تبیان، دستیار زندگی
پانزده سال پیش برنامه دیگری برای زندگی ام ریخته بودم اما زندگی مرا به مسیر دیگری سوق داد بنابراین اگر هم اكنون طرح تمیز و قشنگی را برای 10سال آینده خود پی ریزی كرده اید كمی مواظب باشید! زندگی ممكن است طرح دیگری برای شما داشته باشد. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زمانی برا ی زیستن

"خوشه های خشم نگاه مرابه بشریت تغییر داد"

زمانی برای زیستن

وقتی «زمانی برای كشتن» به چاپ رسید كتابی گمنام از نویسنده ای گمنام بود كه توسط ناشری گمنام به چاپ رسیده بود. هیچ پولی برای تبلیغات دركار نبود درنتیجه سعی كردم خودم فروش و توزیع كتابم را به عهده بگیرم. به كتابفروشیهای بسیاری مراجعه كردم ولی آنها طبق معمول نه وقت فروش كتابم را داشتند و نه علاقه ای به این كار!

جان گریشام، هشتم فوریه سال 1955 درایالت آركانزاس به دنیا آمد. پدرش كارگر ساختمانی بود و گریشام خردسال درهمان روزها رؤیای تبدیل شدن به یك بازیكن حرفه ای بیس بال را در سر می پروراند. گریشام بعدها دربزرگسالی با آگاهی به اینكه جوهره وجودی چنین مشاغلی را درخود ندارد اقدام به تعویض چند شغل و درنهایت تحصیل در رشته حسابداری دانشگاه ایالتی می سی سی پی كرد. درسال 1981 ، پس از فارغ التحصیلی در رشته حقوق به مدت یك دهه برای تمرین وكالت به Southaven رفت و به وكالت پرداخت. درسال 1983 به عضویت مجلس نمایندگان ایالتی انتخاب شد وتا سال 1990 درهمانجا مشغول به خدمت بود . نوشتن نخستین رمان پرفروش او تحت عنوان «زمانی برای كشتن» سه سال بطول انجامید و سرانجام درسال 1987 به اتمام رسید. این رمان كه درهمان زمان از سوی بسیاری از ناشرین با استقبال مواجه نشد سرانجام توسط نشر «وین وود» خریداری شد و درتابستان 1988 درتیراژ پنج هزارنسخه به چاپ رسید. «دفتر حقوقی وكلا» رمان بعدی گریشام بود كه داستان یك وكیل مدافع جوان و زیرك را باز می گفت كه فریب مجموعه ای از وكلای به ظاهر خوب یك دفتر حقوقی را می خورد. با فروش امتیاز سینمایی این رمان به مبلغ ششصدهزاردلار به كمپانی فیلمسازی پارامونت پیكچرز ، گریشام به ناگهان به عنوان یك نویسنده موفق و صاحب نام درمیان ناشران به شهرت رسید، رمان مزبور به مدت چهل وهفت هفته در فهرست پرفروش ترین كتابهای نشریه نیویورك تایمز قرار گرفت و عنوان پرفروش ترین رمان سال 1999 را دریافت كرد. درپی این موفقیت چشمگیر حرفه ای رمان دیگری از گریشام تحت عنوان «موكل» باردیگر برصدر جدول فروش كتابهای روز این نشریه صعود كرد واز آن پس این نویسنده به عنوان استاد برجسته تریلرهای حقوقی ـ جنایی ، مرزهای شهرت را درسرتاسر آمریكا و اروپا درنوردید.

داشتن اهداف و آرمانهای شخصی، بسیارمهم و تلاش برای دستیابی به آنها مهمتراست؛

از دیگر آثار گریشام می توان به رمانهای دیگری همچون «قاضی فراری » ، «شریك» و «وكیل خیابانی » اشاره كرد. برطبق یك نظرسنجی فرهنگی ، « گریشام» در زمره یكی از پرفروش ترین رمان نویسان دهه 90 محسوب می شود و درحال حاضر 60میلیون نسخه از آثار وی در كشورهای متعدد به 29 زبان مختلف ترجمه و توزیع شده اند و چند رمان دیگر از او همچون «پرنده پلیكان»، «زمانی برای كشتن» و … به فیلم تبدیل شده اند. گریشام اوقات فراغت خود را به نوشتن سپری می كند، اما در برنامه زندگی خود فرصتی را هم برای حل وفصل پرونده های حقوقی وابسته به مؤسسات خیریه درنظر گرفته است . گریشام به همراه همسر و دو فرزند خود مقیم ا یالت می سی سی پی ا ست . پس از تجربه ژانر جدیدی در «خانه رنگ شده» و «چشم پوشی از كریسمس» این نویسنده سرشناس با كتاب جدید و پرفروش «احضاریه» به فضای پرالتهاب تریلرهای حقوقی باز می گردد.

گفت و گو با او...

