تبیان، دستیار زندگی
کارگردان فیلم سینمایی صداها فیلم بد ساختن را بهتر از فیلم نساختن می‌داند و معتقد است در صداها تلفیق عشق، جنایت و تجربه بهترین فیلم او را شکل داده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فیلم بد ساختن بهتر از فیلم نساختن است

فرزاد موتمن

"صداها" را وحشتناک دوست دارم/ فیلم بد ساختن بهتر از فیلم نساختن است

کارگردان فیلم سینمایی "صداها" فیلم بد ساختن را بهتر از فیلم نساختن می‌داند و معتقد است در "صداها" تلفیق عشق، جنایت و تجربه بهترین فیلم او را شکل داده است.

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و هنر: فرزاد موتمن سه فیلم ساخته که در میان کارنامه‌اش جایگاهی ویژه دارند، "هفت پرده" که ورودی متفاوت به سینمای حرفه‌ای بود، "شب‌های روشن" در ادامه آن مسیر تازه و "صداها" که پختگی و تسلط تکنیکی این کارگردان را نشان می‌دهد. "صداها" به گفته این کارگردان کاملترین فیلم او تا امروز است.

* شما بعد از مدت‌ها با "صداها" به سینمایی برگشتید که مورد علاقه‌تان است. در سال‌های اخیر در تلویزیون پرکار شده‌اید. فکر نمی‌کنید این باعث شود از نگاهی که در سینما دنبال می‌کنید فاصله بگیرید؟

ـ فرزاد موتمن کارگردان فیلم سینمایی "صداها": این اظهار نظرها که من از مسیر اصلی دور شد‌ه‌ام و حتی از سعید عقیقی هم این را شنیده‌ام به این دلیل است که خیلی‌ها فکر می‌کنند من کار در سینما را با "هفت پرده" شروع کردم. در حالی که من پیش از آن 40 مستند ساختم و همه آثار دلخواه من نبودند. فقط چند مستند مانند "جیران"، "بچه‌ها در هور بازی می‌کنند"، "حوض نقاشی" و"شور گل" را دوست داشتم و بقیه مورد علاقه من نیستند. اما باید این کارها را می‌کردم.

حرفه من فیلمسازی است و منبع درآمد دیگری ندارم. باید کرایه خانه و خرج زندگی خود را تامین کنم. درست است زندگی محقر و کوچکی دارم، اما همین هم به منبع درآمد نیازمند است. هیچکس برای رویاهای ما پول نمی‌دهد. من پولدار نیستم و قرار نیست ارثی به من برسد، حرفه‌ من فیلمسازی است و از این راه امرار معاش می‌کنم، پس باید در تلویزیون و سینما کار کنم. در عرصه مستند کار سفارشی و صنعتی می‌ساختم. فیلم‌های زیادی درباره مرغداری، جوشکاری، شیشه‌گری، سفالگری و... ساختم.

* آن زمان مخاطب شما را نمی‌شناخت و هنوز "شب‌های روشن" را نساخته و این انتظار را به وجود نیاورده ‌بودید؟

ـ مسیر من همان مسیر است اما از کم‌کاری بدم می‌آید. از اینکه منتظر شوم پروژه مورد علاقه‌ام را بسازم متنفرم. این کار بیهوده است. ساختن فیلم بد بهتر از فیلم نساختن است. وقتی کاری نمی‌سازید حتما فراموش می‌شوید. کیفیت همیشه از دل کمیت می‌آید. بعضی کارهای هر فیلمسازی بهتر است. وقتی می‌گویم یک جاهایی از مسیرم دور شده‌ام، توقعی است که از خودم دارم.

هنگام تولید "هفت پرده" امیدها و آرزوهایی داشتم و فکر کردم با این فیلم می‌توانیم یک روند ایجاد کنیم و آن را ادامه دهیم. معتقد بودم دیگران می‌آیند کنار ما و تبدیل به موج و جریان می‌شویم. اما واقعیت مانند یک سیلی به گوش من خورد. فیلم اکران نشد. در مطبوعات یکی دو نفر نقد مثبت درباره آن نوشتند و بیشتر منتقدان من را متهم کردند که می‌خواهم ادای کیشلوفسکی را دربیاورم.

