جان پدرت ولم کن ای زلزله جان(طنز)
با زلزله در هراس و در بیم شدیم |
در فکر فرائض و تعالیم شدیم |
گفتیم که فکر آخرت باید بود |
چون رفت ،همان کسی که بودیم شدیم |
***
می گفت دوباره این وری می آیم |
با لرزه و پس لرزه، سری می آیم |
اینبار نشد ، بزودی انشا ء الله |
با ریشتر بیشتری می ایم |
***
گفتند که برق شد گران لرزیدیم |
از قیمت میوه یا که نان لرزیدیم |
ای زلزله کوتاه بیا زیرا ما |
در حد توان و وُسعمان لرزیدیم |
***
هرچند گسل فت و فراوان داریم |
از شوش گرفته تا لویزان داریم |
اما دلمان محکم و قرص است همه |
زیرا که مدیریت بحران داریم |
***
جان پدرت ولم کن ای زلزله جان |
انگار تو هم حال خوشی داری هان |
هی هل نده بیخودی ،که با این اوضاع |
اصلا ،ابدا نمی شود خورد تکان |
***
از کوچه صدای هلهله می آید |
مادر زن من چو چلچه می آید |
فریاد که در خانه و کاشانه ی ما |
روزی دوسه بار زلزله می آید |
مصطفی مشایخی
تنظیم :بخش ادبیات تبیان