در فراق مرشد
آشنايى من با آیت سید مهدی روحانی در ماه مبارك رمضان با رفتن به جلسات تفسير آن بزرگوار كه سابقه چند ده ساله داشت، آغاز شد و پس از آن، من انس مستقلى با استاد ياد شده پيدا كردم. ایشان هر حيث جامع صفات انسانى بودند. ایشان خوشرو و خوش برخورد، عالم، مهذّب و دانشمندانى وارسته بود. جمع آنها، جمعى بزرگ تر بود كه بايد در كنار ایشان از آيت الله العظمى حاج سيد موسى شبيرى زنجانى (زيد عزّه)، آيت الله مير محمدى (حفظه الله) و آيت الله آذرى قمى (رحمة الله عليه) و آیت الله احمدی میانجی (رحمه الله) ياد كرد. جلسه تفسير آنان سابقه چهل ساله داشت، گرچه جناب آقاى شبيرى بسيار كم، و بيشتر در شب هاى پنج شنبه كه مجلس روضه و جلسه تفسير در منزل آيت الله روحانى برگزار مى شد، شركت مى كردند.
رفت و شد علمى بنده با مرحوم آيت الله روحانى از همان زمان آغاز شد. به مرور دريافتم كه استاد عزيز ما جناب آقاى مرتضى نيز ارادت بسيارى به آقاى روحانى داشته و از زمانى كه به قم وارد شده، با آيت الله مير محمدى و آيت الله روحانى و آيت الله احمدى رفت وآمد داشته و از محضر آنان استفاده كرده است. تا زمانى كه آقاى مرتضى در ايران بود، تقريباً هر آنچه مى نوشت، پيش از چاپ به دست آيت الله روحانى مى سپرد تا ايشان آن را بخواند و حاشيه بزند. پس از آن، حاشيه هاى آيت الله روحانى را در متن كتابش وارد مى كرد؛ اگر براى آنها پاسخى داشت، مى نوشت و اگر نداشت، به عنوان نظر ايشان در كتابش ثبت مى كرد؛ گاه با اسم، گاه نيز با تعبير «بعض المحقّقين». موارد متعددى را در اين باره مى توان در كتاب الصحيح من سيرة النبى الاعظم صلّى الله عليه و آله و سلّم و آثار ديگر ايشان ملاحظه كرد كه از قضا نكات بسيار جالبى است.
مرحوم آيت الله روحانى به طور عمده در فقه كار كرده بود و بيش از چهل سال با دوستان ياد شده اش به ويژه با مرحوم آيت الله احمدى و حضرت آيت الله شبيرى مباحثه روزانه داشتند. اينها مجموعه اى از شاگردان مرحوم داماد بودند كه اكثريت قريب به اتفاق آنها در انقلاب سهم داشتند. اما در كنار آن، به مباحث فرق و مذاهب علاقه ويژه اى داشت. اين علاقه و كار در اين زمينه، سبب شده بود تا ايشان به نتايج قابل توجهى در اين رشته علمى برسد. از چند ده سال قبل، ايشان با نوشتن مقالاتى درباره اشاعره در مجله مكتب اسلام، علاقه خود را به اين مباحث نشان داده بود.
اين كتاب در اصل رد بر مقاله اى بود كه در يكى از مطبوعات عربستان به چاپ رسيده بود. اما ايشان از اين رد، يك كتاب نفيس ساختند كه واقعاً شايسته تدريس در حوزه علميه است. به اين معنا كه اگر كسى بخواهد با تشيع و تسنن به معناى دقيق آن آشنا شود، و به خصوص تطور مذهبى سنى را بشناسد، اين كتاب مى تواند اطلاعات بسيار مفيدى را در اختيار او بگذارد. اگر فرصتى دست دهد، لازم است تا ضمن يك مقاله، مرورى بر اين كتاب شده، و نكات برجسته آن ارائه شود. اين كتاب در بيروت چاپ شد و بعدها، طى ساليانى مرحوم آيت الله روحانى در پى بازنويسى اين كتاب بودند كه بحمدالله موفق به اين كار شدند . آخرين بارى كه خدمتشان رسيدم، از كتاب سراغ گرفتم. در حالى كه سخت رنجور و بيمار بودند، كتاب را آوردند و نشان دادند كه يك فصل آن برجاى مانده كه به فرموده آقازاده محترم ايشان، خوشبختانه آن را هم تمام كردند.