فرزاد موتمن سه فیلم ساخته که در میان کارنامه‌اش جایگاهی ویژه دارند، "هفت پرده" که ورودی متفاوت به سینمای حرفه‌ای بود، "شب‌های روشن" در ادامه آن مسیر تازه و "صداها" که پختگی و تسلط تکنیکی این کارگردان را نشان می‌دهد. "صداها" به گفته این کارگردان کاملترین فیلم او تا امروز است.

* اما بعد از گذشت سال‌ها، وقتی بحث اکران "هفت پرده" از سوی تهیه‌کننده اعلام شد، مورد استقبال منتقدان قرار گرفت؟

ـ این اتفاق در تاریخ سینما هم زیاد افتاده است. مارک رابسن سال 1941 شاهکاری به نام "هفتمین قربانی" ساخت و در آن زمان مورد توجه قرار نگرفت و همه آن را فیلمی بی‌ارزش و مبتذل دانستند. این فیلم درجه یک و خوب سرکوب شد. بعد از 19 سال وقتی آنتونیونی برای "ماجرا" نخل طلا گرفت، همانجا گفت ایده اصلی فیلم را از "هفت قربانی" گرفته است. بعد از این تازه همه دنبال دیدن این فیلم بودند. گرچه دیر شده بود و رابسن زیر چرخ دنده‌های سینمای تجاری مدام فیلم‌های بد می‌ساخت.

من چون اینها را می‌دانم سعی می‌کنم واقع‌بینانه به اطرافم نگاه کنم. به همین دلیل از ایده‌آل‌گرایی متنفرم و از گزیده‌کاری پرهیز می‌کنم. بعد از "هفت پرده" خوشبختانه با سعید عقیقی "شب‌های روشن" را کار کردیم. این فیلم را هم سینماها حاضر نبودند اکران کنند. من با بحران روبرو شدم و فکر کردم با این شرایط فراموش می‌شویم. به همین دلیل تصمیم گرفتم جاده‌ام را گسترش بدهم و آن را وسیع کنم. "باج‌خور" بعد از "هفت پرده" به من پیشنهاد شد و آن را رد کردم.

خودم این پروژه را به چند نفر دیگر پیشنهاد کردم. اما در لحظه آخر دوباره به خودم رسید. "باج‌خور" به جنس فیلم‌هایی که دوست دارم نزدیک است. این یک شبهه است که برخی فکر می‌کنند "باج‌خور" فیلم مورد علاقه من نیست. شفاف بگویم این فیلم برای من از "شب‌های روشن" عزیزتر و بهتر و سینمایی‌تر است و کارگردانی خوبی دارد."باج‌خور" حاصل گرایش من به سینمای درجه دو است.

من عاشق فیلم‌های Grade B هستم. از فیلم‌های اسکاری، جشنواره کن و ونیز نفرت دارم و هرگز این فیلم‌ها را نمی‌بینم. "داگویل" لارس فن تریر نفرت‌انگیز است. من فیلم‌های کم‌هزینه جنایی و مثلث عشقی را دوست دارم. آثار برگمان را نمی‌توانم تحمل کنم، سینمای مورد علاقه من بیشتر شبیه "باج‌خور"است. اما "شب‌های روشن" را هم دوست دارم. چون خیلی از زندگی شخصی خودم می‌آید. شخصیت استاد خیلی شبیه من است.

