تبیان، دستیار زندگی
ورزش در شاهنامه (7) بخش دوم: ورزشهای شاهنامه ای مقدمه: پس از آنکه در بخش گذشته وجود ورزش در شاهنامه را با ذکر دلایلی که آمد، اثبات کردیم و بعد از آنکه اهمیت جایگاه ورزش را با بررسی کارکردهای ورزش و همچنین مطالعه طبقه ای که ب...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
ورزش در شاهنامه (7)

ورزش در شاهنامه (7)

بخش دوم: ورزشهای شاهنامه ای


مقدمه:

پس از آنکه در بخش گذشته وجود ورزش در شاهنامه را با ذکر دلایلی که آمد، اثبات کردیم و بعد از آنکه اهمیت جایگاه ورزش را با بررسی کارکردهای ورزش و همچنین مطالعه طبقه ای که بیش از همه طبقات دیگر با ورزش بود و به ورزش وابسته بود، یعنی پهلوانان نشان دادیم در این بخش به سراغ ورزشهای شاهنامه ای می رویم و با ورق زدن کتاب بزرگ حکیم طوسی، به مطالعه مورد به مورد ورزش در شاهنامه می پردازیم:

در فصل اول این بخش سعی شده است علاوه بر آنکه همه مواردی که در شاهنامه ورزش در نقش و کارکرد خودش یعنی ورزش ظاهر شده است نشان داده شود و به تفکیک ضمن معرفی هر رشته، به چگونگی انجام، زمان انجام، مکان انجام، خاستگاه ورزش مورد نظر (از حیث وابستگی ملی)، جمعی و انفرادی بودن، سوار یا پیاده انجام شده ابزار مورد استفاده و ... در هر مورد خاص اشاره شود.

به علاوه بر بخش ورزش در شاهنامه، فصول دیگری نیز وجود دارد که در آنها سعی شده است موضوعاتی که در ارتباط مستقیم با ورزش است نیز استخراج و بیان شود. موضوعاتی نظیر مربی و مربی گری در شاهنامه، مکان های ورزشی، زن و ورزش، پوشاک ورزش، جوایز ورزش و ... که امیدواریم مورد استفاده و قبول واقع شود.

فصل اول: شکار

در میان انواع بازی ها، سرگرمی ها، هنرها و در یک کلام و به قول امروزی ها رشته های ورزشی موجود در شاهنامه شکار در کنار چوگان و کشتی بیشتر از سایر رشه های مطرح است و علاقمندان و طرفداران بیشتری داد و در کتاب حکیم بزرگ طوس به موارد شکار بسیار بر می خوریم... به همین علت در بررسی انواع ورزش های شاهنامه ابتدا از شکار آغاز می کنیم.

شکار امروز هم به عنوان یک ورزش تقریباً گران مطرح است و شکار با اسلحه گرها و ماهی گیری و ... همچنان رواج دارد. از لحاظ تشکیلات جهانی و فدراسیونها بین المللی باید گفت:

این رشته از این نظر فاقد یک تشکیلات واحد و فدراسیون یک پارچه است و شاید به همین دلیل باشد که هنوز در بازیهای المپیک و مسابقات رسمی بین المللی (زیر نظر کمیته جهانی المپیک) جایی ندارد. با این حال شکار همچنان از ورزشهای پرطرفدار در سراسر جهان است و مانند تشکیلات بوکس حرفه ای جهان فدراسیونهای مختلفی در گوشه و کنار دنیا که هر کدام تعدادی عضو دارند درباره این ورزش فعالیت می کنند و مسابقاتی را بر پا می دارند. لازم به ذکر است که امروز نیز برای شکار از سلاحهای مختلف، سرد و گرم، قدیم و جدید استفاده می شود.

نام ورزش: شکار. این ورزش باهمین نام در شاهنامه خوانده می شود و امروز نیز با همین نام خوانده می شود.

چگونگی انجام: در مکانهای خاصی که نخجیرگاه در شاهنامه خوانده می شود انجام می گرفته است. شکار بیشتر سواره و کمتر پیاده انجام می گرفته است. شکار حیوانات با سلاح صورت می گرفته و مبارزه از راه دور انجام می شده است.

