده ، در زمره ی اشعار ساده جا خواهند داشت ؟

- آیا آسان بودن ، اساسا یک فضیلت برای شعر محسوب می شود ؟ آیا دو مخاطب ، یک شعر را به یک نسبت آسان و زودیاب یا سخت و دیریاب می دانند ؟

- و بالاخره آیا هر کدام از این صفات در طول زمان دچار تغییر و دگرگونی نمی شوند ؟ آیا سخت " خاقانی " همان سخت " رویایی " و ساده ی "باباطاهر" همان ساده ی " قیصر امین پور " است ؟

به نظر می رسد بحث شعر ساده ، آنچنان هم که در ابتدا به نظر می رسد ،ساده نیست !

***

سراب سادگی در شعر امروز

" مارشال مک لوهان " در سال 1964 برای نخستین بار در کتاب " شناخت وسایل ارتباطی " ، رسانه ها را به دو گروه سرد و گرم تقسیم نمود . در محاورات آمریکایی ها اصطلاح گرم به لطایف و نکاتی اطلاق می گردد که به خاطر صراحت و عریانی نیازی به تخیل و تلاش فکری مخاطب ندارند . در مقابل درک و لذت بردن از دقایق سرد احتیاج به قدرت تخیل و تلاش فکری مخاطب دارد . پس رسانه ی سرد دخالت ، همکاری و اشتراک مساعی مخاطب را در یافتن حلقه هایی که به عمد در متن مفقود مانده اند طلب می کند . رسانه ی سرد به دور از تشریح و توصیف و توضیح ، بخشی از اطلاعات را برگزیده و در اختیار مخاطب می گذارد و مخاطب برای ایجاد ارتباط موظف به تکمیل اطلاعات ارائه شده و اتمام فرآیند اطلاع رسانی است . رسانه ی گرم محصول آگاهی را در درست یا غلط در اختیار مخاطب می گذارد اما رسانه ی سرد پروژه ای بنام آگاهی رسانی را آغاز کرده است که نزد مخاطب به اتمام می رسد .

اما آیا تقسیم بندی رسانه ها به سرد و گرم به همین سادگی میسر است ؟

اگر یک طرف مبادله ی رسانه ای مخاطب قرار گرفته است ، پس با توجه به هویت مخاطب ، سرما و گرمای یک رسانه دائما در تغییر است . چرا که سطح اطلاعات و قدرت تحلیل فکری و استعداد ِ تخیل مخاطبان هرگز یکسان نیست .

از سوی دیگر خود رسانه نیز بر روی پیوستاری گسترده بین صراحت و پوشیدگی ، بین ارایه و کتمان اطلاعات قرار می گیرد .

سراب سادگی در شعر امروز

" مک لوهان " کاریکاتور را رسانه ای سرد می داند اما آیا کاریکاتور بدون شرح ، با کاریکاتور دارای نام و این دو با کاریکاتور دارای توضیح و مکالمات درون متنی به یک اندازه سردند ؟ آیا در ادامه ی پیوستار کاریکاتور به رسانه ی گرم و عریان نخواهیم رسید ؟

مجهول مخاطب و مجهول هویت متن رسانه ، توأمان معادله ی پیچیده ی دو یا چند مجهوله ای می سازد که نام بحث یعنی " سادگی " را به کلی از خاطرمان محو می کند ؟

***

اثر هنری فاصله ی بین هنرمند و مخاطب را پر می کند . به تعبیر بهتر اثر هنری باعث ارتباط آن دو است . ارتباط به معنای داد و ستدی بین دو سویه ی جریان ارتباطی است . پس می توان اثر هنری را نیز یک رسانه دانست . اگر رسانه های متعارف با روش هایی معنامند و فارغ از دغدغه های زیباشناختی به انتقال اطلاعات می پردازند ، اثر هنری رسانه ای است که فارغ از نظام های معناشناسی متعارف با دغدغه های جدی و بی تخفیف زیباشناختی به ارایه ی تجارب حسی می پردازد . عناصری که در ارایه ی این تجارب به کار می آیند هنوز وجهی نشانه ای دارند و وجه معنایی روشن و صریح و عریانی ندارند . پس جنس و شیوه ی انتقال اطلاعات در اثر هنری با رسانه های متعارف متفاوت است . اساسا نوع و شیوه ی انتقال اطلاعات در اثر هنری که متکی بر وجوه نشانه ای عناصر متشکله ی آن است ، آثار هنری را به نوع رسانه های سرد نزدیکتر می کند .