فرزاد موتمن

* "صداها" چه جایگاهی در کارنامه شما دارد؟

ـ "صداها" را وحشتناک دوست دارم و فکر می‌کنم بهترین فیلم من است. عشق، جنایت و تجربه‌گرایی با یکدیگر تلفیق شده و فکر می‌کنم بیشتر از همه آثار دیگرم به آن علاقمندم. "جعبه موسیقی" سینمای دلخواه من نیست. ولی بین "باج‌خور" و "جعبه موسیقی" چهار سال فاصله است. در این سال‌ها اعلام‌نشده بایکوت شدم. با عقیقی پنج طرح و فیلمنامه کار کردم که همه به بن‌بست رسید.

با امید روحانی سه فیلمنامه کار کردم که به مرحله تولید نرسید. همه جا به من به نوعی گفتند نه. ظاهرا قرار بود از سینما دور شوم. امکان فیلمسازی دیگر برایم وجود نداشت. البته برای فیلمنامه "آفتاب‌پرست" به نویسندگی شادمهر راستین که بسیار به آن علاقمندم، پروانه ساخت گرفتیم اما در بنیاد سینمایی فارابی تولید آن را متوقف کردند.

* چطور تصمیم گرفتید "جعبه موسیقی" را بسازید که هنوز اکران نشده و زیاد مورد استقبال منتقدان قرار نگرفت؟

ـ دوره بدی بود، عقیقی از تهران رفته بود و در اصفهان کار می‌کرد. به نظرم رسید دیگر آینده‌ای برای ما نیست. آن دوره "جعبه موسیقی" به من پیشنهاد شد. این فیلمنامه را پذیرفتم برای اینکه از یک جایی شروع کنم. نمی‌توانم بگویم اجباری در کار بود اما جزئیاتی را در فیلم دوست داشتم. "جعبه موسیقی" ایده خیلی افراطی داشت که اگر با دقت ساخته نمی‌شد می‌توانست مضحکترین فیلم تاریخ سینمای ایران باشد.

این فیلم برای من یک مبارزه بود. با خودم گفتم چقدر می‌توانم آن را خوددار و باوقار بسازم تا مخاطب به این سفری که در فیلم مطرح شده علاقمند شود و به آن نخندد. نوع سینمای "جعبه موسیقی" مورد علاقه من نیست. اما تجربه خوبی بود. خوش‌ساخت است. تک تک صحنه‌ها درست به هدفی که می‌خواهند می‌رسند. فیلم حدود 10 دقیقه اضافه دارد که به خاطر خرده داستان‌هایش است. این فیلم از طرفی کارکردن با اعتقادات عامیانه و مذهبی مردم بود.

"جعبه موسقی" را 13 کارگردان رد کردند. بندبازی عجیبی بود و من این را دوست داشتم. خواستم در این فیلم با آدم‌هایی مثل خودم بحث کنم و اینکه چرا نمی‌توانیم با این باورها به راحتی کار کنیم. در حالی که باید با همین باورها در دل فیلم بیاوریم. البته قرار بود فیلم چند ماه پیش اکران شود و من خودم شرایط را برای آن مساعد ندیدم. من در خلوتم سه فیلم "شب‌های روشن"، "هفت پرده" و "صداها" را ساخته‌ام. البته بقیه فیلم‌ها را هم من ساخته‌ام و پای مسئولیت آنها می‌ایستم.

* چر ا به جای "صداها" فیلمی به سبک "باج‌خور" نساختید که به آن علاقه دارید؟

ـ "صداها" به عقیده من به این سبک نزدیک است و جنبه‌های تجربی هم دارد. من گفتم گرید بی دوست دارم و بیشتر از آن به گدار علاقمندم.  بعضی از فیلمسازان که تجربی کار می‌کنند برایم عزیزند. تجربه "صداها" در روایت برایم جذاب است. قرار نیست همیشه از این جنس کار کنم. من باز هم مجبورم فیلم‌های دیگری بسازم. زیگزاگ بزنم و جای خالی بدهم و شطرنج بازی کنم تا به حیات خود ادامه دهم. شاید در آینده شرایط بهتر شود.

