از آسمان ابری چشمانش ستاره ستاره باران میبارید!
پس از چندی پرس و جو یکی از خادمان افتخاری حرم آقا علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) به ما معرفی شد و قرار شد که ساعت 3 خدمت ایشان برسیم.
راس ساعت سه به در منزل ایشان رسیدیم و ایشان با صفا و محبت خاصی به استقبال ما آمدند. پیرمردی با چهره نورانی که جای سجده بر روی پیشانیش، حکایت از گریهها و مناجات شبانه داشت.
پس از چندی مصاحبه را با پرسیدن سن ایشان آغاز کردم.
گفت متولد 1313 هستم.
سریع حساب کردم و دریافتم که حاج محمود طالب پور 75 سال دارند.
پرسیدم که چند سال است توفیق خدمتگزاری در حرم رضوی را دارند؟
گفت حدود چهارسال پیش از آستان قدس تقاضا کردم ولی یکی دو سالی طول کشید که جواب دادند و الان سومین سالی است که در حرم مشغول خدمت هستم.
وقتی به چهره ایشان نگاه میکردم، این سوال در ذهنم نقش بست که آخر او که پیرمرد است و زمان آسایش و استراحت؛ ولی چرا و به چه انگیزهای در این سن و سال به دنبال خدمت حرم مطهر رفته است؟
وقتی سوالم را شنید چشمانش را به نقطهای دوخت. چشمانش پر از آب شد و دانههای مروارید بر روی صورت نورانیاش تلألو داشت .
گفت برای این کار علتی نمیشود ذکر کرد. دوباره بغض کرد و کلامش قطع شد. پس از اندکی گفت از بچهگی تا بحال عشق آقا علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) در دل ما است و این باعث افتخار است که بتوانیم به آن حرم برای خدمتگزاری راه پیدا کرد و آن لباس را پوشید.
پرسیدم در حرم چه فعالیتی دارند؟
پس از پذیرفته شدن، گفتند بهترین کاری که خادمان افتخاری بهتر است انجام دهند اینست که سالمندان و معلولان را با ویلچر به حرم برسانند. حدود شش ماه این کار را انجام دادم.
پس از آن ماشین زائربر خریداری کردم و از آن پس به وسیله این ماشین معلولان و پیران را به سمت حرم میبریم.
با تعجب به حاج محمود نگاه میکردم. ای خدا، عشق امام رضا(علیهالسلام) با این پیرمرد چه کرده است که خود در سن 75 سالگی پیران را با ویلچر به سمت حرم میبرده است.
از او پرسیدم از این که توفیق خدمت در حرم یار را یافتهای چه احساسی داری؟
از آسمان ابری چشمانش ستاره ستاره باران میبارید. با بغض گفت:
من در نزد خود خجلم که آیا جایی که رفتهام، جایگاه من هست یا نه؟ و اگر بدانم که جایگاهم آنجاست که دیگر روی پا بند نمیشوم.
و با صدایی بغض آلود گفت از خدا میخواهم که تا نفس دارم بتوانم در آن حرم خدمت کنم.
پرسیدم زیباترین خاطرهای که از حرم دارید را ذکر کنید؟
در این مسیر که من میروم و میآیم و زائرانی که سوار ماشین میشوند دائم در حال دعا در حق ما هستند و من میگویم خدایا این چه توفیقی بود که به من دادی که دعای زائران آقا علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) پشت سر من باشد. همه این لحظه ها زیبا است.
البته چون ما باید فقط معلولان و سالخوردگان را سوار ماشین کنیم. گاهی پیش میآید جوانانی که همراه پیران هستند و ما از سوار کردنشان معذوریم ناراحت میشوند و ناسزا میگویند که البته ما با صبر و لبخند اوضاع را تلطیف میکنیم.
یه روز مسئولمان جناب آقای خراسانی برای نظارت به کار آمده بودند که یکی دو مورد از این افراد نصیبش شد و به ایشان ناسزا گفتند. من به شوخی به ایشان گفتم که خوشحالم که سهمی پیدا کردید از این ناسزاها. ایشان گفتند حاج آقا 16 سال است که از این خیرات به ما میرسد.
پرسیدم آیا از حضرت رضا(علیهالسلام) کرامتی دیدهاید؟
سال 1340 اولین باری بود که به زیارت آقا میرفتم و مقروض بود. از آقا خواستم قرضم ادا شود. به روال عادی من این قرض را در طول سه سال باید پرداخت میکردم که بعد از درخواستم از امام کمتر از سه ماه قرضم با طیب خاطر ادا شد.
یک کرامت دیگر این که در سال 1347 میخواستم بروم کربلا و از امام خواستم که اسبابش فراهم شود و گفتم اگر نروم محروم، از دنیا میروم. رفتم مشهد و به آقا توسل کردم پس از بازگشتم از مشهد کارم درست شد و به عتبات رفتم و یک ماهی هم آنجا بودم.
به یاد سفرم به عتبات افتادم و خادمان آنجا را با خادمان حرم مطهر امام رضا(علیهالسلام) مقایسه کردم از ایشان پرسیدم چه تفاوتی بین خادمان امام رضا(علیهالسلام) و دیگر اماکن زیارتی است؟
ایشان گفتند که البته به ظاهر آدمها نمیشود قضاوت کرد. اما یک الفت و محبت خلوص خاصی در خدام آقای علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) دیده میشود.
پرسیدم آیا خدمت به اهل بیت(علیهمالسلام) خلاصه میشود به خادمی در حرم ایشان؟
خیر خدمت فقط این نیست. این یک نوع خدمت است. از هر طریقی میتوان به اهل بیت خدمت کرد. این که ما راه اهل بیت را برویم و اینگونه باعث زینت آنها شویم یعنی خدمت به اهل بیت (علیهمالسلام).
از حاج محمود طالب پور خواستم که به ما توصیهای هدیه کند؟
در زندگی اگر میخواهید موفق باشید به سه چیز توجه کنید:
1- خدا را فراموش نکنید.
2- کار و کوشش را سرلوحه زندگی قرار دهید.
3- در زندگی قناعت پیشه کنید و قناعت با خساست تفاوت دارد.
در آخر از حاج محمود این خادم با صفای امام رضا(علیهالسلام) پرسیدم تصور کنید که الان در محضر آقا هستید در این صورت خدمت امام چه سخنی عرض میکنید؟
ایشان با بغض سلامی عرض کردند به امام و گفتند که یقین دارم که آقا جواب میدهند و این ما هستیم که گوشمان نمیشنود وگرنه ایشان جواب میدهند.
در آخر با تواضع خاصی از همه التماس دعا داشتند.
گروه دین و اندیشه تبیان، مهری هدهدی