دغدغه ديرين دين مداري در دوران معاصر

لطفا قسمت اول را اینجا ببینید
آسيبشناسي دين پژوهي معاصر
تبيين آسيبشناسي طبيعي و اجتماعي، آسيبشناسي ديني و دين پژوهي را تا حدودي روشن ميسازد. آسيبشناسي ديني در صدد كشف و تحليل كجرويهاي معرفتي و رفتارهاي ديني و معرفي راه كارهاي درمان آنها است.
آسيبها و بحرانهاي ديني و به تبع، پيشگيري و درمان آنها به دو شاخه تعلق دارد: نخست به ماهيت و چيستي دين و دوم به وجود و تحقق دينداري.
ماهيت و چيستي دين، عبارت است از حقايق و معارف و احكامي كه از ناحيه پيشوايان و منابع دين يعني قرآن و سنت و عقل قطعي اظهار ميشود. اين ساحت از دين، به دليل اعجاز قرآني و عصمت نبوي و ولوي و بديهيات عقلي، از انحراف و آسيب مصون است.
هر چند دروغپردازان و راويان كاذبي، گفتههاي غير واقع را به پيشوايان دين نسبت داده، و سنت را با واسطه، دچار آسيب ساختهاند، اما علم رجال، ابزار مهمي براي آسيبشناسي و آسيبزدايي آن كج روي است و نيز فرآيند استدلال و به كارگيري عقل قطعي و استناد نظريات به بديهيات ممكن است اسير مغالطات منطقي شود كه رعايت شرايط برهان و قواعد صوري منطق، چارهساز اين آسيب است؛ بنابراين، وقتي از آسيبشناسي ديني در حوزه ماهيت دين سخن به ميان ميآيد، مقصود، آسيبشناسي معرفت ديني و درك انديشهوران از متون و منابع ديني است.
تاريخ معرفت ديني، گواه بر حضور انديشههاي باطل و خرافي و غير مطابق با متون ديني است كه در فرهنگ اسلامي از آن، به تفسير به رأي ياد ميشود.وجود و تحقق دين و دينداري نيز از آسيبها و كجرويها مصون نيست و الزاماً اين آسيبها، زاييده ماهيت يا معرفت ديني نيستند و ميتوان در كشف علل آنها به عوامل فرهنگي، اقتصادي، تربيتي، رواني و اجتماعي اشاره كرد. گاه جامعه ديني و رفتار دينداران و نهادهاي ديني، از معارف اصيل اسلام فاصله ميگيرند و به نام دين، انحرافهاي اجتماعي و فردي را مشروعيت ميبخشند.
شناخت آسيبها و مغالطههاي دينپژوهي نه تنها به توده مردم و نسل جوان مدد ميرساند تا به آساني در دام جريانهاي دين پژوهي منحرف و آسيبپذير نيفتند؛ بلكه به دينپژوهان و دانشجويان فلسفه و الاهيات نيز كمك فراواني ميكند تا تجربه دينپژوهانِ گرفتار مغالطه را تكرار نكنند و با احتياط در اين عرصه گام بردارند و عجولانه دستاوردهاي دينپژوهان مغرب زمين و مسيحيت را بر اسلام تطبيق نكنند.
تأكيد آيات قرآن و روايات پيشوايان دين مبني بر جلوگيري از آميزش حق و باطل و شبهه افكني، ضرورت مسئله را تقويت ميكند.خداوند متعالي ميفرمايد: «وَلاَ تَلبِسُوا الحَق بِالبَاطِلِ» (۳)، ونيز ميفرمايد: «لِمَ تَلبِسُونَ الحَق بِالبَاطِلِ.(۴)»
امير مومنان در نهجالبلاغه خطبه ۵۰ ميفرمايد: «فلو ان الباطل خلص من مزاج الحق لم يخف علي المرتادين و لو ان الحق خلص من لبس الباطل انقطعت عنه السن المعاندين و لكن يؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فيمزجان فهنالك يستولي الشيطان علي اوليائه».باطل هميشه خودش را با حقى ممزوج مىكند و درپناه آن خودش را نگه مىدارد،و الا[در مواجهه]حق صريح با باطلصريح،باطل فورا از بين مىرود.
لازمه پرهيز از شبهات و انحرافات ديني، شناخت حق و باطل و جلوگيري از آميختگي آنها است.
