تبیان، دستیار زندگی
و در این صورت ورود او به دربار سلطان سنجر باید در اوائل عهد سلطنت آن پادشات صورت گرفته باشد؛ و چنانکه از مطالعه در آثار وى برمى‌آید سال‌ها بعد از سنجر (یعنى بعد از سال ۵۵۲ هـ) زنده و در دوره تسلط غزان (بعد از اسارت سنجر و مرگ او)، دچار مشکلاتى بوده و ناگز
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چایی شیرین پادشاهان!

چایی شیرین پادشاهان

اوحدالدین محمدبن محمد انورى ابیوردىاز گویندگان نامبردار نیمه دوم قرن ششم هجرى و از کسانى است که در تغییر سبک سخن فارسى اثر بیّن و آشکارى دارد. تخلص وى ، همچنانکه خود گفته و معاصران او در اشعار خود آورده‌اند ، انورى است لیکن بنابر نقل دولتشاه در تذکرهٔ الشعراء تخلص او نخست ”خاورى“ منسوب به دشت خاوران بوده است که شهر انورى یعنى ابیورد در آن دشت واقع بود ، و بعد به فرمان استاد خویش ”عماره“ آن تخلص را رها کرد و انورى را برگزید.

همین روایت را هدایت در مجمع‌الفصحا تکرار کرده است و به‌هرحال مسلم است که تخلص انورى را دیگران به او دادند و او خود اختیار نکرده بود.

دوران جوانى انورى بطوس در تحصیل علوم گذشت، و او گذشته از ادبیات که در آن به غایت قصوى رسید، به فلسفه و ریاضیات نیز توجه داشت و در عین اشتغال به علم در شعر نیز مهارت حاصل کرد و هم در جوانى به دربار سنجر راه یافت و قسمت بزرگى از عمر خود را در خدمت آن سلطان گذرانید، چنانکه خود در یکى از قصاید که در مدح آن پادشاه جنگجو سروده است، گوید:

خدمت سى سال را آخر بباید حرمتى / خدمت سى‌ساله در حضرت نباشد سرسرى 

و در این صورت ورود او به دربار سلطان سنجر باید در اوائل عهد سلطنت آن پادشات صورت گرفته باشد؛ و چنانکه از مطالعه در آثار وى برمى‌آید سال‌ها بعد از سنجر (یعنى بعد از سال ۵۵۲ هـ) زنده و در دوره تسلط غزان (بعد از اسارت سنجر و مرگ او)، دچار مشکلاتى بوده و ناگزیر به مدح امرا و رجال خراسان روزگار مى‌گذرانیده است تا به سال ۵۸۳ به درود حیات گفت.

انورى در سرودن قطعات نیز ید بیضاء نموده و در این نوع از شعر اقسام معانى را از مدح و هجو گرفته تا وعظ و تمثیل و نقدهاى اجتماعى به بهترین وجه به‌کار برده است، به‌حدى که بعد از او کمتر کسى توانست در این نوع از کلام همطراز او گردد.

انورى از جملهٔ بزرگترین شاعران ایران و از کسانى است که هم از دورهٔ حیات او استادى و هنر وى در شعر مسلم گشت، و پس از او شاعران همه او را به استادى و علو مقام ستوده‌اند چنانکه عوفى در لباب‌الالباب گوید «تمامت قصاید او مصنوع است و مطبوع و هیچ‌کس انگشت بر یکى از آنها نتواند نهاد». وى طبعى قوى و اندیشه‌اى مقتدر و مهارتى وافر در آوردن معانى دقیق و مشکل در کلام روان و نزدیک به لهجهٔ تخاطب زمان داشت. بزرگترین وجه اهمیت او در همین نکتهٔ اخیر یعنى استفاده از زبان محاوره در شعر است و او بدین ترتیب تمام رسوم پیشینیان را در شعر درنوشت و طریقه‌اى تازه در آن ابداع کرد که علاوه بر مبتنى بودن بر زبان تخاطب، با رعایت سادگى و بى‌پیرایگى کلام و آمیزش آن با لغات عربى وافر و حتى ترکیبات کامل عربى و استفاده از اصطلاحات علمى و فلسفى بسیار و مضامین و افکار دقیق و تخیلات و تشبیهات و استعارات بسیار همراه است. گاه سخن انورى به درجه‌ئى از سادگى مى‌رسد که گوئى او قسمت‌هائى از محاورات معمول و عادى را در شعر خود گنجانیده است مانند:

گفت این هر دو یکى جز که شهاب‌الدین نیست
گفتم آن‌دیگر گفتا حسن محمودست
گفتم اغلوطه مده این چه دوئى باشد گفت
دوئى عقل که هم شاهد و هم مشهودست

وقتى انورى سادگى و روانى کلام خود را با خیالات دقیق غنائى به‌هم آمیخت، غزل‌هاى شیواى زیباى مطبوع و دل‌انگیز خود را پدید مى‌آورد و الحق باید او را در غزل از کسانى شمرد که آن را مانند ظهیر فاریابى پیش از سعدى به عالى‌ترین مراحل کمال و لطف نزدیک کرده و این راه دشوار را در شعر آمادهٔ آن ساخته‌اند که محل جولان اندیشهٔ باریک‌بین و خیالات دقیق و عالى سعدى قرار گیرد.

انورى در سرودن قطعات نیز توانا بود و در این نوع از شعر اقسام معانى را از مدح و هجو گرفته تا وعظ و تمثیل و نقدهاى اجتماعى به بهترین وجه به‌کار برده است، به‌حدى که بعد از او کمتر کسى توانست در این نوع از کلام همطراز او گردد.

به‌هرحال انورى در قصیده و غزل و قطعه از ارکان استوار شعر و ادب پارسى شد و به مرتبتى رسید که او را یکى از سه پیامبر شعر پارسى بدانند.  گرچه مفاهیم شعر او بیشتر حول مدح پادشاهان و اعیان می گردد.

آفتاب

تنظیم:بخش ادبیات تبیان