* چقدر معتقدید "صداها" می‌تواند جریان ایجاد کند و چرا فیلمسازان مستقل که چنین آثاری را دنبال می‌کنند نمی‌توانند به یک موج تبدیل شوند؟

ـ من 10 سال پیش زیادی جوان و بی‌تجربه بودم و متوجه این نشدم که شرایطی برای موج‌سازی وجود ندارد. شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی یک جامعه است که امواج را به وجود می‌آورد. گاهی ما در دل این امواج هستیم ولی ایجاد آن دست ما نیست. سینمای ما دولتی است و در واقع موجی از پائین نمی‌تواند ساخته شود و گرایش‌ها از بالا به سینمای ما دیکته می‌شود. البته "هفت پرده" و "شب‌های روشن" تاثیر خود را گذاشتند.

خیلی از فیلمسازان که در 10 سال اخیر وارد سینما شدند، فیلم مستقل می‌سازند و سعی کردند در روایت تجربه جدید داشته باشند تا حد زیادی تحت تاثیر این دو فیلم هستند. من به زودی یک فیلم کمدی می‌سازم که ممکن است خیلی هم فروش کند. با علاقه به سمت آن می‌روم. در فیلم‌هایم سرمایی دیده می‌شود که به خاطر فاصله گذاشتن بین فیلم و مخاطب است. سینمای کمدی با سرما جور درنمی‌آید. این یک تجربه جدید برای من است.

حرفه من فیلمسازی است و منبع درآمد دیگری ندارم. باید کرایه خانه و خرج زندگی خود را تامین کنم. درست است زندگی محقر و کوچکی دارم، اما همین هم به منبع درآمد نیازمند است. هیچکس برای رویاهای ما پول نمی‌دهد. من پولدار نیستم و قرار نیست ارثی به من برسد، حرفه‌ من فیلمسازی است و از این راه امرار معاش می‌کنم، پس باید در تلویزیون و سینما کار کنم.

* تا چه حد در ساختن "صداها" به جذب مخاطب فکر کردید؟

ـ "صداها" یک فیلم جنایی، پرتعلیق و هیجان‌انگیز با بازیگران چهره است. می‌توانستیم امیدوار باشیم فروش معقولی داشته باشد ولی با این شرایط متاسفانه نشد.

* گویا فیلمنامه‌های سعید عقیقی دکوپاژ شده است، این خلاقیت کارگردان را کم نمی‌کند؟

ـ عقیقی تقریبا دکوپاژ شده نمی‌نویسند. در "صداها" در بخش‌هایی چرخش‌های 360 درجه بود چون فیلمنامه‌نویس می‌خواست فضا گرفته و خفه دیده شود. این تنها در فیلمنامه لحاظ شده بود. اگر فیلمنامه‌ای دکوپاژشده باشد من آن را نمی‌سازم. عقیقی یک فیلمنامه با نام "ناتمام" داشت که تقریبا دکوپاژشده بود، من متن را خواندم و خوشم آمد ولی گفتم آن را نمی‌سازم چون دکوپاژ شده و لذت کشف را از من می‌گیرد. پیشنهاد دادم خودش بسازد ولی شرایط آن مهیا نشد.

* فیلمنامه "صداها" از ابتدا کامل بود یا در حد طرح با شما در میان گذاشته شد؟

ـ عقیقی ابتدا نصفی از فیلمنامه را به من داد و بعد کامل آن را خواندم. البته قصه را تلفنی برای من تعریف کرد. وقتی هم در حال نگارش بود، صحنه به صحنه به من تلفن می‌کرد و برایم می‌خواند. فیلمنامه اولیه با آن چیزی که در حال حاضر است، یک تفاوتی دارد. ما در شکل اولیه از این آپارتمام بیرون نمی‌رفتیم و صحنه آخر هم به شکل دیگری بود.

حتی قرار بود بازیگر دیگری برای یک از نقش‌ها با ما همکاری کند. خانه شیرین و مادرش نیز وجود خارجی نداشت. در ایده اولیه شخصیت‌های نگار و شیرین نبودند و بعدا احساس شد این کار یک طبقه کم دارد و از وقتی شیرین وارد قصه شد، احساس کردیم لازم است از این خانه بیرون برود تا ما یک زندان دیگر را بیرون از این خانه ببینیم.