وقتي سخن از دين پژوهي معاصر به ميان ميآيد، به جريانها و شخصيتهايي ناظر است كه در حوزه مطالعات ديني و گرايشهاي گوناگون دين پژوهي (تفسير، كلام، فلسفه دين، روانشناسي دين، جامعهشناسي دين، مردمشناسي دين، هنر و ادبيات ديني و...) سخن گفته، و تا حدودي بر معرفت ديني جامعه تأثير گذاشتهاند. خواه به معناي تخصصي و فني آن، دين پژوه يا مفسر دين معرفي شوند يا خير.
آسيبشناسي دين پژوهي در جايگاه رشته و شاخه معرفتي از دين پژوهي طراوت و تازگي خاصي دارد؛ به همين دليل، در باب شناسايي مسائل و پرسشهاي آن بايد از رشتههاي آسيبشناسي طبيعي و اجتماعي مدد گرفت. صاحبنظران علوم اجتماعي در تعريف كجروي از مفاهيمي چون نظم اجتماعي، وجدان جمعي، همنوايي مبتني بر تشابه و تفاوت بهره ميگيرند و رابطه تنگاتنگي بين اين مفاهيم با كج روي ترسيم ميكنند.(۵)
در آسيبشناسي دين پژوهي نيز بايد مفاهيمي مانند معرفت ديني مضبوط، دين جامعنگر، تفسير به رأي و غيره را به ميدان آورد. آسيبشناسي اجتماعي به مثابه دانش نو، مطالعه آسيبها و بحرانها و ناهنجاريهاي اجتماعي و كشف علل و عوامل پيدايي آنها و پيشگيري از وقوع جرم و انحراف در جامعه را به عهده دارد. اين رسالت به منظور بهسازي محيط زندگي اجتماعي و خانوادگي و درمان انواع كجرويهاي اجتماعي با بهكارگيري روشهاي علمي و تداوم درمان براي پيشگيري و جلوگيري از بازگشت دوباره انحرافات اجتماعي انجام ميپذيرد.
آسيبشناسي دين پژوهي نيز در جايگاه شاخه جديد دين پژوهي، مطالعه آسيبها و ناهنجاريهاي معرفتي در عرصه دين و كشف علل و عوامل ظهور و پيشگيري از فعليت آنها در مطالعات ديني دينپژوهان را عهده دار است و اين رسالت نيز براي كشف انواع مغالطات و كجفهميها و انحرافات ديني در عرصه انديشه و رفتار فردي و جمعي انجام ميپذيرد.
مباحث مربوط به آسيبشناسي اجتماعي پيوند عميقي با نيازهاي اساسي انسان و زيست اجتماعي او و عناصر نگهدارنده نظم و تقابل آن با كجروي و ناهنجاري و جرم و بزههاي اجتماعي دارد.(۶) مباحث مربوط به آسيبشناسي دين پژوهي نيز با نيازهاي ديني انسان، پيوندي مستقيم دارد.
در آسيبشناسي اجتماعي، شناخت پديد آورندگان كجروي، تبيين روان شناختي، فرهنگي، جامعه شناختي، و... از كجرويها و كنترل اجتماعي آنها اهميت ويژهاي دارد. در آسيبشناسي دينپژوهي نيز شناخت بدعت گران و التقاطيان و تبيين علمي، فلسفي، كلامي و معرفتي آسيبها و راهكارهاي درماني آنها مهم است؛ البته كجروان اجتماعي كه پديد آورندگان جرمهاي جامعهاند، به دو دسته كجروان و آسيبسازان فعال و غير فعال تقسيم ميشوند.
كجروان معرفت ديني نيز به اين دو شعبه انشعاب پذيرند. اگر در آسيبشناسي اجتماعي از جنايت، مصرف مواد مخدر، الكل، تجاوز جنسي، خودكشي و... سخن به ميان ميآيد، در آسيبشناسي ديني از نسبيت معرفت ديني، التقاط، تفسير به رأي، بدعت و... بحث ميشود.
تفاوت جدي ميان آسيبشناسي اجتماعي با آسيبشناسي ديني (افزون بر مصاديق آسيبها) در معيار كشف كجرويها و آسيبها است. در معيار كشف كجرويهاي اجتماعي، آداب و رسوم و سنن، نقش مهمي دارند؛(۷) ولي معيار كشف آسيبهاي ديني، منطق و متون دينياند. بر اين اساس، كجرويهاي اجتماعي، گاهي بر حسب زمان و مكان، جايگاه و مقام فرد و نتيجه متغيرند. گرچه هنجارها و ناهنجاريهاي ثابت براي تمام آحاد جامعه نيز وجود دارد،(۸) معرفت يا رفتار ديني بر اساس آموزههاي ثابت دين ارزيابي ميشوند و نبايد از زمينههاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي در پيشداوري آنها بهره جست.