زمان: به نظر می رسد در زمان خاصی از لحاظ ساعت انجام نمی شده، ولی بیشتر در فصول بهار، تابستان و پاییز انجام می شده و از نظر ساعت هم در همه ساعات می توانسته صورت بگیرد و ... اما معمولاً شکاری وقتی به عنوان ورزش و تفریح انجام می شد از صبح خیلی زود و آفتاب طلوع نکرده و به اصطلاح «پگاه» انجام می شده و تا موقع شب یعنی تا وقتی هوا روشن بوده و «دید» وجود داشته ادامه پیدا کرده است.

مکان: شکار به عنوان تفریح و ورزش معمولاً در جایگاههای خاص و شکارگاههای اختصاصی صورت می گرفته است. ما در شاهنامه چند بار می بینیم ؟؟؟؟ نخجیرگاههای اختصاصی سخت رفته ... شاهان ؟؟؟؟ از این شکارگاهها برخوردار بوده اند و پهلوانان ؟؟؟؟ همچون رستم نیز نخجیرگاه خاص خود را داشته است. به علاوه شکار در دشت، کوه، در جنگل، در بیابان و بیشه و ... صورت می گرفته است که به موارد آن در شاهنامه اشاره خواهیم کرد.

خاستگاه: در شاهنامه مشخص نمی شود که شکار از کجا، چگونه و به وسیله چه کسی شروع شده است، اما مسلماً شناختن شکار به وسیله انسان از مدتها پیش از آغاز داستانهای شاهنامه شروع شده است. از آن زمان که بشر در جنگ بقا و برای حفظ و تغذیه خود به طبیعت میوه ها و علفها و بعد با دستیابی به ابزار به حیوانات چشم دوخت... شکار در ابتدا به عنوان ابزاری برای دستیابی به غذا مطرح بوده و در دوران های بعدی، کارکردهای دیگری از جمله تفریح و ورزش هم پیدا کرده است. به علاوه شکار تعلق به نژاد و قومیت خاصی ندارد و انسان پیش از آنکه به تقسیمات نژادی و خونی و طایفه ای پی بررد شکار را شناخته و از آن استفاده می کرده است. در شاهنامه هم می بینیم که هم تورانیان، هم ایرانیان، هم رومی ها و هم تازیان و عربها و... شکار می روند و شکار می کنند و از شکار در کارکردها و نقش های متفاوت استفاده می کنند.

جمعی یا انفرادی: معمولاً شکار به ویژه در کارکرد تفریحی و ورزشی آن به صورت گروهی و جمعی انجام می شده است هر چند که در شاهنامه به مواردی هم بر می خوریم که مثلاً رستم به تنهایی شکاری نرفته است...

اما در پیشکارهای بزرگ و در اکثر شکارهای شاهنامه و زمانی که شکار در کارکرد ورزشی و تفریحی آن مطرح است به صورت گروهی انجام می شد با این حال در معرفی این ورزش باید گفت انجام آن هم به صورت جمعی و هم به صورت انفرادی ممکن بوده است که به موارد آن اشاره خواهیم کرد. البته خود عمل شکار همیشه به صورت انفرادی بوده و هر کس دنبال شکار خودش می رفته مگر در موارد استثنایی و هنگام برخورد با حیوانات عظیم الجثه و خطرناک.

ابزار: در شکار معمولاً از همه ابزارهای متداول جنگی در آن روزگار استفاده می شده است. ابزارهای غالباً تهاجمی از ابزار برنده و کوتاهی همچون خنجر و کارد گرفته تا نیزه و زوبین. البته در استفاده از سلاحها بسته به موارد و مواقع و موقعیت های مختلف اولویت هایی در کار بوده است اما معمولاً سلاح غالب و سلاح بیشتر مورد استفاده بود «تیر و کمان» و وسایل تیراندازی بوده است به گونه ای که ورزش شکار را می توان حتی «تیراندازی» و هدف زنی هم نام نهاد. تیراندازی که هدف آن پیک حیوانات بوده است.

حیوانات دستیار: در هنگام شکار از حیوانات دستیار و راهنما نظیر، باز و سگ و ... حتی حیوانات وحشی چون شیر و پلنگ نیز استفاده می شده است. که به آنها اشاره شده است.

موضوع شکار: حیوانات مختلف از پرنده گرفته تا حیوانات بزرگ و کوچک و ...

شکارچیان: عمدتاً شهریاران و پهلوانان و یا کسانی که از طریق شکار امرار معاش می کردند.

چرایی یا کارکرد شکار: تفریح، آزمون، دفع شر و خطر، امرار معاش و ... از کارکردهای شکار به حساب می آمده است.