* در نوشتن فیلمنامه یا حتی زمان تولید ایده‌ای عنوان شد که متعلق به شما باشد؟

ـ من در فیلمنامه دست نمی‌برم و برای نویسنده حق قائلم. البته ممکن است چیزهای جزئی را تغییر بدهم. روتوش‌هایی جزئی که به طور طبیعی سر کار پیش می‌آید، انجام می‌دهم. من علاقه ندارم فیلمنامه‌نویس سر کار باشد. البته گاهی از فیلمنامه‌نویس دعوت می‌کنم سر صحنه بیاید. در "شب‌های روشن" از سعید عقیقی دعوت کردم پشت صحنه باشد. قرار بود بازیگران شعر بخوانند و چون او مسلط به ادبیات است می‌خواستم کنار ما باشد و این اشعار را چک کند. در "صداها" هم یک یا دو روز آمد.

به عنوان قاعده می‌گویم نویسنده نباید سر صحنه باشد. وقتی او فیلمنامه را به کارگردان می‌دهد باید اعتماد کند. حضور نویسنده سر صحنه فقط اذیت می‌کند. ممکن است برای تغییر دیالوگ با او تماس می‌گرفتم. به هرحال این ارتباط بین کارگردان و نویسنده اعتماد دوطرفه است. اما حضور نویسنده سر تدوین لازم است. اصولا نویسنده خوب در پیش‌تولید و انتخاب بازیگر حضور دارد. برای من و عقیقی برخی بازیگران زمان نگارش مشخص می‌شوند. عقیقی برای فیلم رویا نونهالی را پیشنهاد داد و من موافق بودم.

* چقدر به جذب مخاطب در انتخاب بازیگران فکر کردید؟

ـ من وقتی فیلم می‌سازم به مخاطب فکر نمی‌کنم، فقط به خود فیلم فکر می‌کنم. وقتی در فضای بسته کار می‌کنید و کار پردیالوگ است و بازی بازیگران به شدت متکی به دیالوگ‌ها و نماها داخلی، نباید خیلی درگیر کلوزآپ شد . پس با این شرایط نمای تمام قد بازیگر را زیاد می‌بینیم و دیدن زبان بدن در این وضعیت مهم می‌شود. باید از بازیگران تئاتری استفاده کنیم که تجربه نمایش و دوربین را کنار هم دارند. در "صداها" فقط پگاه آهنگرانی تئاتری نبود. بقیه تجربه این کار را داشتند.

* قبل از شروع فیلمبرداری تمرین یا دورخوانی با بازیگران انجام می‌دهید؟

ـ من هیچ وقت تمرین نمی‌کنم و معتقدم بازیگر باید جلوی دوربین بازی را تر و تازه ارائه کند. وقتی تمرین می‌کنید چیزی ملکه ذهن بازیگر می‌شود و سر صحنه آن را کهنه اجرا می‌کند. اما همیشه دورخوانی می‌کنیم. مهمترین نکته برای من این است که بازیگر دیالوگ خود را چه شکلی می‌گوید. تند یا کند می‌خواند.

شخصیت‌های "شب‌های روشن" دیالوگ‌ها را تند می‌گویند، چون باهوش و تحصیلکرد‌اند. شخصیت‌های "هفت پرده" دیالوگ‌ها را کند می‌گویند چون بی‌پولند. وقتی بی‌پول هستیم قدم‌هایمان را دست برنمی‌داریم. اما وقتی پولداریم با شتاب راه می‌رویم. "هفت پرده" را کند گرفتیم. در "صداها" ریتم ما نه کند است نه تند. ما روی اینها با بازیگر به توافق می‌رسیم.

