جستاری درغزل امروز پیش درآمد:
بخش نخست :
حسین منزوی در سال 1350 مجموعه «حنجره زخمی تغزل » را به چاپ رساند دراین مجموعه، غزلهایی نظیر« دریای شور انگیز چشمانت… » هرچند بسیار كم تعداد ، خبر از تغییری عمده در غزل فارسی می دادند تغییری كه شاید تجربه های «ایرج میرزا» و «عشقی » برای تلفیق زبان و دغدغه های نو با حفظ قالب وصنایع ادبی بدون غلتیدن در ورطه ژورنالیسم را می توانست به كمال برساند. خود منزوی با اشاره به غزل « لبت صریح ترین آیه ی شكوفایی است…»(1) دراین باره می گوید: « نخستین غزلی كه از من چاپ شد منظور غزل در حال وهوای تازه ای است كه راهی را درغزل امروز گشود این غزل بود درمجله فردوسی سال 1347»(2) متأسفانه چاپ كتاب بعدی منزوی یعنی «از شوكران وشكر» سالها به تعویق افتاد و تنها در سال 1368 این مجموعه به چاپ رسید كه شامل پاره ای ازآثار نئوكلاسیك موفق او نظیر« زنی كه صاعقه سا آنك …»(1353) بود اما كتاب «عشق در حوالی فاجعه» كه به فاصله نزدیكی از آن چاپ شد جدا از آنكه حاوی بخشی از بهترین آثار او بود به همراه مجموعه «ازكهربا وكافور» توانست چهره زنی را در غزل نئوكلاسیك تبیین كند كه از معشوق درشعر گذشته ، فراتر رفته و دارای شخصیت پردازی وحركت در طول وعرض روایت بود. این رویكرد بر یكی از جریانهای مهم غزل امروز(جریان اول) تاثیرات فراوانی را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم گذاشت كه در همین مقاله به بررسی آن خواهیم پرداخت. مجموعه های بعدی منزوی تا زمان مرگش به هیچ عنوان قابل بحث و مقایسه با كارهای قبلی او نبود.
زبان منزوی هرچند امروزی ست اما صلابت خاصی دارد كه تركیب آن با محتوای عاشقانه غزلها پارادوكس دلچسبی را به دست می دهد اما جدا از این زبان امروزی ونگاه زمینی او به معشوق ، شعر منزوی همان دغدغه های انسان قرن هفتم را دارد! ابیات دارای استقلال معنی و در پی كشف وتكانه و از آن طرف استفاده بكر از قافیه و ردیف هستند. منزوی بیش از آنكه محتواگرا باشد به ایجاد زیبایی درسطح غزل فكر می كند البته قابل ذكر است كه مهارت او نیز در شعرهای عاشقانه زمینی بسیار بیشتر است وهرجا به آن زن ملموس پرداخته قدرت بیشتری راازخود نشان داده است. درهرصورت منزوی تا پایان عمر نیز همان مسیر ابتدایی را ادامه داد وبه تجربه جدیدی در زمینه غزل دست نزد.
دركنار او« سیمین بهبهانی» نیز چاپ مجموعه های خود را از سال 1330 آغاز كرده بود اما مجموعه های آغازین او نظیر «جای پا» و« مرمر » تنها شامل چهارپاره ها و غزلهایی است كه به هیچ وجه نمی توان بعنوان غزل نئوكلاسیك از آنها صحبت به میان آورد. اما در مجموعه « رستاخیز»(1353) كم كم آثاری دیده شد كه به نوعی بیانگر حركت او به سمت غزل نئوكلاسیك بودند آثاری با دغدغه هایی تازه تر و زبانی روانتر! هرچند فخامت بی دلیل زبان بهبهانی درسالهای بعد نیز ادامه یافت و با آنكه به تركیب وسازگاری با زبان امروز دست زد اما هیچگاه فخامت كلاسیك زبانش و استفاده از واژه های مهجور از بین نرفت و باعث شد بسیاری از تلاشهای وی برای نزدیكی به زبان امروزین شعر عقیم بماند! دو اثر بعدی بهبهانی « خطی زسرعت وآتش »(1360) و«دشت ارژن»(1362) جدا از غزلهای نئوكلاسیك، تجربه های جدید وزنی او را نیز نشان دادند. (3) خود بهبهانی دراین باره می گوید:« دربسیاری از موارد بوده وهست كه نخستین پاره از عاطفه وخیالی كه در قالب جمله یا الفاظ كوتاه به ذهنم متبادر شده خود دارای نوعی وزن است كه من حالا به خوبی وآسانی عادت كرده ام كه همان وزن را درحال وهوای برانگیختنش دنبال كنم ». (4) در كتاب بعدی بهبهانی « یك دریچه آزادی »(1374) یك نكته به چشم می خورد وآن این است كه تلمیحات گسترده ی كتاب و بازی با آنها ونوعی كار تطبیقی به قوّت كار افزوده اما همان وزنهای دوری كوتاه كه به بهبهانی برای كندن از فضای كلاسیك كمك كرده بود خود در بعضی شعرها مانعی برای دست یافتن به فضای جدید و ریتم زندگی انسان امروز شده است؛ اما مسأله ای كه در بررسی این كتاب حائز اهمیت است بخش « بال وخیال » آن می باشد. اشعاری كه شاید بعضی از آنها برای اولین بار فضاهای «سوررئال» را وارد غزل فارسی می كنند و بعدها همان گونه كه بدان خواهیم پرداخت پایه گذار یكی از جریانهای غالب غزل امروز می شوند. ما مخصوصا در آثار ابتدایی این دفتر با نشانه ها و حركت درضمیر ناخودآگاه به خوبی مواجه هستیم. سیمین بهبهانی نیز در سالهای اخیر با چاپ كتاب « یكی مثلا اینكه … » نشان داد در همان مسیر قبلی گام برمی دارد…
شعرهای او آنجا كه از تصاویر ونشانه ها فاصله می گیرند به نوعی شعارزدگی دچار می شوند كه شاید حضور او در فعالیتهای سیاسی وفرهنگی در این زمینه بی تأثیر نبوده است اما نكته ای كه نمی توان از آن چشم پوشید فضای روایی حاكم بر اكثر آثار او و دیالوگهای بجایی است كه توانسته شخصیت پردازی را در غزل به انجام برساند و صداهای گوناگون(هر چند تحت سلطه استبداد كلاسیك وروابط دودویی ارزش گذاری ها) در كنار هم بیاورد خود او در این باره می گوید :« غزل مرا می توان چند صدایی خواند از جهت اینكه كاراكتر واندیشه ها متعدد ، متنوع ومتشخص اند» (5) این فضای روایی در كنار شعرهای تصویری او بعدها بر روی شاعران جوان تأثیر بسزایی داشت.
به موازات این دو نفر« محمد علی بهمنی » نیز در سال 1350مجموعه « باغ لال » را به چاپ رساند كه هرچند بطور جدی به غزل نپرداخته بود اما آثاری نظیر« زندگی » ، «خسته » و حتی « كدام معجزه »(هرچند به علت محتوای شعر دارای زبان فخیم تری می باشد) نشان دهنده حضور یكی از پیشگامان غزل نئوكلاسیك بودند اما این فضاهای تازه برای سالها جای خود را به شعر نیمایی می دهد تا نوبت به چاپ مجموعه « فصلی دیگر » درسال 1357 می رسد كه حاوی غزلهایی به زبان بسیار امروزی تر ، صمیمی تر وفضاهایی قابل دسترس تر است . این حركت بعدها به « گاهی دلم برای خودم تنگ می شود» می رسد كه باید آن را كامل ترین مجموعه بهمنی نامید . غزل بهمنی زبان بسیار ملایم اما امروزی دارد(در زمان خودش) كه شاید مهمترین علت استقبال از آن باشد. كارها بسیار حسّی است وحتی وقتی به موضوعاتی نظیر«جنگ » و«امام » نیز می پردازد به جنبه های درونی وحسی تر موضوعات اشاره می شود وخود را از هرگونه بحث و حرف دور می كند. شاید مهم ترین نقطه ضعف بهمنی نپرداختن جدی در طول سالیان قبل به مقوله ی غزل باشد سالهایی كه (به صورت جدی ) غزل را كنار گذاشته بود وبه قالبهای نو وحتی ترانه سرایی می پرداخت. خود او دراین باره می گوید:« با این باور كه غزل در روزگار ما ، آن هم پس از نیما به لجبازی می ماند دل به چاپ نمی دادم …»(6)
شعر بهمنی نیز شعری ساختارشكن وعصیانگر نیست غزل او باهمان زبان صمیمی اش (هرچند با دایره واژگانی محدود) سعی در تكامل داشته است وبعد از حركتی كه در ابتدای راه كرد به نوآوری وجسارت دیگری دست نزده است بعدها شاعرانی ازجمله حسن ثابت محمودی (سهیل محمودی ) سعی در تقلید زبان صمیمی اما كم فراز ونشیب او كردند اما هیچ كدام نتوانستند به موفقیت او دست پیدا كنند زیرا شاید زمان وجریانهای اجتماعی ، فلسفی وسیاسی ، دیگر اجازه اوج گرفتن شعری از این نوع را نمی داد.
