عكس، نقاشی و پندارهای مخاطب!

عصر یك روز پاییزی است اما هوا هنوز آنقدرها سرد نشده و بوی خاك و آب چنان با خیابانهای اطراف خانه هنرمندان ایران آمیخته شده كه حال و هوای عصرهای خنك تابستان را تداعی و آدم را به سمت گالریهای خانه هنرمندان هدایت میكند تا اوقات فراغتش را پر كند!
خانه هنرمندان در هفته گذشته 2نمایشگاه تا حدودی معمولی برگزار كرد تا در این هفته و روزهای آتی و در ترافیك رویدادهای تجسمی كشور، شاهد یا میزبان جشنوارهها، سمپوزیومها، دوسالانهها و نمایشگاههای مختلف باشد.
اگرچه برنامههای این مركز، از روز شنبه تغییر پیدا كرده اما مرور برنامههای پیش از پیك نمایشگاههای پاییزی، خالی از لطف نیست. جنجالیترین گالری خانه هنرمندان، نگارخانه مرحوم میرمیران بود كه به نمایش عكسهای المیرا عیوضی پرداخته بود. نمایشگاه «نقش وهم»، جلوهای بود از آنچه عیوضی در طول سالها فعالیت هنری به آن فكر كرده است؛ چیزی كه بسیاری از مخاطبان به سختی با آن ارتباط برقرار كردند و حتی گاهی دوستش نداشتند.
نكتهای كه عكسهای عیوضی را متفاوت و در مقایسه با 2 نمایشگاه دیگر، جنجالی كرده بود، دخل و تصرف گرافیكی هنرمند در عكسها بود. عیوضی، برخلاف بسیاری از عكاسان كه به سراغ سوژهای خاص - غالباً اجتماعی یا خبری- میروند، سوژههایی بسیار معمولی را هدف قرار داده و از چیزهایی عكاسی كرده بود كه هر روز آنها را میبینیم یا از آنها استفاده میكنیم؛ چیزهایی كه از نظر ما برای هیچ هنرمندی، آنقدر جذابیت ندارد كه سوژه باشد و به اثری ماندگار تبدیل شود.
یك اتاقنشیمن با مبلهای راحتی كه در خانه خانوادههای طبقه متوسط به تواتر دیده میشود، صندلیهای لهستانی، باغچه، گلهای مصنوعی، سفره صبحانه، ماهیهای قزل آلا، پرتره كودك و هر مورد معمولی دیگری كه فكرش را بكنید، دستمایه دوربین المیرا عیوضی شده است.
اما آنچه این سوژههای ساده را متفاوت كرده بود، بههم ریختگی شكل و رنگ آنها بود. عكسها طوری تغییر پیدا كرده كه انگار روی تابلوهای نقاشی، آب ریخته باشید و رنگهای آن را در اطراف تابلو پخش كرده باشید، و از آنجا كه عكسها روی بوم، چاپ شدهاند، این حس را بیشتر به بیننده القا میكنند كه او دارد یك تابلوی نقاشی را تماشا میكند، نه چند عكس را.
این حس آنقدر قوی بود كه حتی بسیاری از مخاطبان، عیوضی را كه میدیدند، او را به خاطر نقاشیهای زیبایش تحسین میكردند! اگرچه عیوضی برای تك تك مخاطبان توضیح میداد كه آثار، عكس هستند، نه نقاشی ولی مسئله مهم، برداشت اولیه بیننده است، بیآنكه هنرمند درباره اثر به او توضیح بدهد.
فیگوراتیو در نقاشیهای قدیمی، جایگاه خاصی دارد. او به همه چیز از این منظر نگاه كرده است. صورت فیگورها، اشتراكات زیادی دارند، بهعنوان مثال، استخوانبندی صورت همه آنها درشت است و حرفهای زیادی را از چشمهایشان میتوان استنباط كرد، هرچند كه بهطور كلی سه حال بیشتر ندارند؛ غمگین، عصبی و وحشتزده.
اما جدا از انگاره های اولیه و بدون تامل بینندگان، گرافیك به كار رفته در آثار است كه بیش از هر چیز دیگری جلب توجه میكند. عكسها راه میروند و شباهتهایی هم به انیمیشن ساكن دارند؛ سایه روشنها، محو و ظاهر شدن اشیاء در عكس، كوچكنمایی یا بزرگنمایی اشیاء و تكرار هنرمندانه ابژه، سوژههای ساده و پیش پاافتاده عكاس را متفاوت، گاهی شاعرانه و گاهی هم آن را تخیلآمیز، وهمآلود و شبیه خوابهای محو یا هوای بارانی كرده است.