خلاصه سخن آن كه نو بودن دانش آسيبشناسي دينپژوهي در جايگاه شاخه معرفتي از دين پژوهي اقتضا ميكند كه با شبيهسازي و مقايسه با آسيبشناسي اجتماعي، مسئلهشناسي شود. شايان ذكر است كه نو بودن اين دانش، بدين معنا نيست كه انديشهوران و متفكران اسلامي از دير زمان به كشف بحرانهاي فكري و رفتاري ديني در عرصه ماهيت و تحقق دين نكوشيدهاند.
فارابي، ابن سينا، غزالي، فخررازي، خواجه طوسي، علامه حلي و دينپژوهان معاصر از جمله سيد جمالالدين اسدآبادي، اقبال لاهوري، شريعتي، مطهري، طباطبايي و... در اين مسير گامهاي بلندي برداشتهاند.
سيد جمالالدين اسدآبادي، در عروه الوثقي مهمترين پرسش خود را به علت انحطاط مسلمانان اختصاص ميدهد و معارف غلط در حوزه دين و ذلت و ضعف مسلمانان و حضور عالمان جليل و سلاطين مقتدر را كليد حل معضلات مسلمانان معرفي ميكند. استاد مطهري، تفسير نادرست از مفاهيم ديني مانند معاد، شفاعت، تقيه، انتظار فرج، صبر، سيستم اخلاقي، سياسي، اقتصادي، جزايي و حقوقي اسلام را منشأ انحطاط معرفي ميكند.(۹)
اين توجه و عنايت دينداران و عالمان ديني به تحريف منحرفان و بدعتگذاران به جهت رسالت و وظيفه ديني آنها است و اين رسالت، به عالمان اسلام اختصاص ندارد. سقراط، افلاطون، ارسطو، نو افلاطونيان و متفكران قرون وسطا از جمله آگوستين قديس، آنسلم قديس، توماس آكوئيناس و انديشهوران جديد و معاصر مانند دكارت، اسپينوزا، كانت و فيلسوفان اگزيستانس و... نيز عهده دار اين رسالت بودهاند.
بيش از همه، پيشوايان دين يعني پيامبران و اولياي الهي در آسيبشناسي و آسيبزدايي در عرصه معرفت و رفتار ديني كوشيدهاند. تاريخ اسلام، مملو از دغدغههاي رسول اكرم(صلي الله عليه وآله) و امامان اطهار(عليهمالسلام) در قبال انحرافهاي ديني منافقان و كجانديشان و بدعتگذاران است.
تنظیم برای تبیان حسن رضایی گروه حوزه علمیه
پينوشتها:
۱. دكتر عباس آريانپور كاشاني، فرهنگ كامل انگليسي فارسي، ج،۴ مؤسسه انتشارات امير كبير، ص ۳۸۲۱.
۲. تحفالعقول، فرمايشات امام حسين(ع).
۳. استاد مرتضي مطهري، انسان و سرنوشت، انتشارات صدرا، ص۲۰.
۴. آل عمران (۳): ۷۱.
۵. جامعه شناسي كجروي، ص ۳۰ و ۳۱.
۶. نيازهاي اساسي انسان در مباحث روانشناسي به ويژه بحث انگيزش و شخصيت مطرح ميشود. آبراهام مزلو (Abraham maslow) روانشناس معاصر به تفصيل، سلسله مراتب نيازهاي انساني از جمله نيازهاي جسمي، ايمني، عشق و تعلق، احترام، خودشكوفايي را تبيين كرده است. (ر.ك: آبراهام مزلو: انگيزش و شخصيت، ترجمه رضواني، انتشارات آستان قدس رضوي)
۷. ساموئل كينگ: جامعهشناسي، ترجمه مشفق همداني، تهران، مؤسسه انتشارات امير كبير، ص ۵۸ و ۵۹.
۸. محمدحسين فرجاد: آسيبشناسي اجتماعي و
جامعه شناسي انحرافات، تهران، نشر همراه، ص ۸۴ و ۸۵.
۹. مرتضي مطهري: انسان و سرنوشت، انتشارات صدرا، ص ۲۰.