امام و پاسخ به مسئله ولایت فقیه
قسمت اول(پاسخ امام خمینی به پرسشهایی درباره ولایت فقیه)
با توجه به اینكه مجموعه احكام وقوانین الهى، از جانب خداوند تبارك وتعالى توسط پیامبران براى بشریتفرستاده شده است آیا نیاز به تاسیسیك حكومتخاص "دینى" نیز هست؟
"مجموعه قوانین، براى اصلاحجامعه كافى نیست. براى اینكه قانون،مایه اصلاح و سعادت بشر شود، به قوهاجرائیه و مجرى، احتیاج دارد. به همینجهت، خداوند متعال در كنار فرستادنیك مجموعه قانون یعنى احكام شرع،یك حكومت و دستگاه اجرا و ادارهمستقر كرده است." (1)
«اسلام، همانطور كه قانونگذارىكرده، قوه مجریه هم قرار داده است."ولى امر"، متصدى قوه مجریه همهست.» (2)
حضرت امام(ره)، مقوله تشكیلحكومت اسلامى را وظیفه فقها دانسته وآن را از واجبات مطلق مىشمرند. یعنىاز امورى كه واجب است مقدماتش راهم فراهم كنیم نه آنكه منتظر سرنوشتبمانیم تا شاید شرائط و زمینه حكومت، خودبخود، پیش آید:
"این كه فرمودهاند "فقها حصوناسلامند"، یعنى مكلفند اسلام را حفظكنند و زمینهاى را فراهم آورند كه بتوانندحافظ اسلام باشند و این از اهم واجباتاست و از واجبات مطلق مىباشد نهمشروط." (3)
ایشان همچنین، موضوع تشكیلحكومت و ولایت فقیه را وظیفهاىدانستهاند كه خود بخود اصالت ندارد وهدف از آن، اجراى احكام الهى است:
"عهدهدار شدن حكومت فى حدذاته، شان و مقامى نیست، بلكه وسیلهانجام وظیفه و اجراى احكام و برقرارىنظام عادلانه اسلام است." (4)
«این مقام، حكومت و منصب نیستكه به انسان، شان و منزلت معنوىمىدهد. بلكه این منزلت و مقام معنوىاستكهانسانراشایستهبراى "حكومت"و "مناصب اجتماعى" مىسازد.» (5)
«ما براى اینكه وحدت امت اسلام را تامین كنیم، براى اینكه وطن اسلام را ازتصرف و نفوذ استعمارگران و دولتهاىدستنشانده آنها خارج و آزاد كنیم،راهى نداریم جز اینكه تشكیل حكومتبدهیم.» (6)
ایشان، این مقام را براى شخص ولىفقیه نیز، وظیفهاى خطیر مىدانند:
"اینجا صحبت از مقام نیستبلكهصحبت از وظیفه است. ولایتیعنىحكومت و اداره كشور و اجراى قوانینشرع مقدس، یك وظیفه سنگین و مهماست. نه این كه براى كسى شان و مقامغیرعادى بوجود بیاورد و او را از حدانسان عادى بالاتر ببرد. بعبارت دیگر،ولایت در مورد بحث، یعنى "حكومت"و اجرا و اداره برخلاف تصورى كه خیلىافراد دارند، امتیاز یستبلكه وظیفهاىخطیر است." (7)
«حكومت در اسلام، به مفهوم"تبعیت از قانون" است، و فقط "قانون"بر جامعه حكمفرمایى دارد.» (8)
«حكومت اسلامى، حكومت "قانونالهى" بر مردم است.» (9)
و اما حكومت "قانون الهى" چهویژگىهائى دارد؟
«در این طرز حكومت، "حاكمیت"،منحصر به خداست و "قانون"، فرمان وحكم خداست. قانون اسلام یا فرمانخدا بر همه افراد و بر دولت اسلامى،"حكومت تام" دارد. همه افراد ازرسولاكرم(ص) گرفته تا خلفاى آنحضرت و سایر افراد، تا ابد تابع "قانون"هستند. همان "قانونى" كه از طرفخداىتباركوتعالى نازل شده و در لسانقرآن و نبىاكرم(ص) بیان شده است.» (10)
یك پرسش مهم آنست كه آیا درولایت فقیه، اراده شخصى، حكومتمىكند یا قانون؟!