نسل بعدی شاعران را باید « نسل شاعران متعهد» نامید. شعرهای محتواگرا عرصه را بر فضاهای فانتزی وحسی تنگ كردند كه این با توجه به وضعیت جامعه و پیرامون هنرمندان چندان هم دور از انتظار نبود اما دستاورد این دوره تازه تر شدن ضمنی زبان و وارد شدن پاره ای از مسائل اجتماعی روز به شعر بود كه توانست غزل نئوكلاسیك را به اوج خویش برساند. هرچند عده ای از منتقدان نیز با بیان شباهتهای شعر این دوره با شعر دوره مشروطه آن را حركتی مقطعی و ژورنالیستی می دانستند مثلا با بیان این نكته كه شعر مشروطه نیز به نوآوری در زبان و وارد كردن كلمات غیر شعری و رویكرد به مسائل اجتماعی و سیاسی سطح جامعه اهتمام داشته است این تلفیق را نوعی بازگشت ادبی می شمردند اما «غزل دوره انقلاب اسلامی با غزل مشروطه تفاوتهایی اساسی داشت. غزل مشروطه فاقد تخیل و تصویر سازی بدیع بود ودارای رفتارهای زبانی وتصویری به ندرت هنرمندانه وزیبا بود » (7)
دراین نسل بسیاری از شاعران كلاسیك ، طبع آزمایی كردند اما كسی كه غزل نئوكلاسیك را با شعر متعهد آشتی داد به طور یقین « قیصر امین پور» بود. او با چاپ مجموعه « تنفس صبح » در سال 1364 نشان داد كه به زبان وتكنیكهای مدرن (هرچند در قالب غزل نئوكلاسیك ) دست یافته است. شاید استفاده از كلمات غیرشعری و روزمره بدون فارغ شدن از كشف واتفاق در ابیات (كه انتظار مخاطب آن زمان از غزل بود) كلید موفقیت امین پور و مورد تقلید قرار گرفتن او با وجود شاعرانی نظیر« ساعد باقری » ،«سهیل محمودی » ،« فاطمه راكعی » و دیگر جوانانی بود كه در آن سالها غزل می گفتند. چاپ مجموعه بعدی او درسال 1373 مخصوصا در بخشی كه سروده های سالهای 71-67 را شامل می شد نشاندهنده كمال پختگی او در سبك خویش بود ایرادهای قافیه ای درخدمت محتوا! وغزلهایی با ارتباط عمودی ابیات (البته نه به شكل روایت ) شاید آخرین گامهای غزل نئوكلاسیك برای بقاء ( وازسویی دیگر برای كشف فضاهایی جدید) بود. هرچند این حركت روبه رشد همان گونه كه انتظار می رفت در مجموعه بعدی «امین پور» ادامه نیافت و نوعی ركود و تكرار شعر او را پر كرد. البته تغییر درك زیبایی شناسی مخاطب درطول این سالها را نیز در عدم موفقیت كارهای سالهای بعد او نباید ندیده گرفت. یكی دیگر از ایرادهای امین پور از این شاخه به آن شاخه پریدن بود او درطی این سالها شعر نیمایی را نیز رها نكرد(او ابتدا خود را با شعرهای نیمایی اش مطرح كرده بود) و به چاپ آثاری برای نوجوانان وحتی مجموعه رباعیات دست زد. مطمئنا در صورت حركت متمركز او پیرامون غزل آثار حتی موفقتری را نیز می شد از او شاهد بود.
درسال 1369 كتابهای متعددی به چاپ رسید غیر از مجموعه « سهیل محمودی » كه حرف چندان تازه ای در غزل نئوكلاسیك نداشت «علیرضا قزوه» با مجموعه «از نخلستان تا خیابان » و «عبدالجبار كاكایی » با مجموعه «آوازهای واپسین » به نوعی آخرین نسل موفق غزل نئوكلاسیك را رقم زدند. در شعر این دو قابلیت های محتوایی بسیار پررنگ تر از تكنیكها بود و باتوجه به تعلق داشتن سالهای سرایش غزلها به نیمه دوم سالهای جنگ این نكته عجیب نبود. هرچند شعر « كاكایی » حسّی تر وشعر« قزوه » اعتراضی تر وعصیانگرتر بود اما هر دو كارهای موفقی را ارائه داده اند كه شاید آخرین نمونه های خوب غزل از نسلی ست كه با تغییر فضای اجتماعی ، سیاسی و … خود وشعرشان نیز باید دچار تغییرات عمده ای می شدند. این دو با استفاده از وزنهای دوری بلند وكم كاربرد (در ادبیات گذشته ) به نوعی مسیر حركت بهبهانی را دنبال كردند واتفاقا كارهای موفقی كه در این زمینه ارائه شد باعث شد كه نسل بعدی در هر دوجریان موازی (كه به آن اشاره خواهد شد ) از این اوزان به كثرت بهره بگیرند. (8)
بسیاری از غزلسرایان این دوره پس از آنكه غزل را اشباع شده دیدند به جای نوآوری در آن به سراغ قالبهای دیگر رفتند . خود قزوه نیز كه در«از نخلستان تا خیابان » زبان اعتراضی وطنز آلود خاص خود را در شعر سپید نشان داده بود بیشتر به سراغ شعر سپید و قالب اولیه كارهای خویش یعنی رباعی و دوبیتی رفت واز آن به بعد كارهای جدید وبدیع كمتری در زمینه غزل از او وهم نسلانش شاهد بودیم. (9)
با پایان جنگ وحال وهوای آن پس از یك دوره كوتاه ، هجوم غزلهای نوستالوژیك كه گاهی نیز به اعتراض به وضعیت حاضر بدل می شدند شعر نئوكلاسیك را دچار ركود كردند .
جامعه یك سویه ای كه غزل آن روز را دربرگرفته بود ناگهان به صورت پاره های نامرتبطی در آمد كه هر جزء به ساختن كل حاكم بر خویش می پرداخت بالعكس گذشته كه فراروایت حاكم بر جامعه نوعی كلیت را برغزل آن روز حكمفرما كرده بود. ازطرف دیگر توجه جوانان غزلسرا به زبانشناسی ، فلسفه و … در راستای ترجمه نظریات و آثار اندیشمندان ساختار گرا وپسا ساختارگرا وهمزمانی این مسأله با نزدیك شدن شاعران غزلسرا و سپید سرا به یكدیگر و در عین حال حضور انبوه غزل های متوسطی كه روانه بازار می شد باعث شد كه نیاز به تغییراتی بنیادین در غزل احساس شود.
- مثلا
منوچهر نیستانی با انتشار كتاب « دیروز خط فاصله»(1350) تحولی شكلی و محتوایی در غزل ایجاد كرد. در گرامی نامه «گوهران » نیز به نقش او در تحول غزل پرداخته شده و محمد علی بهمنی در مصاحبه های گوناگون « نیستانی » را آغازگر این شیوه نامیده است.(دیدار در متن یك شعر – مجموعه مقالات حسین منزوی)پانوشت ها و رفرنس ها :
2- ترمه و تغزل برگزیده شعر« حسین منزوی »
3- نكته جالب در این میان تقارن اولین تجربه های وزنی او با اولین اشعار پیشروی اوست.
4- خطی زسرعت وآتش - سیمین بهبهانی
5- مجله كارنامه - شماره 30(شهریور 1381)
6- گاهی دلم برای خودم تنگ می شود - محمد علی بهمنی
7- آوازهای نسل سرخ ( نگاهی به شعر معاصر ایران ) - عبدالجبار كاكایی
8- برای آگاهی بیشتر از اوزان مورد استفاده به « شعر زمان ما» سید اكبر میرجعفری مراجعه كنید.
9- هرچند درغزلهای تازه ی او بخصوص دو غزلی كه به یاد « منزوی » و « آغاسی » سروده شده است(مخصوصا در دومی) جرقه هایی برای كشف قابلیتهای تازه وحتی پسامدرن در غزل دیده می شود!
سید مهدی موسوی
تنظیم:بخش ادبیات تبیان