میراث باستانی
میراث باستانی
از ره رسیدهایم
با قامتی به قصد شکستن
لات و منات را که شکستیم
عزّی دگر عزیز نمیماند
ما
از جنس پینه کفش به پا داریم
هر چند
این کفشهای کهنه ما درد میکند
اما
با کفشهای خستگی خود
از ره رسیدهایم
میراث باستانی ابراهیم
بر شانههای ماست
نمرودیان همیشه به کارند
تا هیمهای به حیطه آتش بیاورند
اما
ما را از آزمایش آتش هراس نیست
ما بارش همیشه باران کینه را
با چترهای ساده عریانی
احساس کردهایم
ما را بجز برهنگی خود لباس نیست...
پاکنویس
صبح خورشید آمد
دفتر مشق شبم را خط زد
پاک کن بیهوده است
اگر این خطها را پاک کنم
جای آنها پیداست
ای که خط خوردگی دفتر مشقم از توست!
تو بگو!
من کجا حق دارم
مشقهایم را
روی کاغذهای باطله با خود ببرم؟
میروم
دفتر پاکنویسی بخرم
زندگی را باید
از سر سطر نوشت!
قیصر امینپور
تنظیم:بخش کودک و نوجوان
*************************************
مطالب مرتبط