تبیان، دستیار زندگی
آن روز بگشوده بال و پر با سر به سوی وادی خون رفتی گفتی: «دیگر به خانه باز نمی‏گردم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

راه ناتمام
راه ناتمام

راه ناتمام

آن روز

بگشوده بال و پر

با سر به سوی وادی خون رفتی

گفتی:

«دیگر به خانه باز نمی‏گردم

امروز من به پای خودم رفتم

فردا

شاید مرا به شهر بیارند

- بر روی دست‏ها»

اما

حتی تو را به شهر نیاوردند

گفتند:

«چیزی از او به جای نمانده است

جز راه ناتمام»

راه ناتمام

رسم سفر

آماده سفر

انبان پر ز خشم و خطر بر دوش

می‏رفت

اما

چشمان ما چو آینه‏ها خیره مانده بود

در لحظه‏های بدرود

حتی

آبی به روی آینه‏هامان نریختیم

رسم سفر همیشه نه این بود!

راه ناتمام

قیصر امین پور

تنظیم:بخش کودک و نوجوان

**********************************

مطالب مرتبط

زندگی زیباست!

سرود موج‏ها

هوای تماشا

مرغ رنگین خیالم

راز زندگی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.