آیا درنویسندگی از افراد یا نویسنده های خاصی الهام می گیرید؟

زمانی برای زیستن

در دوران دبیرستان از نعمت داشتن برخی اساتید خوب برخوردار بودم . درسالهای پایانی دبیرستان ما آموزگاری داشتیم كه ما را به خواندن كتابهای خوب از نویسندگان برجسته تشویق می كرد و همان موقع بود كه با برخی از نویسندگان محبوبم همچون «جان اشتاین بك» آشنا شدم. وقتی همه كتابهای « اشتاین بك »را خواندم واقعاً فهمیدم كه تجربه خوبی را پشت سر گذاشته ام. به یاد دارم كه همیشه به خودم می گفتم «دوست دارم این چنین شفاف بنویسم». درهمان زما ن مطالعه كتابهای «فاكنر» نیز در برنامه درسی ما قرار گرفت بنابراین دریك دست كتابهای فاكنر را داشتم و در دست دیگر كتابهای اشتاین بك را ورق می زدم كه البته نسبت به آثار فاكنر ابهام كمتری داشتند.

در دوران جوانی به چه كتابهای بخصوصی علاقه مند بودید؟

در كودكی تنها به خاطر تجربه لذت مطالعه ، كتابهای زیادی می خواندم. مجموعه ای از كتابهای پلیسی ـ جنایی و چیزهایی دراین مایه ها. اما فكر می كنم اولین كتابی كه واقعاً مرا مجذوب خود كرد كتاب «تورتیافلت» از اشتاین بك بود . وقتی این كتاب را خواندم واقعاً لذت بردم. دومین كتابی كه معلم ام به من معرفی كرد كتاب «موشها و آدمها» بود. وقتی «خوشه های خشم» را خواندم آن را یك اثر فوق العاده قوی یافتم. واقعاً نمی دانم كه این كتاب تأثیری در سبك نوشتاری یا شخصیت وجودی ام به عنوان یك نویسنده داشته یا نه اما قطعاً در شكل گیری دیدگاه شخصی ام درباره بشریت و نگاهم به كشمكش افراد ضعیف و قوی مؤثر بوده . این كتاب در مجموع برای من اثری بس ارزشمند بود.

آیا خاطره دلچسب ومهمی را در طول فعالیت حرفه ای خود به یاد می آورید؟

برخی تماس های تلفنی كه با من گرفته شد واقعاً برایم خاطره انگیز بوده اند. یكی ازاین تماسهای خاطره انگیز به زمانی بازمی گردد كه به دنبال ناشری برای رمان «زمانی برای كشتن» می گشتم. پس از یك سال جست وجو وعدم استقبال ناشران از چاپ این رمان، دریكی از روزهای آوریل سال 88 طی یك تماس تلفنی از نیویورك باخبر شدم كه ناشری حاضر به چاپ این اثر شده است . تا آن زمان درحدود 30ناشر این رمان را رد كرده بودند. یك لحظه خاطره انگیز دیگر موقعی بود كه باخبرشدم كمپانی فیلم «پارامونت » حاضر به خرید امتیاز فیلم «دفتروكلا» شده است و این واقعاً غیرمنتظره بود چرا كه درآن زمان این رمان چاپ نشده و هنوز به صورت دست نویس بود. این لحظات واقعاً برای من بزرگ و ارزشمند بودند و هنوز هم اینگونه موفقیتها برایم هیجان انگیز است.

گشودن هردر، شهامت وایستادگی می طلبد.

چه كسانی مشوق شما دراین راه بودند؟

دراینگونه مواقع می توانم از دوستانم یاد كنم. وقتی «زمانی برای كشتن» به چاپ رسید كتابی گمنام از نویسنده ای گمنام بود كه توسط ناشری گمنام به چاپ رسیده بود. هیچ پولی برای تبلیغات دركار نبود درنتیجه سعی كردم خودم فروش و توزیع كتابم را به عهده بگیرم. به كتابفروشیهای بسیاری مراجعه كردم ولی آنها طبق معمول نه وقت فروش كتابم را داشتند و نه علاقه ای به این كار! آنها به دنبال نویسنده جدیدی نبودند كه ناشری گمنام نخستین كارش را به چاپ رسانده باشد. اما درعوض خیلی ها بودند كه درهای خود را به رویم گشودند و گفتند: «حتماً كتابتان را به ما بدهید. ما سعی می كنیم با برگزاری جلسات نقد و بررسی بسیاری از مشتریانمان را با شما و اثرتان آشنا كنیم». واقعاً نمی توان چنین لطف و محبتی را نادیده گرفت. هروقت فرصت می كنم به این كتابفروشی ها مراجعه می كنم و هربار با كتاب جدیدی به سراغ آنها می روم. درمجموع پنج كتابفروشی هستند كه آنها را كتابفروشیهای خانگی ام تلقی می كنم. فروشندگان آنها واقعاً دوستان من هستند و من نمی توانم به این فكر كنم كه زمانی بخواهم كتابی چاپ كنم و به آنها مراجعه نكنم.

