رو در روی معبود و در بهشت او
روز سیزده آبان، روز شگفتی است! روزی كه حوادث بزرگ و سرنوشت ساز این ملت را در پیشانی خود حك كرده است. و چه عجیب كه ردپایی ثابت در تمام این حوادث به چشم می خورد.
ردپای استكبار جهانی در تبعید امام در سال 42 ، در كشتار دانش آموزان و دانشجویان در سال 57 و در نهایت مهر بطلانی كه دانشجویان خط امام با تسخیر سفارت آمریكا بر دخالت و دست اندازی های استكبار جهانی در میهن اسلامی مان زدند.
دانش آموزانی كه هنگام تبعید امام در سال 42 خردسالانی بیش نبودند 15 سال بعد غیور مردانی در این خاك شدند كه بر ظلم و بیداد شوریدند. آنان درس را نه در پشت نیمكت های چوبی كلاس و بر تخته سیاه آن كه بر صفحه سپید پیشانی مردمان زجركشیده در كوچه و بازار آموختند. آنان خود را مجزا از جریان انقلاب نمی دانستند آن روزها همه از پیر و جوان، زن و مرد و كودك در اعتصاب و راهپیمایی شركت می كردند. در آن روزها حتی گفتگوهای كودكان خردسال نه بر سر بازی ها و بازیچه ها كه از ظلم شاه و راهپیمایی ها بود.
دانش آموزان چنان سهمی در این جریان داشتند كه اگر صفحه ایی از اوراق خونین انقلاب به نام آنان رقم نمی خورد، بر زحمات، رشادت ها و تلاش های آنان جفا شده بود، آن روزها دانش آموزان، اعلامیه های امام را رونویسی و پخش می كردند ، شبها خطر حكومت نظامی را نادیده می گرفتند و با خط های ابتدایی و ناپخته خود دیوارهای شهر را به شعارهای انقلابی مزین میكردند.
چگونه نوجوانی كه در ابتدای زندگی است، به بلوغ فكری و عقیدتی می رسد و خود را در جریان انقلابی وارد می كند كه لازمه آن شناخت است؟ اینها را باید در فضای فكری آن عصر و به ویژه در كلام امام جست كه اعتراضات فروخفته در درون ملت را كه عمری به درازای تاریخ داشت با ایمان و اعتقاد مردم گره زد و از میان آن پرشورترین انقلاب قرن را ساماندهی نمود. در آن روزها شعاری برگرفته از امام شهیدان و آزادگان امام حسین (ع ) ورد زبان همگان بود و متفكران بزرگی چون شریعتی و مطهری هم از این پیام به خوبی بهره می جستند: ان الحیاه عقیدةٌ و جهاد.
و امام نیز در تبیین این شعار فرموده است
" زندگی یعنی آرمان و مبارزه در راه آن. ان الحیاه عقیدة و جهاد. مطلبی كه از نظر شیوه تفكر اسلامی هیچ جای تردید در آن نیست، این است كه مرگ از این زندگی ذلت بار بهتر است."( صحیفه نور ، ج 17)
امام خود در رأس مبارزه قرار می گیرد نه اینكه خود گوشه نشینی اختیار كرده مردم را به مبارزه فراخواند. امام گام اول مبارزه را بر می دارد و بر آمریكا، اسرائیل و رژیم پهلوی كه دست نشانده اولی و حامی دومی است فریاد می زند و خود رنج تبعید را شجاعانه تحمل می كند.
" من از آن آدمها نیستم كه یك حكمی اگر كردم بنشینم چرت بزنم كه این حكم خودش برود ،من راه می افتم دنبالش. اگر خدای نخواسته یك وقتی دیدم كه مصلحت اسلام اقتضا می كند كه یك حرفی بزنم ، می زنم و دنبالش راه می افتم و از هیچ چیز نمی ترسم بحمدالله تعالی." (صحیفه نور)
نوجوانی كه امام مرجع تقلید او و خانواده اوست، قدم در راه وی می نهد
امام همانند دیگر رهبران سیاسی نمی گوید: بروید حزب تشكیل دهید، طرفدار جمع كنید بعد قیام كنید؛ امام نهیب می زند اگر مسلمانید بر شما واجب است كه تك تك یا دو به دو با ظلم مبارزه كنید.
این اساس اندیشه امام در مبارزه علیه ظلم ستم شاهی است و می بینیم چون از جان برخاسته بر دل مرد می نشیند و آنان را از كوچك و بزرگ وارد عرصه می كند. امام ترس از مبارزه را در میان مردم انقلابی اینچنین از بین می برد:" خون شما به پای نهال دینتان فرو می رود و همراه دینتان بالا می آیید كه : و لا تحسبن الذین قتلوا فی سیبل الله امواتا بل احیاءٌ عند ربهم یرزقون... "ثار" شما كه خونبهای دین خداست هرگز از بین نمی رود، زیرا خود به همراه خونبها زنده می شود و خونبهای شما "لقاءالله" است و دین خدا زنده می شود و بركت آن می ماند(بنیان مرصوص، ص 3 و 31)
در سایه این تعالیم است كه نوجوان روزهای انقلاب، دانش آموز روزهای پرشور مبارزه و حماسه، از راهپیمایی ها، مبارزات و شعارها بیش از درس های مدرسه، تعلیم یافته و برای فراگیری بیشتر در روز 13آبان 57 مدارس را به تعطیلی می كشاند و راهی دانشگاه تهران می شود.
در آن روز دانش آموز مسلمان ایرانی در خون خود وضو گرفت و به امام خود اقتدا كرد و در قیام نماز تنها خدا را بزرگ و لایق بزرگی خواند و نمازش را، رودرروی معبود و در بهشت او سلام داد.
م. خرازی
تنظیم:بخش کودک و نوجوان
********************************