کارهای ناپسند اعصاب نورد نماها

کلوپ اعصاب نوردی تقدیم می‏کند

باور کنید اعصاب نورد به خودی خود کار ناپسندی نیست ولی وقتی بعضی از اعصاب نوردی‏ها کارهای ناپسندشان را اعصاب نوردی می‏نامند باعث می‏شود که مردم با اعصاب نوردی بد بشوند. اینکه شما بروی و سرتاسر ماشین صفر کیلومتر همسایه‏تان را که با قرض و قوله خریده است با نوک کلید خط خطی کنید و شعار بنویسید و شماره تلفن 125 را بنویسید، اصلاً کار زیبایی نیست و اعصاب نوردی به حساب نمی‏آید. اینکه شما داخل اتاقتان آتش روشن کنید و فرش و زندگی پدر و مادرتان را به آتش بکشید اصلاً اعصاب نوردی به حساب نمی‏آید.

بعضی از افراد برای کلوپ اعصاب نورد نامه نوشته‏اند و در نامه‏های خود از اعصاب نوردی بچه‏هایشان نالیده‏اند. مثلاً یکی از بچه‏ها داخل دستشویی منزل‏شان جوراب گلوله ‏کرده انداخته است و دستشویی مسدود شده است و کار به بنایی کشیده است. شاید تا اینجای مسئله‏، اعصاب نوردی به حساب بیاید ولی وقتی بدانیم که مادربزرگ بیمار آن بچه نیز در آن خانه زندگی می‏کند و به خاطر این مسئله در بیمارستان بستری شده است قضیه از اعصاب نوردی خارج می‏شود و به جنایت نزدیک می‏شود. یا شخص دیگری گفته است که دختر خانواده که خیلی از کار کردن در منزل خوشش نمی‏آمده یک تکه استخوان داخل آب‏میوه‏گیری انداخته است و آب‏میوه گیری را به قبرستان لوزام منزل فرستاده است.

ما بارها گفته‏ایم که اعصاب نوردی نباید منجر به خسارات مالی شدید شود. روی اعصاب رفتن با این کارها فرق می‏کند. همان جنابی که جوراب داخل مستراح انداخت می‏توانست هزار تا کار دیگر بکند. مثلاً می‏توانست مخلوط شامپو و پودر رختشویی داخل مستراح بریزد تا برای بیست و چهار ساعت مستراح کف کند.

دختر خانومی که نمی‏خواست کار منزل انجام دهد می‏توانست اعتراض خود را به شکلی دیگر نمایش دهد. مثلاً می‏توانست کنار میهمانان بنشیند و فک بزند. آنقدر فک بزند که ما در خانواده و خواهرهای دیگر همه کارها را انجام دهند. حالا آمدیم و اصلاً میهمان در منزل نبود. در این حالت تا وقتی با مادرش رخ به رخ نشده است جیم شود و یک هندزفری یا هدفون داخل گوشش بچپاند و هر چقدر هم مادر صدایش را بلند کرد انگار نه انگار کند و به موسیقی گوش دادنش ادامه دهد. این کار هر بدی‏ای داشته باشد لااقل یک حسن اساسی دارد و آن هم اینکه خسارت مالی به بار نمی‏آورد.

شخص دیگری با دفتر کلوپ تماس گرفته است و گفته است که برای اعصاب نوردی به اورژانس یا آتشنشانی زنگ بزنیم و آنها را سر کار بگذاریم و هر هر بخندیم!

این کار اصلاً خنده‏دار نیست و حتی گریه دار و خطرناک هم هست. اگر مایل بهاعصاب نوردی با تلفن هستید به راحتی می‏توانید با یکی از اقوامتان تماس بگیرید و آنها را برای میهمانی به منزل خود دعوت کنید یا اینکه خودتان را به منزل آنها دعوت کنید و نروید.

این کار می‏تواند بدون هیچ آسیب مالی، اعصاب و روان آنها را در هم بیامیزد و نابود کند.