طى سال ها رفت و آمد بنده نزد ايشان، هر بار كه مطلبى درباره يكى از فرقه ها پرسش مى كردم، با پاسخ هاى نوى آشنا مى شدم كه ناشى از دقت نظر ايشان بود. اين مسأله ناشى از نكته سنجى ايشان بود كه در بسيارى از مباحث آن داشتند. مرحوم آيت الله روحانى، به دليل اشتغال به كارهاى مردمى، آن چنان كه همه شاهد بودند، كمتر فرصت مطالعه داشتند؛ اما همين مقدار كه مى خواندند، درست مى فهميدند. به عكس كسانى كه زياد مى خوانند و حتى مى نويسند، اما قدرت دريافت نكات دقيق را ندارند.
جداى از بحث فرق و مذاهب كه ايشان در آن تخصص داشت، آشنايى ايشان با قرآن بسيار قابل توجه بود. بنده شايد شش يا هفت سال جلسات تفسير را در ماه مبارك رمضان شركت مى كردم. البته اين جلسات هفته اى دو بار در غير رمضان هم بود، اما در ماه رمضان، هر شب منهاى شب هاى قدر جلسه به مدت يك ساعت و نيم ادامه داشت. در اين سال ها شاهد بودم كه دو نفر در اين جلسات بيش از همه مطلب براى گفتن داشتند؛ گرچه همه عزيز بودند و اظهار نظر مى كردند. نخست آيت الله روحانى بود كه اساساً مدير علمى جلسه و آغاز كننده بحث بود. يعنى آيه را مى خواند و نظرش را بيان مى كرد و در ادامه ديگران نظرشان را مطرح مى كردند. مرحوم آيت الله روحانى، نكات ناب و تازه اى مطرح مى كرد و از اين جهت ممتاز بود. همه شاهد بودند، مطالبى كه ايشان در باره آيات مورد بحث مطرح مى كرد، ساده، رقيق و در عين حال لطيف و كاملاً عرفى بود. يعنى به هيچ روى قصد تحميل مطلبى را بر آيه نداشت. قرآن را نه با فلسفه و عرفان و ادبيات، بلكه با فهم عرفى و البته در چهارچوب زبان عربى و لغت مى فهميد. به طور معمول، صاحب خانه، چندين كتاب تفسير و لغت مى آورد و افراد با نگاه به آنها مسائلى را مطرح مى كردند. نخست كه مرحوم آيت الله روحانى مطلبى را طرح مى كرد، با اعتراض همه مواجه مى شد، اما بارها و بارها شاهد بودم كه در نهايت همان سخن پذيرفته مى شد. سال هاى اول كه آقاى مرتضى هم شركت مى كرد، وقتى در لغت عربى مشكلى پيش مى آمد، آقاى مرتضى اظهار نظر مى كرد، اما مرحوم آقاى روحانى به شوخى مى فرمود: عربىِ شما با فارسى خلط شده و قابل استناد نيست!
جلسه هر شب در منزل يكى از آقايان بود و گاه نيز نوبت به حقير مى رسيد. برخى از افرادى كه شركت مى كردند عبارت بودند از آيت الله آقا سيد على آقا محقق داماد، حضرت آيت الله معرفت ـ كه در اين اواخر كمتر شركت مى كرد ـ حجج اسلام فرجى، ديباجى، احمدى اصفهانى و شمارى ديگر.