* فکر نمی‌کنید بار اصلی داستان بر دوش یکی از طبقه‌های آپارتمان است که جنایت در آن اتفاق می‌افتد یا حتی در همان طبقه حضور بازیگران حرفه‌ای باعث نمی‌شود بازی دیگران در سایر طبقه‌ها دیده نشود؟

ـ به عقیده من "صداها" را از هر دیدی می‌توانیم تعریف کنیم و به قصه‌های متفاوت برسیم. صدابرداری که زنش او را ترک کرده و تنها است و از سر تنهایی گاهی هم به صداهای خانه‌های اطراف گوش می‌کند. دقیقا در این لحظه بحرانی که دارد مسئله متارکه با همسرش را حل می‌کند، صدای قتل به گوش می‌رسد.

قصه دوم درباره دختر جوانی به نام شیرین است که بعد از مشاجره با مادرش به خانه دوستش می‌رود و به طور اتفاقی صدای قتلی را می‌شنود و درگیر می‌شود. قصه سوم؛ رویا در روز ازدواجش با رضا متوجه می‌شود همسر سابقش رضا را به قتل رسانده و به خانه او می رود و درگیر می‌شود.

از هر زاویه این سه قصه درست است. البته قصه مثلث رویا، رضا و حمید اجرایی‌‌تر است. برای اینکه اصل حادثه آنجا اتفاق می‌افتد و طبعا پررنگتر است و آن دو قصه دیگر کمی کمرنگتر هستند و قصه اصلی را حمایت می‌کنند. به نظرم می‌آید این قصه پررنگتر است.

* گویا سکانس‌هایی از فیلمنامه حذف شده است؟

ـ "صداها" در شکل اولیه 97 دقیقه بود و ما یک صحنه کامل از بحث مادر و دختر را حذف کردیم که به نظر من چیرهایی به فیلم داده و چیزهایی از آن گرفته است. شتابی را به ریتم فیلم داده که گرچه فیلم در فضای بسته می‌گذرد ولی وقتی تمام می‌شود مخاطب هنوز انرژی دارد و سالن را خوب ترک می‌کند. اگر این 12 دقیقه بود این انرژی در مخاطب کمتر می‌شد. اما نکته منفی این است که بخشی از شخصیت‌پردازی‌ها حذف و قصه شیرین و مادرش کمرنگتر شده است.

شیرین (پگاه آهنگرانی) تنها شخصیتی است که از بیرون می‌آید و بالاخره کاری می‌کند و به پلیس زنگ می‌زند. به نظر می‌آید او در زندان آپارتمان گیر می‌کند. اما وقتی از آپارتمان بیرون می‌رود و وارد خانه خودش می‌شود احساس می‌کند واقعا در یک زندان دیگر است. شخصیت مادر زوایایی را مطرح می‌کند که مهم است. مادر نماینده نسلی افسرده است و این افسرگی را به فرزندش منتقل می‌کند. من در واقع بدون اینها فیلم را خالی می‌بینم، به عقیده من بدون این‌ها قصه کامل نیست.

* فکر نمی‌کنید به دلیل کدهایی که در فیلم وجود دارد مخاطب باید دو یا چند بار فیلم را بینید؟

ـ مخاطب اینگونه فیلم‌ها را باید چند بار ببیند. خودم با دیدن فیلم "21 گرم" بار اول متوجه همه جزئیات نشدم. البته این فیلم روایت پازل‌گونه را نمی‌خواهد و آنها این نوع روایت را انتخاب کردند تا جذاب شود. چون خود قصه کلیشه است. منطق پازل‌گونه تعریف کردن در این فیلم لنگ می‌زند و از فیلم‌های مورد علاقه من نیست، فیلمنامه آن حفره دارد.

فیلم "یادگاری" که دیدنش عذاب‌آور است. مشکل اساسی دارد. ما از نگاه مردی فیلم را می‌بینیم که حافظه درازمدت و کوتاه‌مدت ندارد و باید به آن چیزی که می‌بینیم شک کنیم. من از دقیقه 30 فیلم علاقه‌ام را به آن از دست دادم. وقتی فیلمی هیچ چیزی به من نمی‌دهد و غیر واقعی است، نمی‌توانم آن را تحمل کنم.

