سنگ بردار و بزن این شب اویزان را
تا که بر هم بزنی خواب خوش شیطان را
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1388/08/05
نوبتی باشد اگر...
سنگ بردارو بزن این شب آویزان را |
تا که بر هم بزنی خواب خوش شیطان را |
سنگ " قانون " دهان کوب زمین است ، بزن ! |
آه ، موسیقی خشم تو همین است ، بزن |
زندگی زیر لگد های هیولا سخت است |
رقص شیطان وسط مسجدالاقصی سخت است |
باز کن دفتر این پنجره ی نارس را |
خط بزن فصل کبوتر کشی کرکس را |
چیست در کار هیولا ؟ - قطرات خونت – |
طعم والتینت یا شاخه ی والزیتونت |
باز هم صاعقه افتاد به گیسوهایت |
تیرباران شده آواز پرستوهایت |
ناگهان راه بر این نغمه ی جاری بستند |
ناگهان پنجره ای را که نداری بستند |
پنجه انداخته این بار هیولا در تو |
تا که خاموش شود لیله الاسری در تو |
وای گر نور تو بر روزنه ی شب نزند |
این تبر نیست اگر بر تنه ی شب نزند |
یا که خالی کند از دغدغه ی رگ هایش را |
این تبر نیست اگر پس بکشد پایش را |
شب در انداخته با پنجه ی گرگت ای شهر ! |
شانه خالی نکند از بار بزرگت ای شهر |
معجزات تو همین بود ، رهایت کردند |
باز در آتش نمرود رهایت کردند |
شب مضاعف شد و فانوس حیاتت می سوخت |
زیر شلاق ستون فقراتت می سوخت |
چند وقت است که ویران شده ای اما من |
طعمه ی گردنه گیران شده ای اما من... |
پای این قبله که در آتش و دود افتادست |
چند وقت است که شیطان به سجود افتادست |
آب در کاسه ی خشم است که خون خواهد شد |
چشم اگر باز کنی کن فیکون خواهد شد |
با فقط آه تو افلاک تکان خواهد خورد |
کوه در حافظه ی خاک ، تکان خواهد خورد |
نفس ویران شده در حنجره ی من ، ای قدس ! |
اولین خانه ی بی پنجره ی من ای قدس ! |
شب آواره از آغوش تو بالا نرود |
خون پاک تو به حلقوم یهودا نرود |
قوم نمرود در این مصر که غوغا نکنند |
استخوان های تو را طعمه ی سگ ها نکنند |
چنگ در گیسوی افروخته ی باد بزن ! |
درد آوارگی ات را همه جا داد بزن |
کوچه هایت اگر از ابرهه و نیل پر است |
آسمانت ولی از خشم ابابیل پر است |
شهر من ! سنگ تو خاصیت باران دارد |
سنگ ، خون جگر توست که جریان دارد |
آخرین بار که گیسوی تو پرپر می شد |
سنگ در مشت تو ای شهر کبوتر می شد |
تیغ در دست خطرناک ترین دژخیم است |
نوبتی باشد اگر ، نوبت ابراهیم است |
حسین هدایتی
منبع :
ماهنامه امتداد
تنظیم برای تبیان :
بخش هنر مردان خدا - سیفی