به راستی چه ویژگیها و خصوصیات فردی ای را در موفقیت خود مؤثر می دانید؟

هیچ وقت تصمیم نداشتم نویسنده شوم. نویسندگی چیزی نبود كه به آن فكر كرده باشم. همیشه فكر می كردم تا آخر عمرم وكیل خواهم ماند. داشتن اهداف و آرمانهای شخصی، بسیارمهم و تلاش برای دستیابی به آنها مهمتراست؛ اما همیشه باید به یاد داشت كه زندگی شیوه های خاص خودش را برای عرضه و معرفی فرصتها واهداف جدید دارد. موفقیت در بسیاری از مواقع به تغییرات و تحولات و آزمون برخی چیزهای جدید كه از پیش برای آنها برنامه ریزی نكرده اید بستگی دارد.

تاچه حد آموزش وآموخته های حقوقی شما درفرآیندنوشتاری تان مؤثر است؟

خیلی . واقعاً بعضی مواقع فكر می كنم بدون اینكه حقوق خوانده باشم نمی توانستم اولین رمانم را بنویسم. هیچوقت رؤیای نویسندگی را درسر نمی پروراندم وتنها پس از تمام شدن جلسات دادگاه و شركت درآنها دست به قلم می بردم. من برای نوشتن اولین رمانم به مدت سه سال بی وقفه ساعت 5صبح از خواب بلند می شدم و یك ساعت می نوشتم. تنها آرزویم به پایان رساندن نسخه دست نویس این كتاب بود.

اگر سوژ ه خود را از اتفاقات و پرونده های حقوقی جاری می گیرید، چه حادثه یا پرونده ای الهام بخش شما در نوشتن رمان «شریك» بود؟

زمانی برای زیستن

هیچ پرونده ای. «شریك» یك داستان قدیمی است . داستان كهنه وكلایی كه دوست دارند با جیب پر از پول متواری شوند . خیلی ها را می شناسم كه این كار را كردند.

شما طی این سالها با نظم خاصی به نویسندگی پرداخته اید از این رو مطمئناً فشار بسیاری از سوی خوانندگان ، ناشرین و استودیوهای فیلمسازی به شما وارد می شود كه می خواهند به ادامه این ژانر جنایی درنوشته های خود ادامه دهید. چگونه با این فشار كاری كنار می آیید. آیا دوست ندارید روزی ژانرهای دیگری را در داستان نویسی امتحان كنید؟

من هیچ فشاری را درچنین شرایطی متحمل نمی شوم. شش ماه از سال را به نوشتن پلات داستان موردنظر می گذرانم. مخاطبین آن را می یابم، زمان و مكان داستانم را می جویم و درنهایت روزانه 6ساعت به اتاقم پناه می برم. به هنگام نوشتن به فروش داستان ، به خواننده ها و به استودیوهای فیلمسازی فكر نمی كنم. فقط و فقط به داستانم می اندیشم چون اگر بتوانم آن را درست جلو ببرم همه چیز با موفقیت پیش خواهد رفت. مطمئناً روزی ـ دقیقاً نمی دانم چه زمانی ولی مطمئناً نه درآینده ای نزدیك ـ به نوشتن كتابهای دیگری روی خواهم آورد.

چه توصیه ای به داستان نویسان جوان و تازه كار دارید؟

گشودن هردر، شهامت وایستادگی می طلبد. شاید عاقلانه ترین كاری كه كرده ام نوشتن و انتشار كتابی پس از گذشت یك سال از چاپ رمان «دفتروكلا» بود. از آن زمان تاكنون هرسال یك كتاب به چاپ رسانده ام.

پانزده سال پیش برنامه دیگری برای زندگی ام ریخته بودم اما زندگی مرا به مسیر دیگری سوق داد بنابراین اگر هم اكنون طرح تمیز و قشنگی را برای 10سال آینده خود پی ریزی كرده اید كمی مواظب باشید! زندگی ممكن است طرح دیگری برای شما داشته باشد. زندگی ، فرصتها و موقعیتهای پیش بینی نشده ای را به شماعرضه خواهد كرد وحال این با شماست كه تصمیم بگیرید. شهامت به خرج دهید، به این موقعیتها ایمان داشته باشید واز آنها بهره ببرید. زندگی ممكن است بعضی مواقع برای شما بدشانسی، سختی و حتی تراژدی بیافریند كه بایدبرای آنها نیز آمادگی داشته باشید. اینها واقعیاتی هستند كه برای همه روی می دهند.

مترجم: شیلا ساسانی نیا ـ برگرفته از: منابع اینترنتی

تنظیم:بخش ادبیات تبیان