* در کنار کارگردانی و فیلمنامه خوب "صداها"، چقدر معتقدید این فیلم وابسته به تدوین است؟

ـ فرامرز هوتهم تدوینگر فیلم حدود سه ماه روی آن کار کرد و مصطفی خرقه‌پوش به او مشاوره می‌داد. به هر حال فیلم به شدت وامدار تدوین است. خصوصا اینکه شکل نهایی آن نسبت به فیلمنامه تغییراتی دارد. پیشنهاد می‌کنم فیلمنامه را حتما بعد از چاپ شدن بخوانید. "صداها" تغییرات دیگری هم داشت.

بحث‌های مفصلی در تدوین شد. جلساتی پیش آمد که بسیار طول کشید تا به نتیجه برسم و حتی گاهی بحث‌های تندی می‌شد. ولی من احساس می‌کنم همه آنها نتیجه خوبی داشته است. تدوین این فیلم و دستکاری در صحنه‌های آن خیلی سخت است. چون ما سه قصه را معکوس پیش می‌بریم و نباید همزمانی این قصه‌ها را از دست بدهیم.

* چقدر از شرایط اکران عمومی فیلم راضی هستید؟

ـ من توقع نداشتم با این فیلم چنین برخوردی شود. به نظر من این اکران ماحصل سوء تفاهم و بروکراسی است.  واقعا معتقدم در سینمای ما مافیایی وجود ندارد. کلمه مافیا غیر علمی است. تعداد سالن‌های ما کافی نیست. آمار نشان می‌دهد ما قبل از انقلاب 750 سینما برای 25 میلیون جمعیت داشتیم و حالا نزدیک به 300 سالن برای یک جامعه 70 میلیونی داریم. این یعنی بحران وجود دارد و در این شرایط بروکراسی شکل می‌گیرد.

اکران ما نیز درگیر بروکراسی است. تعداد سینماها کم و تعداد فیلم‌ها زیاد است. یک یا دو دفتر پخش که فیلم‌های آنها می‌فروشد و ارتباط‌هایی قویتر با صاحبان سینما دارند، از طریق این ارتباط و نماینده‌هایی که در شورای صنفی نمایش دارند با هم یک باند تشکیل می‌دهند. این باندها شرایط بیشتری را به بعضی از فیلم‌ها می‌دهند و از برخی دیگر دریغ می‌کنند. اکران ما به نوعی از شرایط غیر دمکراتیک و بروکراتیک لطمه می‌خورد.

* پس شما فکر می‌کنید "صداها" در شرایط برابر می‌توانست مخاطب داشته باشد؟

ـ "صداها" فیلم مخاطب خاص، فرهنگی و نفروش نیست. هر فیلمی فرهنگ دارد اما درجه این فرهنگی بودن فرق می‌کند. "صداها" فیلمی پرتعلیق و پرکشش جنایی است با تعدادی ستاره سینما و به راحتی می‌تواند فروش کند. من منظورم فروش یک میلیاردی نیست. اما این فیلم می‌تواند در شرایط طبیعی 300 میلیون بفروشد. به نظر من "صداها" اگر پنج سینما داشت و در تمام سانس به نمایش‌ درمی‌آمد مخاطب پیدا می‌کرد.

در شکل فعلی ما فقط چند سانس داریم در سینماهای پراکنده به صورت چرخشی فیلم را نمایش می‌دهیم. "شب‌های روشن" برای مخاطب محدود است. اما "صداها" اینگونه نیست. سینماداران و مسئولان فرهنگی و شورای صنفی خیلی کهنه فکر می‌کنند و تصور آنها درباره فیلم‌های کم‌فروش و پرفروش همان تصوری است که در دهه 40 مطرح بود.

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی