تبیان، دستیار زندگی
آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند رفتند و شهر خفته ندانست کیستند فریادشان تموج شط حیات بود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یک بار هم بابای معلوم الاثر باش

شقایق
شهر خفته

آن عاشقان شرزه که با شب نزیستند
رفتند و شهر خفته ندانست کیستند
فریادشان تموج شط حیات بود
چون آذرخش در سخن خویش زیستند
مرغان پرگشوده طوفان که روز مرگ
دریا و موج و صخره براشان گریستند
می گفتی٬ ای عزیز :«سترون شده ست خاک»
اینک ببین برابر چشم تو چیستند:
هر صبح و شب به غارت طوفان روند و باز
باز٬ آخرین شقایق این باغ نیستند

محمدرضا شفیعی کدکنی

یک بار هم بابای معلوم الاثر باش
عقد

ای پیش پرواز کبوتر های زخمی
بابای مفقود الاثر! بابای زخمی!
دور از تو سهم دختر از این هفته هم پر
پس کی؟ کی از حال و هوای خانه غم پر؟
تا یاد دارم برگی از تاریخ بودی
یک قاب چوبی روی دست میخ بودی
توی کتابم هر چه بابا آب می داد
مادر نشانم عکس توی قاب می داد
اینجا کنار قاب عکست جان سپردم
از بس که از این هفته ها سر کوفت خوردم
من بیست سالم شد هنوزم توی قابی
خوب یک تکانی لا اقل مرد حسابی!
یک بار هم از گیر و دار قاب رد شو
از سیم های خاردار قاب رد شو
برگرد تنها یک بغل بابای من باش
ها! یک بغل برگرد، تنها جای من باش
ای دست هایت آرزوی دستهایم
ناز و ادایم مانده روی دست هایم
شاید تو هم شرمنده یک مشت خاکی
یک مشت خاک بی نشان و بی پلاکی
عیبی ندارد خاک هم باشی قبول است
یک چفیه و یک ساک هم باشی قبول است!!
تنها تلاشش انتظار است و سکوت است
پروانه ای که توی تار عنکبوت است
امشب عروسی می کنم جای تو خالی
پای قباله جای امضای تو خالی
ای عکس هایت روی زخم دل نمک پاش
یک بار هم بابای معلوم الاثر باش

عبد الکریم زارع

حس کن صدای نبض دلی را که عاشق است
هفته دفاع مقدس

با من بیا به فرصت یک چشم هم زدن
در کوچه های باور مردم قدم زدن
گرم است جای پای شهیدان به روی خاک
باید سری به کوچه پر پیچ و خم زدن
یک ساک کهنه ، آینه ، قرآن ، وداع و بعد ...
بر قله های صبر و صلابت علم زدن
حس کن نسیم رفتن گرمای خانه ، شد
تاریخ غصه های زنی را رقم زدن
زن با بهانه های دو کودک چه می کند
جز از   "می آید از سفرش زود" دم زدن
مردی گذشت از زن و فرزند و زندگی
آغاز دل به وسعت دریای غم زدن
- دشمن مگر به خانه ما رحم می کند
باید به موج حادثه اینک بلم زدن
حس کن صدای نبض دلی را که عاشق است
باید سری به خانه این متهم زدن !

پروانه نجاتی