نکات دیگری که لازم به اشاره می بینیم این است که اولین مورد شکار در شاهنامه مربوط است به شکار زال که در حین آن شکار با رودابه ملاقات می کند و آخرین مورد شکار مربوط است به شکار رفتن خسرو پرویز می شود. بیشترین مورد شکار نیز مربوط است به دوران بهرام گور. کمترین دوران شکار هم مربوط است به دوران فاصل دوران پس از بهرام گور تا دوران خسرو پرویز که مقطع پراغتشاش و متزلزل ایران از لحاظ وضعیت حکومتی است.

مورد به مورد شکار در شاهنامه

بعد از توضیحاتی درباره شکار که با چکیده کردن کلیه مواردی که درباره شکار در شاهنامه وجود دارد به دست آمد حال به سراغ مواردی که در شاهنامه به موضوع شکار بر می خوریم، می رویم. در این قسمت ابزارهایی که به کار می رود، مکان هایی که شکار انجام می شود، زمان هایی که شکار انجام می شده است، طبقاتی که به شکار می رفته اند، شکل انجام از لحاظ سوار یا پیاده بودن، جمعی یا انفرادی بودن و ... در هر مورد خاص و با ذکر مورد و آدرس مورد در شاهنامه معرفی می شوند:

1- زمان شکار

با بررسی موردی شکار در شاهنامه این نتیجه به دست می آید که شکار معمولاً در فصل بهار و در بامداد و همچنین در روز و نه در شب انجام می شده است. البته در ابیات مربوط به شکار در شاهنامه، بیشتر به زمان از لحاظ ساعات شبانه روز انجام شده است و تنها در دو مورد است که زمان شکار از لحاظ فصل نیز مشخص شده است:

فروردین (بهار):

شکار رفتن زال:

به فروردین و سر سال بود

سحرگه:

شکار رفتن رستم و هفت پهلوان

سحرگه چو از خواب برخاستند

بامداد:

رفتن رستم به شکار در سرزمین سمنگان:

که رستم برآراست از بامداد

خروش خروس (سحرگاه):

به شکار رفتن پهلوانان ایرانی و یافتن مادر سیاوش:

بدانگه که خیزد خروش خروس

روز:

نخجیر کردن سیاوش و افراسیاب:

برفتند روزی به نخجیر گاه

طلوع آفتاب:

رفتن کیخسرو با جمعی از پهلوانان به شکار:

چو بگذشت نیمی زد رو زد راز

سپهبد ز نخجیر گه گشت باز

پگاه:

شکار رفتن شاپور:

به نخجیر شد شاه روزی پگاه

بفردخت هور (طلوع آفتاب):

شکار رفتن بهرام گور:

به روز چهارم چو بفروخت هور

شد از خواب بیدار بهرام گور

روز:

شکار رفتن بهرام گور:

چنان بد که یکروز بی انجمن

به نخجیر گه رفت با چنگزن

شبگیر:

شکار رفتن بهرام گور:

بیامد سوم روز به شبگیر شاه

سوی دشت نخجیر خود با سپاه

بهار:

به شکار رفتن بهرام گور:

بهار آمد و خاک شد چون بهشت

همه بومها پر ز نخجیر گشت

روز:

به شکار رفتن بهرام گور:

به روز سه دیگر برون رفت شاه

ابالشگر و ساز ز نخجیر گاه

پگاه، بامداد:

به شکار رفتن بهرام گور:

بخفت آن شب و بامداد پگاه

بیامد سوی دشت نخجیرگاه

بامدادن پگاه:

به شکار رفتن بهرام گور:

ببود آن شب و بامدادان پگاه

سوی بیشه رفتند شاه و سپاه

طلوع آفتاب:

به شکار رفتن بهرام گور:

دگر روز چون تاج بنمود هور

جهاندار شد سوی نخجیر گور

طلوع آفتاب:

رفتن بهرام گور و شنگل شاه به شکار:

بینداخت آن چا در لاجورد

بگسترد بر دشت یاقوت زرد

به نخجیر شد شاه بهرام گور

شه هندوان را ابا خود ببرد

طلوع آفتاب:

رفتن به شکار بهرام جوبینه و کشتن شیر:

چوبدار شدن آن فر خورشید زرد

روز:

فتن خسرو به شکار و دیدن شیرین و...

چنان بد که یک روز شاه

همی آرزو کرد نخجیرگاه