شعر نیز از این امر مستثنی نیست البته اما مانند دیگر رسانه ها بر روی پیوستاری گسترده بین شفافیت تا کدری و تیرگی واقع می شود .

اگر شعر را حاصل هنجارشکنی یا هنجارگریزی در درونه ی زبان بدانیم که از طریق اعمال تکنیک ها و شگردهای زبانی به دست می آید ، نمی توان شعری را تصور نمود که بدون تلاش ذهنی و مشارکت فکری مخاطب قابل درک باشد .

اثر هنری فاصله ی بین هنرمند و مخاطب را پر می کند . به تعبیر بهتر اثر هنری باعث ارتباط آن دو است . ارتباط به معنای داد و ستدی بین دو سویه ی جریان ارتباطی است . پس می توان اثر هنری را نیز یک رسانه دانست .

شعری که مطابق با معاییر سنتی سروده شده باشد به دلیل قدمت خویش بر بستر فهم عامه شکل می گیرد و گره هایی گشودنی تر دارد . این شعر به اصطلاح شعری ساده خوانده می شود .

طبعا شعری که از معاییر سنتی فراروی کرده باشد گره هایی ناگشوده تر دارد و مشارکت بیشتر و فعالانه تری از سوی مخاطب طلب می کند . مخاطب عام غالبا به دلیل حس نوستیزی برآمده از برخورد غیر حرفه ای و تفننی با شعر ، کمتر به مشارکت فعالانه در تکمیل فرآیند آفرینش شعر تمایل دارد و شعر را ساده نمی داند .

زمان در فرسودگی و خودکار نمودن معیار ها و تکنیک های شعری نقشی مستقیم ایفا می نماید و همین امر اشعار پیچیده و دیرفهم را به مرور ساده و آسان یاب می کند .

این زمان در مورد هنرمند به عنوان تولید کننده ی آثار هنری و مخاطب به عنوان مصرف کننده ی این آثار سرعتی یکسان ندارد . امروزه به خصوص با تمایل گروه های عمده ای از هنرمندان به بهره وری از آخرین تکنیک ها و شگردها و تازه ترین فرم ها و ساختار های هنری ، و برعکس دورماندن بخش وسیع تری از مخاطبان به عنوان مخاطبان عام از جریان های پیشرو شعری ، اختلاف فاز بین زمان خودکارشدگی معاییر شعری نزد هنرمند و مخاطب بیشتر و بیشتر هم شده است .

بنابراین در جامعه ای که سهم هزینه های فرهنگی به خصوص ادبی و باز هم به خصوص شعر در سبد اقتصادی خانواده ها بسیار ناچیز است و سرانه ی مطالعه در آن از متوسط جهانی به مراتب کمتر است ، نمی توان انتظار داشت که مخاطب با اثر هنری نوآیین مأنوس گردد به نحوه ی رویارویی و خوانش آن آشنا گردد و از آن لذت ببرد . این مخاطب بخصوص وقتی که شعر را فارغ از ارجاعات روشن سیاسی و اجتماعی و صرفا متوجه فرم و ساختار خود می یابد بیش از پیش از آن می گریزد . چرا که آن را بدون رسالت ها و نیز وظایفی که قرن ها بر دوش داشته است ، در موقعیتی تازه ، ناشناس و غریب می یابد و نمی تواند با آن ارتباط بر قرار نماید .

ادامه دارد ...

حمید رضا شکارسری

تنظیم:بخش ادبیات تبیان