مىفرمایند: «غیر ازقانون الهى، كسى حكومت ندارد و براىهیچكس،حكومتنیست، نهفقیهونهغیرفقیه. همه باید تحت قانون عمل كنند.» (11)
بنابراین ولایت فقیه، ولایت "قوانینالاهى" است و این انقلاب، نه بهحكومت اشخاص و احزاب بلكه بهحكومتخدا مىاندیشد: «امیدوارمانقلاب اسلامى را تا به مقصد، كه"حكومت الله" در جمیع شئون كشوراست، ادامه دهید.» (12)
«غیر از قانون الهى، چیزى نبایدحكومت كند» (13)
امام(رض)، در پاسخ به این سؤالكه چه نوع قوانین، مىتواند معیارحاكمیت، و مسلط بر جامعه بشرى باشدمىفرمایند: «مطابق اصل توحید، مامعتقدیم كه خالق و آفریننده جهان وهمه عوالم وجود انسان تنها ذات مقدسخداى تعالى است كه از همه حقایقمطلع و قادر بر همه چیز و مالك همهچیز است. این اصل به ما مىآموزد كهانسان تنها در برابر ذات مقدس حق، بایدتسلیم باشد و از هیچ انسانى نبایداطاعت كند، مگر اینكه اطاعت او،اطاعتخدا باشد. هیچ فردى حق نداردانسانى یا جامعه و ملتى را از آزادىمحروم كند و براى او قانون وضع كند.رفتار و روابط او را، بنا به درك و شناختخود كه بسیار ناقص استیا بنا بهخواستهها و امیال خود، تنظیم نماید.قانونگذارى براى پیشرفتها، در اختیارخداى تعالى است، همچنان كه قوانینهستى و خلقت را نیز خداوند مقررنموده، سعادت و كمال انسان و جوامعتنها در گرو اطاعت از قوانین الهى استكه توسط انبیاء بشر ابلاغ شده است». (14)
بنابراین كلیه برنامهها و قوانیناجتماعى، باید برمبناى شریعت الاهىباشد و قانونگذارى مستقل از دین وبرخلاف قانون خدا، برخلاف مصلحتبشرى است:
«شارع مقدس اسلام یگانه قدرتمقننه است. هیچكس حق قانونگذارىندارد و هیچ قانونى جز حكم شارع رانمىتوان به مورد اجرا گذاشت.» (15)
اما در عین حال، همین مقام ولایتكه هدفى جز اجراء قانون الهى ندارد، درمرحله اجراء این احكام و تامین ایناهداف، در گیرودار تزاحمها واصطكاكهاى عملى، گاه مجبور به تعطیلموقتیا تاخیر در اجراى یك قانون یاحكم مىشود كه براساس مصلحتجامعه اسلامى، چنین اختیارى خواهدداشت. امام(رض) مىگویند:
"حكومت، بمعناى ولایت مطلقهاىاست كه از جانب خدا به نبىاكرم(ص)واگذار شده و اهم احكام الهى است و برجمیع احكام فرعیه الهیه تقدم دارد.» (16)
بدانمعنى كه اگر اجراء یك حكمفرعى خاص، احیانا با اصل ولایت ومصلحت جامعه و نظام اسلامى تزاحمیافت، مصلحت اسلام، مقدم بر اجراىفورى یك حكم فرعى یا یك مادهقانونى است. در عین حال، بعقیدهامام(رض)، نباید توهم استبداد و نوعىخودمحورى و بىاعتنایى به قانون درمورد "ولى فقیه" شود. زیرا;
«حكومت اسلامى، هیچیك از طرزحكومتهاى موجود نیست. استبدادىنیست كه رئیس دولت، "مستبد" وخودراى باشد، مال و جان مردم را بهبازى بگیرد و در آن، به دلخواه دخل وتصرف كند.» (17)
«اگر یك فقیهى در یك مورددیكتاتورى بكند، از ولایت مىافتد». (18)
«ولایت فقیه است كه جلوىدیكتاتورى را مىگیرد. اگر ولایت فقیهنباشد، دیكتاتورى مىشود.» (19)
«حكومت و زمامدارى در دست فرد یا افراد، وسیله فخر و بزرگى بر دیگران نیست كه از این مقام بخواهد به نفع خود حقوق ملتى را پایمال كند.» (20)
تنظیم:امید واضحی آشتیانی_حوزه علمیه تبیان
1. ولایت فقیه، ص 26
2. ولایت فقیه، ص 27
3. ولایت فقیه، ص 85
4. ولایت فقیه، ص 69
5. ولایت فقیه، ص 99
6. صحیفه نور، فصل سوم، ص 117
7. ولایت فقیه، ص 55
8. ولایت فقیه، ص 65
9. كلمات قصار پندها و حكمتها،امامخمینى(س)، ص 117
10. ولایت فقیه، ص 54
11. صحیفه نور، ج 10، ص 53
12. صحیفه نور، ج 7، ص 25، 26
13. صحیفه نور، ج 6، ص 58
14. صحیفه نور، ج 4، ص 166
15. ولایت فقیه، ص 53
16. صحیفه نور، ج 20، ص 170
17. ولایت فقیه، ص 52
18. كلمات قصار پندها و حكمتها،امامخمینى(س)، ص 119
19. همان، ص 119
20. همان، ص 138