تبیان، دستیار زندگی
یادتان هست که قرار بود اینجا خاطرات و تجربیات شما را بگذاریم؟ ما که یادمان نرفته. و این بار مجموعه تجربیات یک مربی جوان و توانا را در زمینه اردو که برایمان فرستاده است. می گذاریم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فوت کوزه گری!

(اردو داری)

یادتان هست که قرار بود اینجا خاطرات و تجربیات شما را بگذاریم؟ ما که یادمان نرفته. و این بار مجموعه تجربیات یک مربی جوان و توانا را در زمینه اردو که برایمان فرستاده است، می گذاریم. راستش ما که خیلی استفاده کردیم.

این متن را یک شصت و پنجی می نویسد که دوست داشته و دارد که مربی باشد و روزی روزگاری محبتش درد کرد و وجدانش خون آمد و روحش گِزگِز کرد و تصمیم گرفت هرچی دارد، (که هیچی نداشت!)، را بین همه ی بچه ها تقسیم کنه و خلاصه یک روز با کمال اعتماد به نفس دوستانش را دور خودش جمع کرد و گفت: چه نشسته اید که دشمن نه پشت مرزها، نه روی مرزها، که توی مرزها کمین کرده و بلند شید برویم تهاجم فرهنگی کنیم و با بچه های مردم دوست شویم...

خلاصه با دست خالی و پشتیبانی آن مَلَکِ جبار کار را شروع کردیم (برای هزینه ی مالی کارها از خیرین کمک می گرفتیم، البته بگذریم که دفعه ی اول بیست هزار تومان دادیم برای تهیه ی دعوت به همکاری از خیرین و پنجاه هزار تومان کمک رسید! بی خیال، خیلی مادی شد!) اول به زور بچه ها را از طریق آموزش و پرورش پیدا کردیم، براشون نامه نوشتیم و قربون صدقه شون رفتیم، گاهی درست گاهی اشتباه، به نام بچه ها به کام خودمان مسیر تکامل را طی کشیدیم! و خلاصه اوضاعی بود.

این متن را یک شصت و پنجی می نویسد که روزی روزگاری دلسوزی اش اوخ شد و زکات علمش ورم کرد و حرف هاش تو گلوش گلوگیر شد و تصمیم گرفت هرچی دارد (که هیچ نداشت) را بین مربی ها تقسیم کند. قرار شد تجربیات اردو داری مان(=فوت کوزه گری اردوداری) را اول بگوییم قسمت به قسمت. بعد اگر عمری بود و توفیقی بقیه اش را هم مکتوب می کنیم (مثل نشریه زدن و نامه فرستادن و کلاس گرداندن و... کلی تهاجم فرهنگی دیگر)

لذا وقتی می گوییم مربی منظورمان نوع خاصی از این گونه ی موجود است که به صورت خودجوش کله اش باد دارد و به جای پیاز داغ بوی قرمه سبزی می دهد! حالا چه دستش به آموزش و پرورش بند باشد چه هیچ دستگیری نداشته باشد و بهترین دستگیره هم اوست. خدا پشت و پناه همه شان. ضمنا هیچ قولی در مورد تعداد این فوت ها نمی توانیم بدهیم! چون مثلا برای قبل اردو قرار بود 2فوت بنویسیم ولی گفتیم تا دهانمان باز است بخل نکنیم و 3فوت کردیم! ولی قرار شده که در 3بخش بنویسیم: فوت کوزه گری قبل از اردو، حین اردو و بعد از اردو.

این متن را یک شصت و پنجی می نویسد و از همه ی شصت و پنجی به پایین ها، شصت و پنجی به بالاها و حتی شصت و پنجی های دیگر می خواهدکه روزی روزگاری چشم ما را بپایند!(= قدم بر چشم ما بگذارند) و تصمیم بگیرند هرچی دارند (که خیلی چیزها دارند) را بین همه ی بچه ها و مربی ها تقسیم کنند. القصه بابش را باز گذاشتیم شما هم فوت های کوزه گری تان را به سمت ما بفرستید تا در سایه ی این ریح ها (بادها) و رایحه ها (بوی خوش) جوانه هایی رنگ شکوفایی بگیرند.

مشتاق دیدار متن هایتان

یک شصت و پنجیِ بی هیچی!

تنظیم برای تبیان: بخش تربیتی مدرسه اینترنتی