با اینحال، مخاطب، عكسها را سوررئال و فراواقعی نمیداند چون محتوا و موضوع آثار را میفهمد و میداند كه تغییر، در فرم رخ داده است. تنها تفاوتی كه در عكسالعمل مخاطبان میتوان دید، این است كه عدهای این تغییر در فرم را نوآوری و عدهای دیگر، آن را تنها نكته مثبت یا قابل توجه آثار ارزیابی میكنند.
دلیل عمده این نوآوری در آثار عیوضی، بدون شك، رشته تحصیلی او بوده است. المیرا عیوضی، فارغ التحصیل گرافیك و ارتباط تصویری است و حالا طبیعی است كه حتی بعد از سالها عكاسی، به گرافیك برگردد و بخواهد طرحی نو دراندازد. از سوی دیگر، افكار و اندیشههای هنرمند را هم نباید نادیده گرفت.
به قول خودش «میان خیال و واقعیت پرسه میزنم. میان وهم و حقیقت. هست و نیست، بود و نبود. همه چیز برایم معلق است و در حركت، ناپایدار است و فانی... به وهم رسیدیم، به خیال، به آنجا كه انسانها نیز سایهای میشوند، گذرا...»
نسل معترض

نگارخانه ممیز هم در هفته گذشته دیدنی بود. راضیه قدیمی، نقاشیهایش را به دیوارها آویخته بود تا مشتی از خروار هنرمندان هم سن و سالش باشد.
فیگوراتیو در نقاشیهای قدیمی، جایگاه خاصی دارد. او به همه چیز از این منظر نگاه كرده است. صورت فیگورها، اشتراكات زیادی دارند، بهعنوان مثال، استخوانبندی صورت همه آنها درشت است و حرفهای زیادی را از چشمهایشان میتوان استنباط كرد، هرچند كه بهطور كلی سه حال بیشتر ندارند؛ غمگین، عصبی و وحشتزده.
پیرو همین خصوصیات و ویژگیهای فیگورها، فضا یا حال و هوای آثار را میتوان تحلیل كرد. در یك نگاه كلی میتوان متوجه شد كه آثار قدیمی، بهشدت معترض هستند. به جز همنشینی رنگها، خطوط و نحوه نمایش اجزاء و عناصر تابلو هم هستند كه مخاطب از نقاشیها، اعتراض را برداشت میكند.
نمونه سادهای كه در تمام تابلوها دیده میشود، كاربرد رنگ قرمز بهگونهای است كه محور نقاشی محسوب میشود. این رنگ گاهی محوریتش را با كمیت نشان میدهد و گاهی با نحوه و كیفیت كاربرد. مثلاً رنگ پسزمینه یك تابلو، مشكی است و فیگورها با رنگهای سبز و سفید كشیده شدهاند ولی وجود یك خط ممتد قرمز رنگ در این میان، رسالت اثر را تمام كرده و حرفهایی را كه باید به مخاطب برساند، رسانده است.
از رنگ كه گذر كنیم، توجه مخاطب به خطوط اشیاء جلب میشود. وارونه كشیدن اشیاء، كج و معوج كردن آنها، پوشاندن دهان شخصیتها، افقی كردن آنها یا غیرعادی نشان دادن آنها از چگونگی نگاه هنرمند به آدمها و دنیا خبر میدهد؛ این نگاه یا بهشدت اعتراضآمیز است، یا بهشدت بدبین و بیاعتماد كه البته مجموع مشاهدات مخاطب، جنبه اعتراضآمیز آثار را پررنگتر میبیند. حتی در امضای هنری قدیمی هم میتوان شاهد این اعتراض بود چرا كه او نامش را به این صورت «رازی» مینویسد یعنی با حروفی متفاوت از آنچه باید نوشته شود.
قدیمی متولد سال 63 است از نسلی كه حالا سعی میكند حرفهایش را به شكل اعتراض مطرح كند حتی اگر در یك نمایشگاه نقاشی باشد.
منبع : همشهری
تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی