تبیان، دستیار زندگی
خـسـته، افـتـاده ز پـا، آمده زانو مى‎زد مـشـكلى داشت به آقاى خودش رو مى‎زد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بارش مهر

حر م امام رضا علیه السلام

خـسـته، افـتـاده ز پـا، آمده زانو مى‎زد

مـشـكلى داشت به آقاى خودش رو مى‎زد

مى‎چكید از سر و رویش عرق شرم به خاك

مـشـت‎هـا واشده و پنجه به گیسو مى‎زد

دامـنـى داشـت پر از خاطره تیره و تـلخ

دسـت در دامـن آن ضـامـن آهو مى‎زد

هـمنوا با در و دیوار در آن عصمت محض

نـالـه یـا عـلـى و ضـجه یاهو مى‎زد

نـم نمك بارشى از مهر به جانش مى‎ریخت

كـفـتـرى بـر سر ذوق آمده قوقو مى‎زد

پـاك مـى‎شـد دلـش از غصه ناپاكى‎ها

خـادمى داشت در این فاصله جارو مى‎زد

فـرصـتى بود و درنگى و بجا مانده هنوز

شـعـله‎اى شعر كه در آینه سوسو مى‎زد

     "علیرضا كاشى پور محمدى"

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.