در اين جلسات به جز بحث هاى علمى، مسائل مختلفى مطرح مى شد و البته به ندرت، بحث سياسى در مى گرفت. شوخى ها نيز فراوان بود. مرحوم آيت الله احمدى خوش خنده بودند؛ اما خودشان كمتر مزاح مى كردند؛ همه اش گوششان به آيت الله روحانى بود تا طنزى بگويند و ايشان بخندند. گاه شوخى هاى قديمى را به ياد ايشان مى آوردند.
يكى از نكات جالبى كه در اين جلسات بود، آن كه هر شب پنجشنبه كه شب روضه آقاى روحانى بود، جلسه تفسير در منزل ايشان برگزار مى شد. ابتدا روضه مختصرى بود و سپس جلسه آغاز مى شد. هميشه اين اتاق پر بود و افرادى كه دير مى آمدند با زحمت جايى پيدا مى كردند. گرچه نديديم هيچ زمانى كسى وسط اتاق مستطيل شكل بيرونىِ ايشان بنشيند. بالاخره هر كسى جايى پيدا مى كرد، آن هم درست وقتى كه هيچ كس فكر نمى كرد جايى براى فرد تازه وارد باشد. تمام اينها و اين همه رفت و آمد كه در منزل ايشان بود، سبب نشد كه آيت الله روحانى حتى به بهانه رفع نياز مراجعين، دست به توسعه خانه اش بزند، چيزى كه همه شاهد بودند. نكته جالب آن بود كه وقتى ميوه آورده مى شد، تقريباً ارزان ترين نوع ميوه جلو افراد گذاشته مى شد و هميشه يكى از آقايان ايراد مى گرفت كه: آقاى روحانى اينها چيست كه مى آورى؛ ميوه بهتر پيدا نكردى! اما حتى يك بار در آيت الله اثر نكرد و ايشان همواره از همان ميوه ها، و گاه پرتقال هاى بسيار كوچك براى ميهمانان مى آورد.
براى ميهمانانى نيز كه سر ظهر مى رسيدند، هميشه غذاى مختصر يعنى يك كاسه آبگوشت فراهم بود، نه بيشتر. كسانى تصور مى كنند كه حتماً بايد ميهمانى ها پر زرق و برق باشد.
مع الاسف، در اين رفت و آمدها، بيش از همه، افراد نيازمند بودند كه به ايشان مراجعه مى كردند؛ اما طلاب قدر ايشان را نمى دانستند. من هميشه گفته ام كه گاه هفت جلد كتاب در باب يك موضوع به اندازه يك مقاله نمى ارزد. اكنون مى گويم گاه يك كلمه استادِ متخصصِ در يك موضوع كه حاصل عمرى تلاش است، بيش از چندين مجلد كتاب كه تلنبار از نقل قول هاى مفصل، گاه با ذكر مأخذ و گاه بى ذكر مأخذ، ارزش دارد. استاد از آن جماعت بود. در اين ميان، تنها معدودى از دانش وى آن هم به طور محدود استفاده كردند. تا آن جا كه مى دانم قدرى بنده و قدرى هم دوست دانشمندم جناب آقاى سيد على ميرشريفى استفاده هايى از ايشان برديم. آقاى قرائتى هم در اين سال هاى اخير براى كار تفسير مكرر از ايشان استفاده مى كرد. حقيقت آن است كه استادِ ما سيد جعفر مرتضى نيز از كسانى بود كه از اشارات كوتاه آقاى روحانى، فراوان نكته آموخته بود؛ گرچه خودْ استادى محقق و شايسته بود و هست كه به خاطر سكونت چند ساله اش در ايران حق بزرگى بر گردن حوزه علميه به خصوص بر گردن افرادى مانند بنده دارد. خداوند ان شاء الله ايشان را براى اسلام و مسلمين نگه دارد.
اما درباره كار احاديث اهل بيت عليهم السّلام هم بايد عرض كنم كه اين كار بزرگى بود كه البته طرح اوليـه اش گويـا از آنِ آيـت الله واعظ زاده بود، اما اين كه چقدر كار كرده بود، نمى دانـم. مهم اين بود كه مرحومان آقايان احمدى و روحانى كار را به صورت جدى شروع كردند. يك سال يا كمتر هم آقاى سيد جعفر مرتضى مى آمد و همكارى مى كرد. شايد همين مقدار بنده هم مى رفتم و در ترتيب احاديث كمك مى كردم.
