باران حکمت
(6)
چرا نور قرآن در ما اثر نمی کند؟
اشاره:
آنچه می آید، مجموعه گفتارهای تمثیلی استاد محمد رضا رنجبر است که برای نخستین بار از شبکه سوم و سپس از دیگر شبکه های سیما پخش گردیده و اقبال رسانه ملی و عموم مخاطبان را برانگیخته است.
استاد در سلسله نگاره های " باران حکمت" نیز می کوشد تا با همان زبان نغز و لطیف، گوشه ای از معارف بلند قرآن را در قالب یک یا چند تمثیل به تصویر کشد. برای آگاهی از آنچه تا کنون گذشته است، پیش درآمد این نوشتار را حتما بخوانید.
********
آینهات دانی چرا غماز نیست
به خدا پناه بردن یعنی از شیطان و اخلاق شیطانی گریختن و از هوا و هوس فاصله گرفتن.
هوا و هوس چیزی شبیه زنگار و غبار بوده و دل چیزی همانند آینه است.
همانطور که آینه غبار گرفته نسبت به تابش نور بازتابی ندارد، دل نیز اگر آلوده به هوا و هوس باشد هرگز نور قرآن را منعکس نمیکند.
آینهات دانی چرا غماز نیست زآنکه زنگار از رخش ممتاز نیست
و برای دل زنگار گرفته و غبار نشسته قرآن هیچ جاذبهای ندارد.
جهت روشنتر شدن این حقیقت یادآوری داستان شاگرد کوزگر که میخواست کوزهها را لعاب دهد شاید در اینجا خالی از لطف نباشد:
او هر چه لعابها را داغ کرده و بر کوزهها میریخت بر آنها نمینشست، از اینرو به پیش استاد خود آمده و ماجرا را باز گفت و استاد از او خواست تا در همانجا و در پیش چشم خود کوزهای را لعاب دهد، و او هم قدری لعاب برداشت و بر کوزهای ریخت ولی باز هم بر کوزه ننشست.
آنگاه همان کوزه را از او گرفت و پیش از لعاب دادن تا توانست آنرا فوت کرد و آنگاه لعاب بر روی آن ریخت و نشست و سپس رو به شاگرد کرد و گفت: فوت کوزهگری را از یاد برده بودی. یادت باشد همیشه بر روی کوزهها غبار نشسته است و تا غبار هست کوزهها لعاب را نمیپذیرند.
حال این فوت کوزهگری را درباره دل نیز نباید فراموش کرد و آن زدودن هواها و هوسها از دل است و تنها در این صورت است که قرآن دلنشین میشود، و در اعماق دل فرو میرود و میشکفد و آنگاه مثل ملای روم میتوان با دنیایی از وجد و شور و حال گفت:
تابش جان یافت دلم وا شد و بشکافت دلم
تالیف: محمد رضا رنجبر
تنظیم برای تبیان: شکوری