کارهای دیگری هم می‏توانید با تلفن انجام دهید. باور کنید که بدترین اعصاب نوردی با تلفن، پرچانگی است! آدم‏های پرچانه برای کسانی که غذایشان روی گاز است یا کودکشان در دستشویی دارد آنها را صدا می‏زند یا خانم‏هایی که اتو را وسط کت شوهرشان قرار داده‏اند تا صاف شود از هر بلای آسمانی دیگری بدتر و سرطان‏تر است!

اگر خیلی هوس کرده‏اید که با تلفن روی اعصاب کسی بروید، به او زنگ بزنید و سر حرف را باز کنید ولی نبندید! هر وقت احساس کردید که طرف مقابل دارد سر و ته حرف را هم می‏آورد تا به مکالمه خاتمه بدهد، شما بحث جدیدی را پیش بکشید و دوباره او را در دام بیاندازید. این روش در همه جای دنیا و در هر فرهنگ و زبانی جواب می‏دهد. شاید این شیوه اعصاب نوردی بین المللی‏ترین شیوه در جهان باشد.

راستش را بخواهید بعد از عید، تمام وقت کلوپ اعصاب نوردی صرف پاسخ‏گویی به کسانی شد فکر می‏کردند دارند اعصاب نوردی می‏کنند ولی در حقیقت دیگران را به زحمت انداخته بودند و ایجاد مزاحمت و خسارت‏های جدی کرده بودند البته این افراد از اعصاب نوردی تنها اسمش را شنیده‏اند و به اصول اصلی آن واقف نیستند.

کلوپ اعصاب نوردی قوانین خاص خودش را دارد این قوانین در ابتدایی‏ترین سطور خود اشاره به این دارد که نباید مردم آزاری کرد، نباید چیزی را که جبرانش مشکل است نابود کرد، به پدرها و مادرها باید احترام گذاشت معلم‏ها اصلاً اهمیتی ندارند و هر بلایی که دلتان می خواهد سرشان بیاورید چون این افراد اگر دلشان برای خودشان می‏سوخت معلم نمی‏شدند. اینها اصول ابتدایی کلوپ اعصاب نوردی است. حالا بعضی‏ها چنانکه گفته شد می‏آیند و کاری می‏کنند که کار مادربزرگ‏شان به بیمارستان بکشد. با یک گردان ماشین آتش نشانی در خیابان سرگردان شود. یا یک آمبولانس بی‏خود و بی‏جهت یقه کسی را به عنوان بیمار بگیرد و به بیمارستان ببرد. اینها همه نتیجه ناآگاهی به اصول اعصاب نوردی است. یک اعصاب نورد ممکن است در چای کسی پودر رختشویی بریزد ولی اگر اشتباهاً آب ژاول یا همان مایع سفید کننده بریزد دل و روده سوژه بالا می‏آید و باید از توی اتاق دل و جگر جمع کنند ولی پودر رختشویی تنها باعث می‏شود که طرف مقابل مستراح را برای 24 ساعت در بستی بگیرد.

موارد مشابه بسیاری در این ایام رخ داده است مثلاً دوست عزیزی داخل سیگار پدرش سیگارت گذاشته است تا او را از سیگار کشیدن باز بدارد. این کار در ظاهر کار حسنه‏ای است ولی ممکن بود به جای اینکه پدرش را از سیگار کشیدن باز بدارد. از دیدن باز بدارد. و چهره این جناب را تنها بتواند در خاطرات دور ببیند یا فرد دیگری بعد از دیدن یکی از فیلم‏های بی‏نمک لرر و هاردی در رادیاتور اتومبیل پدرش را باز کرده است و مقدار زیادی برنج داخل آن ریخته است و انتظار آن را داشته است که همان اتفاقات داخل فیلم بیفتد و جماعت همراه خنده کنان توی سر و کله هم برنج له شده بزنند و قش قش بخنندند ولی متاسفانه موتور آن ماشین پیاده شده است و آن کودک در جایی نامعلوم محبوس است.

ما نه تنها هیچ حمایتی از آن نمی‏کنیم بلکه معتقدیم خیلی هم حقش است تا او باشد فکر نکردهاعصاب نوردی نکند.