كار مردانه اى بود. در طى اين سال ها كار روايات فقهى را اختصاصاً آقاى روحانى انجام مى داد؛ اما وقتى قرار شد به چاپ برسد، ايشان اسم آقاى احمدى را هم روى كتاب گذاشتند و اين مربوط به بعد از رحلت آيت الله احمدى بود؛ چيزى كه از صفحه نخست كتاب كه ورقه اى روى اسم آقاى روحانى چسبانده و در آن نام هر دو نفر را نوشته اند، واضح است .
در سال 1367 بود كه احساس كردم بايد يك مصاحبه مفصل با ايشان بكنم. سال ها بود كه از نزديك ايشان را مى شناختم. تن به مصاحبه نمى داد؛ بالأخره آن قدر اصرار كردم تا پذيرفت. خوشبختانه اين مصاحبه انجام شد و به همت دوست عزيزم جناب آقاى سيد باقر خسرو شاهى در مجله نور علم (شماره 29) به چاپ رسيد. در آن جا آنچه كه مورد نظرم بود، از ايشان پرسيدم و فكر مى كنم براى شرح ديدگاه هاى ايشان چيز مناسبى بود. توضيحاتى هم درباره كار احاديث در آن جا آمده است .
مرحوم آيت الله روحانى انسانى وارسته بود و شخصيتى شايسته براى هر نوع ستايش. انسانيت و معقوليت و عرفيت در وجودش موج مى زد. نه ايشان بلكه دوست صميمى اش مرحوم آيت الله احمدى هم كه خدا مقدر فرموده بود تا در فاصله اى كوتاه به هم بپيوندند، هر دو از چهره هاى نادر حوزوى ،مردمى، دانشى و در عين حال سياسى و اهل زهد و تقوا بودند. انسان هاى معتدل كه هيچ گاه فريب موقعيتشان را نخورده و فريفته علم و دانششان نشدند. در عين حال، مصلحت انقلاب را كاملاً در نظر داشته و اهل شذوذات و هو و جنجال نبودند. آيت الله روحانى چنان به امام علاقه مند بود و با عظمت از ايشان ياد مى كرد كه حتى اگر يك جمله در اين باره مى گفت در تمام وجود من اثر مى كرد. گاهى مى فرمود: هنوز قدر اين مرد شناخته نشده است؛ چه كرد؛ چگونه اسلام را در دنيا زنده كرد و چه تحولى به وجود آورد. اگر آقاى روحانى را كنار مشتى مدعى بگذاريم كه هر كدام فرياد أنا رجلٌ سر مى دادند [مى دهند] و خودخواهى هاشان و ادعاهاى عجيب و غريبشان به نام استدلال علمى و فقهى مانع از تعظيم و تكريمشان نسبت به امام مى شد، مى توانيم قدر امثال آيت الله روحانى را دريابيم. ايشان نه منزوى بود و نه متكبر و نه مدعى جاه و مقام. علم و دانشش را داشت؛ فقه را به خوبى مى شناخت؛ نسبت به نوع مسائل فقهى حضور ذهن داشت، حلاّل مشكلات مردم بود و در عين حال، در سياست آن مقدارى كه لازم مى ديد وارد مى شد و بدون آن كه اظهار كسلى كرده و خسته شود و به بهانه هاى كوچكى از حضور در جلسات جامعه مدرسين خوددارى كند، تا آخرين روزهايى كه قادر بود در اين جلسات شركت مى كرد و اين را فقط و فقط از روى وظيفه انجام مى داد و از هيچ كس انتظارى نداشت.
والسلام عليه يوم ولد و يوم مات و يوم يُبْعَثُ حيّاً
نویسنده: رسول جعفریان
26/9/1379 مطابق با بيستم رمضان المبارك 1421
تهیه و تنظیم: فریادرس گروه حوزه علمیه