با چند درخت دوست هستی؟

پنجره ی اتاقت را باز کن . بگذار آفتاب با تو خودمانی شود. بگذار برگهای سبز درخت انار چهرهی پنجره را زیباتر کند. بگذار صدای جیکجیک گنجشکها در اتاقت مهمان شود. صدای خروس همسایه را میشنوی؟ میگوید صبح آمده است؛ صبحی زیبا با طراوتی دلانگیز.
صبح از صدای گل و پرنده و آفتاب پر شده است. نسیم در کجای ذهن تو نفس میکشد؟ با چند تا درخت دوست هستی؟ آیا باغچه را مثل کف دستت میشناسی و به جوانهها خوش آمد میگویی؟
راستی کلاغها لابه لای شاخ و برگ درخت کاج، با این همه سر و صدا چه خبر مهمی برای ما دارند؟ یک چیز... چطوری بگویم؟
اگر یک روز خدایی ناکرده محیطی که در آن زندگی میکنیم به دود کارخانه، ماشینها و... آلوده شوند میدانی چه بلایی سر ما میآید؟ میدانی اگر دود جلو صورت خندان خورشید را بگیرد چه اتفاق وحشتناکی در انتظار گلهای باغچه است؟
میدانی اگر رودخانهها با زباله آلوده شود ماهیها برای همیشه با ما قهر میکنند و سنگریزههای درخشان کف رودخانه دیگر پیدا نیستند؟ میدانی اگر خروسها دیگر نخوانند، صبح دیگر لطافت صبح را ندارد؟ میدانی اگر درختها از شهر ما بروند، دیگر صدای جیک جیک گنجشکان، روز ما را قشنگ نمیکند؟ میدانی اگر ماشینها همهی کوچهها و خیابانها را پر کنند دیگر جایی برای حرکت نسیم خنک نیست؟ ای کاش همهی آدمهای دنیا دست به دست هم میدادند و برای سبزتر شدن زمین میکوشیدند! ای کاش آسمان، آبی و شفاف بود و دود و آلودگی برای همیشه از زندگی ما فراری میشد! ای کاش درختان همیشه سربلند باقی میماندند!
محدثه رضایی
تنظیم:بخش کودک و نوجوان
*****************************************
مطالب مرتبط
