آشناى غریبان
كاش یك شب باز مهمان دو چشمت میشدم ریزهخوار مشرق خوان دو چشمت میشدم
كـاش یك شب میگذشتم از فراز چشم تو گرم گلگشـت خـراسان دو چشمت میشدم
كـاش یـك شب میسرودم گنبد زرد تو را فارغ از دنیا، غزلخوان دو چشمت میشدم
كاش یك شب مینشستم بر ضریح چشم تو باز هـم پـابـند پیمان دو چشمت میشدم
صحن و ایوان تو را اى كاش جارو میزدم چـون كـبوترها نگهبان دو چشمت میشدم
ضـامن آهـوست چشمان دو شهد روشنت كـاش آهـوى بـیابان دو چشمت میشدم
كاش یك شب معرفت میچیدم از چشمان تو غـرق در دریاى عرفان دو چشمت میشدم
كـاش یك شب میشدم خیس نگـاه سبز تو شـاهد اعـجاز بـاران دو چشمت میشدم
كاش یك شب نور مینوشیدم از چشمان تو مـیدرخشیدم، چراغان دو چشمت میشدم
سخت شیرین است طعم روشن چـشمان تو كاش یك شب باز مهمان دو چشمت میشدم
"رضا اسماعیلی"
گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی