تبیان، دستیار زندگی
دیروز، پدربزرگ و مادربزرگ به مکه رفتند. من و مادر و پدر و مبین به فرودگاه رفتیم. من دلم می‏خواست با آنها به مکه بروم و خانه‏ی خدا را ببینم. گفتم: «کاش من و مبین را هم می‏بردید تا خانه
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هر جا که مهربانی باشد خانه‏ی خداست
هر جا که مهربانی باشد خانه‏ی خداست

دیروز، پدربزرگ و مادربزرگ به مکه رفتند. من و مادر و پدر و مبین به فرودگاه رفتیم. من دلم می‏خواست با آنها به مکه بروم و خانه‏ی خدا را ببینم. گفتم: «کاش من و مبین را هم می‏بردید تا خانه‏ی خدا را ببینیم.» مادربزرگ من و مبین را بوسید و گفت: «بزرگ‏تر که بشوید می‏روید. اما یادتان باشد که همه جا خانه‏ی خداست. هر جا که مهربانی باشد، خوبی و دوستی باشد، آنجا پر از فرشته می‏شود. آنجا خانه‏ی خدا می‏شود.»

مادربزرگ و پدربزرگ رفتند و من دعا کردم. دعا کردم که یک روز به مکه بروم و خانه‏ی خدا را ببینم. آن روز مبین را هم با خودم می‏برم.

هر جا که مهربانی باشد خانه‏ی خداست

تنظیم: بخش کودک و نوجوان

********************************

مطالب مرتبط

حاصل مهربانی 

هدیه خدا

فرشته ها اشتباه می کنند؟

سفید مانند لباس فرشته ها

نمازدر مسجد

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.